ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
یادشان بخیر
شهید اسفندیارکیانپور خیلی باصفا بود و همیشه هم با من شوخی می کرد شاید به خاطر اینکه از همه بچه های اون زمون سنم کمتربود. محرم که میشد یه اسفندیار بود و یه انبار و کارهای سیم کشی و سیستم صوتی مسجد . خیلی از وسایل حتی خود انباری مسجد هنوز بوی اسفندیار رومیده شبی که خبرشهادت اسفندیار و چند تا از بچه ها رو آوردن آقای داودی و حاج عیدی وسط مسجد گریه کنان بودند یادمه شهرام آروم آروم نشست و بیصدا گریه میکرد. عجب روزگاری بود .یادشان بخیر
خاطره ارسالی از برادر مهدی محرابی