مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

افشای پیوند عمیق آل سعود، تکفیری‌ها و انگلیس!

بازگشتی سیاه به تاریخ 

افشای پیوند عمیق آل سعود، تکفیری‌ها و انگلیس!  افشای پیوند عمیق آل سعود، تکفیری‌ها و انگلیس!
برای شناخت جریانات تکفیری، لازم است از ریشه های فکری آنها شناخت لازم را کسب کرد. ریشه هایی که مشخص می کند جریان تکفیری خارج از اسلام و دست پرورده استکبار است.  

 سلف در لغت به معنای گذشته است ولی در معنای اصطاحی آن میان متکلمین و فقها اختلاف است. بعضی آن را نسل اول از تابعین بر می‌شمارند (1) و بعضی دیگر همچون کثیری در کتاب السلفیه بین اهل السنه و الامامیه می‌نویسد: «سلفیه در قرن چهارم هجری ظهور کرد و از جنابله بودند ... سپس در قرن هفتم توسط ابن تیمیه احیا شد که امور دیگری بر آن افزود.»(2) اما این تعریف میان مستشرقین زیاد مورد قبول نبوده و آن را به حرکت که توسط محمد عبده و جمال الدین اسد آبادی در مقابل غرب زدگی و خرافات مصر اشغال شده توسط انگلیس ایجاد شد، منصوب می‌نمایند و حتی برای مدعای خود، نام موسسه ای به نام سلفیه که توسط محب الدین خطیب اداره می‌شد را بیان می‌نمایند.(3) اما تعریفی که می‌توان به صورت دقیق تر بیان کرد و واژه مأنوس تری در قرن حاضر برای مخاطبین بود، تعریف دائره المعارف مصاحب در مورد سلفیت است، در این دائره المعارف سلفیت این چنین تعریف شده است: 

 

«سلفیه عنوان عمومی افراد و فرقه‌هایی از مسلمین متجدد، مخصوصاً در مصر و هند است، که ملسمین را از برخی امور تحذیر می‌کنند ... مورج عمده آن سید رشید رضا، شاگر محمد عبده بود که مخصوصاً در مجله المنار به تروج آن فکر اهتمام داشت..» (4)

این تعریف شاید در برگیرنده حرکت‌های گروه اخوان المسلمین و به تبع آن افرادی همچون حسن البنا، سید قطب و دیگر سران حرکت‌های جهادی در برابر حکومت اشغالگر بریتانیا باشد، حرکت‌هایی که سرانجام با فاصله گرفتن از افکار تشکیل دهندگانش و مخلوط شدن در جریان وهابیت به عنوان نماینده مسلمین در حال حاضر به جهانیان معرفی می‌شود. اما نکته قابل تأمل در اندیشه‌های این افراد { سلفیت جدید } تکفیر به عنوان یک ابزار کاملاً فقهی و دینی است. ابزاری که هر راه بسته ای را برای آنان باز می‌نماید. لذا برای شناخت این روش و اندیشه بایستی ریشهٔ این جریان را دانست. ریشه ای که در قرن جدید به عنوان آتشی توسط استعمار پیرو استکبار جهانی { آمریکا و صهیونیسم} به دامن اسلامی حقیقی افتاده و نوک پیکانش را به سوی مسلمین جهان اعم از شیعه و سنی نشانه گرفته است. حال در ذیل بخشی از این اندیشه‌ها را بررسی می‌نماییم.

ابن تیمیه:

در مورد زندگی ابن تیمیه کتب و نوشتارهای مختلفی نگاشته شده است. نوشتارهایی که افکار، اندیشه و خرافات فقهی و کلامی او را بازگو کرده است. اما نکته قابل تأمل در اندیشه‌های ابن تیمیه مخالفت آشکار با سنت رسول الله به عنوان یک سیرهٔ اصلی است. به طوری که او حتی توسط قضات هر چهار مذهب مصر نکوهش شد و محکوم به حبس گردید. او سرانجام در سال 728 ه.ق در حالی که 67 سال داشت در زندان در گذشت. اما چیزی که از ابن تیمیه برجای ماند، تندخویی در بحث، اهانت به مخاطب مباحثه و... است. برهمین اساس بود که کثیری از بزرگان اهل سنت در رد اعتقادات تیمیه کتاب نوشت و تقی الدین سبکی نیز کتالی به نام الدره المضیئه فی الرد علی ابن تیمیه را به این موضوع اختصاص داد.

بزرگ‌ترین مدافع ابن تیمیه را باید شاگرد وی یعنی ابن قیم جوزی دانست. او کتب متعددی را در این زمینه به نگارش در آورد و از اندیشه‌های او دفاع کرد. این اندیشه‌ها بعدها مبنای تفکر فردی به نام محمد بن عبدالوهاب متولد شهر عیینه از شهرهای کویری عربستان شد.

محمد بن عبدالوهاب:

محمد بن عبدالوهاب نیز راهی را رفت که ابن تیمیه رفت. اما این بار نیز مخالفت‌ها با اندیشه تکفیر دوباره شکل گرفت، پدر محمد که از علمای حنابله بود به مخالفت با او روی آورد و نزاع بین این دو نفر سر گرفت، این نزاع سرانجام با مرگ پدر محمد و کوچ کردن او به منطقهٔ درعیه کمتر گردید. منطقه ای که امیر درعیه به نام محمد بن آل سعود (جد آل سعود) در آن می زیست. استقبال محمد بن آل سعود از محمد بن عبدالوهاب به جایی رسید که محمد بن عبدالوهاب برای آل سعود آرزوی حکومت بر نجد را کرد و در نهایت آل سعود با ابن عبدالوهاب بیعت نمود و فرقهٔ وهابیت شکل گرفت. فرقه ای که با آتش بر نجد سرانجام در سال 1235 ه.ق و با مرگ عبداله بن سعود روبه افول نهاد. فرقه ای که به آل سعود اجازه داده بود هر کس که مخالفت او را می‌کند خونش حلال و اموالش به عنوان محارب تحت لوای آل سعود قرار می‌گیرد.

این تفکر سرانجام دوباره توسط عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل که در کویت اقامت داشت رشد نمود و با همکاری بریتانیا و جاسوسان او دوباره توانست قدرتمند شود و ریاض را فتح نماید و پس از دوسال یعنی در تاریخ 1322 ه.ق حکومت آل سعود را بنیان نهد. حکومتی که در نهایت با دولت انگلیس پیمان دوستی بست و در سال 1337 ه.ق توسط بریتانیا و پس از پایان جنگ، عبدالعزیز را به عنوان پادشاه پذیرفت. این حرکات در نهایت با همکاری و مدیریت جاسوسان انگلیس در مقابل حکومت عثمانی ایستاد و در سال 1344 ه. ق قبه و بارگاه ائمه بقیع را تخریب و قصد آن را داشت تا بارگاه رسول الله را نیز تخریب نمایند که با ترس از خروج مسلمین آن را به حال خود وا گذاشتند. (5) این تفکر پس از استفاده از نفت و ثروت اندوزی به دنبال گسترده سازی حکومت خود برآمدند. گسترده سازی که آتش آن در حال حاضر دامن خود او را نیز فرا گرفته است.

* انقلابی برای احیاء اسلام ناب

شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران و طلیعهٔ اسلامی استکبار ستیز دیگر مجالی به این اندیشه و تفکر نداد. تفکری که به جای دشمن دانستن استکبار و غرب، خون و مال و عرض مسلمین را حلال می‌دانست. انقلاب اسلامی با شعار وحدت میان مسلمین پابه عرصهٔ حیات گذاشت. انقلابی که رهبر آن اختلاف افکنی و توهین به مذاهب اسلامی را حرام می‌دانست. اما این حرکت از سوی افرادی که منافعشان در خطر بود برتابیده نشد و سرانجام با همکاری هم اقدامات ذیل را نهادینه نمودند:

الف) راه اندازی طرح مهار انقلاب اسلامی

این طرح همزمان با شکل گیری انقلاب اسلامی توسط آمریکا، انگلیس و اسرائیل در منطقه ایجاد شد. حمایت تسلیحاتی از رژیم سعودی عربستان، راه اندازی سپاه صحابه در پاکستان جهت مهار انقلاب اسلامی و کشتار شیعان در همان سال انقلاب اسلامی ایران، کمک به شکل گیری گروه طالبان و القاعده و... بخشی از آن بوده است. در بررسی اسناد موجود در شکل گیری القاعده می‌توان به سندی برخورد که توسط ویکی لیکس منتشر شده است. اسنادی که در آن مستقیماً به نقش عربستان و سازمان‌های اطلاعاتی او در حمایت از القاعده برای مهار انقلاب اسلامی اشاره دارد که سراجام با حمایت مستقیم از جنایتکاران فراملی در سوریه بر همگان آشکار شد.

ب ) تجزیه کشورهای منطقه و ضعیف سازی هویت ملی و استقلال طلبی

آمریکا همیشه دنبال وابسته سازی کشورهای منطقه به خود بوده است. حضور مستشاران این کشور در ایران قبل از انقلاب و منطقه خود گواه این ادعاست. پس از شکل گیری انقلاب اسلامی و شعار نه شرقی و نه غربی و نیز استقلال و آزادی، منافع این کشور شدیداً در خطر قرار گرفت. منافعی که برای او نقش حیاتی داشت. وجود نفت و معادن فراون بخشی از این منافع بوده است. برهمین اساس این کشور با برنامه ریزی جهت بالکانیزه کردن منطقه غرب آسیا و با شعار new middle east بر آن شد تا با کوچک سازی کشورهای منطقه هویت استقلال طلبی آنان را کاهش داده و وابسته سازی آنان را افزایش دهد. تا بتواند همچون به عنوان یک ابر قدرت حضور خود را در منطقه توجیه نماید.

ج ) تهدید زدایی از اسرائیل و راحت گذاری این کشور به اقدامات جنایت طلبانه

حضور لابی‌های اسرائیلی و وابستگی مقامات آمریکا و جهان سلطه به اسرائیل بر همگان آشکار است. انقلاب اسلامی ایران با شعار آزادی ملت فلسطین و سرزمین‌های آن خونی تازه در رگ‌های مردم مقاوم منطقه تزریق کرد. در همین راستا کشورهای استکباری با برنامه ریزی و صرف هزینه و استخدام نیروهای فراملی از جمله استخدام مزدور از کشورهای مختلف (تونس، لیبی، عربستان، یمن، چچن، بخشی از کشورهای اروپایی و...) برآن شد تا خط مقاومت را در منطقه سست نماید و آن را نابود سازد. برنامه ریزی‌ای که بخشی از آن در سوریه و عراق حال حاضر قابل مشاهده است. نکتهٔ قابل تأمل در عراق برخلاف سوریه این است که در عراق حرکت جنایت کارانه با حضور پول‌های سعودی رو به سوی خریدن قبایلی رفت که حامی رژیم بعث صدام بوده و بعثیون در صدر آن قرار دارند و با پروپاگاندای رسانه ای سرپوشی بر ماهیت آنان گذاشته شد. پروپاگاندایی که هر روز در رسانه‌های مختلف به جای تشریح ماهیت اصلی حرکت‌های تروریستی در عراق، اسلام را دینی خشونت طلب معرفی می‌نمایند تا بتواند ضمن کاهش خطر علیه اسرائیل، جنایت‌های این رژیم در پوشش‌های خبری مغفول بماند.

د) مقابله با بیداری اسلامی و نفوذ اسلامی

استکبار نقطهٔ مقابل خود را اسلامی می‌دانست که بر آن تفکر انقلاب اسلامی استوار است. بر همین اساس با صرف هزینه‌های مختلف بر آن شد تا با موج اسلام پذیری جهانی، وقایع و و فجایعی همچون برج‌های دوقلو، بمب گذاری‌های مختلف در اروپا، حمایت از قبایل وحشی آفریقایی به عنوان اسلام، حمایت از تجزیه طلبان سوریه، حزب بعث عراق، گروه‌های تندروی پاکستان و افغانستان را ایجاد نماید. رفتارهایی که با برنامه ریزی رسانه‌های غربی دیگر نماد اسلام حقیقی شده‌اند و با دادن شعار اسلام گرایی به جای نمایش رأفت دینی، خشونت طلبی را به نمایش در می‌آورد، تا بتوانند ضمن خنثی سازی موج اسلام پذیری، اسلام هراسی را ترویج نمایندتا مقابله ای با بیداری اسلامی در منطقه باشند. در همین رابطه رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند: « به نظر ما بیداری اسلامی  به وجود آمده است؛ سعی شد از سوی دشمنان اسلام که این بیداری را سرکوب کنند - و یک جاهایی هم سرکوب کردند - اما بیداری اسلامی سرکوب شدنی نیست. » (6)این بیان به صورت آشکارا نشان می‌دهد که جریان استعماری و استکباری به دنبال خاموشی بیداری اسلامی است .

رشد روز افزون اسلام در منطقه و جهان، دشمنان جهان استکبار را با خطری به معنای نیستی مواجه گردانده است. رشدی که در آن مخالفت و مقابله با جهالت، استعماری پذیری و ظلم پذیری، ظلم نمودن و ظالم بودن، وحشی گری و حمایت از تروریست و.. به عنوان اصل قلم داد می‌شود و آزادی بیت المقدس به عنوان یک آرزو محسوب می‌گردد. این رشد برای جریان استعماری و استکباری به سرکردگی آمریکا قابل پذیرش نبود و در همین راستا با ایجاد موج اسلام هراسی و راه اندازی جریان مخالف اسلام حقیقی، دست به نماد سازی بنیاد گرایانه ای زد تا ضمن نمایش اسلام خشن و تند خوی، اسلام آمریکایی را نهادینه کند. اسلامی که با تجزیه کشورهای منطقه و ضعیف سازی آن بتواند منافع استعمار را تهیه کند و خطری برای اسرائیل نباشد و همچنین آگاه سازی مردم مسلمان منطقه را کاهش دهد. برهمین اساس آمریکا با حمایت از جریان تند روی مدعی سلفیت و خریدن مزدوران فراملی و جنایت‌کار برآن شد تا حلقهٔ مهاری علیه بیداری اسلامی و انقلاب اسلامی ایران ایجاد کند تا جنگ فرقه ای را در منطقه نهادینه نماید، جنگی که با شعار تفرقه بینداز و حکومت کن، توجهی به چپاول استکبار نداشته باشد.

 

پی نوشت:

1)     ابن منظور، لسان العرب، ج 9: 158 تا 159 و نیز جابری، الفکر السلفی عند الشیعه الاثنا عشریه: 15 تا 19

2)     کثیری، السلفیه بین اهل السنه و الامامیه: 38 و 39 و نیز ابوزهره، تاریح المذاهب الاسلامیه: 35

3)     سلفیه بدعت یا مذهب: 256 تا 261

4)     دائره المعارف مصاحب، ج 1: 1326 و همچنین به صورت تفضیلی در The Encyclopaedia of Islam.vol 8,pp.900 -909

5)     کشف الارتیاب: 13 تا 78

6)     پایگاه اطلاع رسانی رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای، 06 /03 /

نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا هوشمند یکشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:27 http://www.Markazisaargaran.blogfa.com

آیـا جـانـبـاز شـیمـیـایـی عبـدالله عـرفـانی را مـی شـناسـید؟؟؟
ارسال شده در شنبه هجدهم مرداد 1393 ساعت 17:42 نویسنده : عاشق جانباز

آیا جانباز شیمیایی "عبدالله عرفانی" هیچ حقی ندارد؟؟



متن کامل گفتگو با خانواده عبدالله عرفانی جانباز شیمیایی و اعصاب و روان

عبدالله عرفانی یکی از جانبازان شیمیایی و اعصاب و روان است که در شرایطی بسیار سخت و تأسف‌آور زندگی می‌کند . درصد جانبازی شناسنامه او شده است . و کسی دیگر کاری به آن ندارد که او زمانی تمام هست و نیست خود را فدای آسایش و امنیت و اقتدار و سربلندی امروز ما کرده است . آنچه در پی می‌آید متن کامل گفتگوی مهر است با عبدالله عرفانی و همسرش.

جانبازان با شرافت و عزت نفس در برابر مشکلات صبر پیشه کرده اند و نمی خواهند سر بار جامعه باشند، بلکه حاضرند هر کاری انجام دهند اما خود را درگیر مسائل دنیوی نکنند. آنها با وجود تمام جراحتها و معلولیتها ومحرومیتها از آنچه که رنج می برند از بین رفتن ارزشهای انسانی و اخلاقی و اسلامی است. از این رنج می برند که بعد از اینهمه صدمات باید برای گرفتن حقی که بیت المال و بودجه کشور برای این عزیزان در نظر گرفته زیر منت افرادی باشند که حتی نمی توانند تصور کنند آنان درچه وضعیت بد معیشتی گذران می کنند و به قول معروف با سیلی صورت خود را سرخ نگه می‌دارند.

متن ذیل گفتگوی با عبدالله عرفانی یکی از جانبازان این مرز و بوم .

کسی که با داشتن مصدومیتهای فراوان تنها از 20% جانبازی برخوردار است و این در شرایطی است که دربدترین وضعیت معیشتی وامکانات رفاهی و در یک زیرزمین نمورشش متری با همسر و تنها دخترش زندگی

می کند و از بنیاد جانبازان هیچ حقوقی نمی گیرد.

« آقای عرفانی » در دوران دفاع مقدس حضور فعالی درمناطق عملیاتی داشته که گواه آن ترکشهای به جا مانده در بدن ، مشکلات اعصاب و روان و زخمهای ناشی از گازهای شیمیایی است که با هیچ دارویی درمان نمی شود.



آقای عرفانی از چه تاریخی در جبهه ها حضورداشتید؟

عبدالله عرفانی: از سال 62 به عنوان بسیجی از پادگان مالک اشتر اعزام شدم که در بیشتر مناطق جنگی چه جنوب و چه در جبهه های غرب ودربیشترعملیاتها حضور داشتم.



از چه ناحیه ای و در کجا مجروح شدید؟

عبدالله عرفانی: درعملیتهای مختلف بارها بر اثر اصابت ترکش یا موج انفجارمجروح شدم در جزیره مجنون بر اثر موج انفجار یا در ارتفاعات 1904،درمرحله1،2،3،4والفجر4حضور داشتم ومجروح شدم که آخرین بار در عملیات خیبر شیمیایی هم اضافه شد.



چه زمانی برای تشکیل پرونده در بنیاد اقدام کردید؟

عبدالله عرفانی: بعد ازجنگ بود آن هم حدود هشت ماه طول کشید تا پرونده تشکیل دادند چون می گفتند یکسری پرونده ها گم شده یا سوخته است.در آن زمان مواقعی بود که اصلاً به این فکر نمی کردیم که پلاک داشته باشیم یا نه با گروهی از دوستانم بدون هیچ مدرکی می رفتیم منطقه و درعملیاتها شرکت می کردیم.

آیا بنیاد شهید و امور ایثارگران به شما رسیدگی می‌کند؟

عبدالله عرفانی: بنیاد هیچ کمکی به ما نمی کند و از این نهاد هیچ حقوقی دریافت نمی کنم،تا قبل از این من قصاب بودم و اموراتم می گذشت اما با عود کردن زخمهای شیمیایی از طرف بهداشت اجازه فعالیت ندادند چون با وجود تاولها و زخمهایی که بر اثر گاز خردل ایجاد می شود نمی توانم قصابی کنم و هم بر اثر موج انفجار مشکل اعصاب و روان پیدا کردم و گاهی دچارحملات عصبی می شوم؛الان شصت سال هم بیشتر دارم دیگر با این شرایط نمی توانم کاری کنم.

ازطرف پزشکان خودشان و کمیسیون پزشکی بنیاد مشکل اعصاب و روان و شیمیایی من تایید شده اما آنها قبول نمی کنند وتنها 20درصد برای من قرار داده اند،شما دستها و پاهای مرا ببینید که چقدر زخم است ،تمام بدنم پر از تاول است که از شدت خارش خون می آید و درد شدیدی تمام وجودم را می گیرد.در تابستان وبا تابش آفتاب روی زخمها دردش تا استخوان بدنم کشیده می شود.آرامش روحی ندارم و نمی توانم اعصابم را کنترل کنم.شبها خوابم نمی برد و زمانی که خواب به چشمهایم می آید با کوچکترین صدا عصبی می شوم و دخترم را می زنم و اصلاً متوجه نیستم که چه کار می کنم؛بعد که حالم بهتر می شود متوجه قضیه می شوم.آنوقت مسئولین بنیاد می گویند مدرک بیاور و ثابت کن که مشکل روانی داری؛چگونه با این وضعیت مدرک بیاورم؟ آنها کجا هستند وقتی که دچارحمله عصبی می شوم و همه چیز را به هم می ریزم و می خواهم همسرم را خفه کنم؟خودشان حرف پزشک خود را قبول ندارند.

مرا بیمه خدمات درمانی کرده اند اما باید بیشتر داروها را با این هزینه زیاد خودم تهیه کنم یا 50% هزینه را بنیاد می دهد درحالی که خیرین به ما کمک می کنند تا یک نان بخور نمیری داشته باشیم.



از بنیاد چه درخواستی دارید؟



عبدالله عرفانی: من توقعی ندارم و تنها به خاطر زن و فرزندم می گویم مرا به یک آسایشگاه ببرند که به آنها آزار نرسانم؛چشمم به آنها نخورد و شرمنده شان نشوم چون کاری از دستم بر نمی آید؛از اینها خجالت می کشم؛الان هم از اینکه به جبهه رفتم ناراحت نیستم واشتباه نکردم که رفتم؛آن دوران تمام دل خوشی و زندگی من هست. اگرحالا هم جنگی شود چهار تا شاخ شکسته مثل من صف اول جنگ هستند . چون تجربه ای که کسب کردیم به راحتی بدست نیاوردیم.

من دیگر آن احترام گذشته را ندارم. طبیعی هم است من و امثال من با این شرایط دیگر از آن اجر و قرب برخوردار نیستیم . چقدر می توانند با نداری ، با این وضعیت روانی ما صبر کنند. یک سال دوسال چند سال ؟

بنیاد بودجه بیت المال را حرام می‌کند؟ بنیاد موقعی درصد بچه های جانباز را زیاد می کند که بمیرند.کسی که 5%هم جانباز باشد بعد از مرگش 25درصد یا 30%برایش قرارمی دهند؛این یعنی چه؟ من الان احتیاج به حمایت دارم. الان زن و بچه من در فقر و سختی هستند. زن و بچه من چه گناهی کرده که باید مرا با این وضعیت تحمل کند؛اینها الان زجری بدتر از شرایط سخت جنگ و منطقه جنگی را می کشند.



توکل ما برخداست . نمی دانم چه دست نامرئی در کار است که به بچه های جانباز خیانت می کند و اگرهم نیست، ندانسته ضربه می زنند و کسی هم صدایش در نمی آید.

" این ترکشها و جراحات به یادگار مانده از دورانی است که عبدالله عرفانی آنرا دوران هم نشینی با کروبیان می داند.این زخمها برای او دردآور نیست،بلکه آنچه که سینه‌اش را از درد می فشارد بی توجهی و بی محبتی کسانی است که از یاران وهمرزمانش بودند وحالا آنها را فراموش کرده اند.

توصیف درد و رنجی که در چهره این جانباز وهمسر و فرزندش دیدیم قابل بیان نیست؛ آنها در زیرزمینی شش متری درجنوبی ترین منطقه تهران و در بدترین وضعیت اقتصادی وروحی زندگی می کنند. و با همه این مشکلات فقط یک خواسته دارد . می‌خواهد که او را به آسایشگاه ببرند تا به زن و بچه‌اش آسیبی نرساند . شاید برای کسی باورکردنی نباشد - همانطور که برای خودش این حرف دردآور است - او در یکی از حملات عصبی‌اش تنها فرزندش را کنار حوض آب می‌برد تا سر ببرد. اینها را همسرش گفت . "

زهرا سنبل زاده ، که با همسرجانباز و تنها دخترش در یک زیرزمین شش متری نمور زندگی می‌کند ، با تمامی مشکلات زندگی‌ فقط یک خواسته دارد : « همسرش آرامش روحی داشته باشد »

زهرا سنبل زاده همسر جانباز شیمیایی و اعصاب و روان عبدالله عرفانی کرباسی است . کسی که مدت‌هاست بار سنگین نگهداری از همسرجانبازش را یک‌تنه به دوش می‌کشد . شاید او از همه بهتر می‌داند که این بیمار رنجور امروز ، شیرمرد غیور دیروز بوده است . به همین خاطر ، علیرغم تمام رنج ها و مصیبت‌ها دانسته و به دخترش نیز آموخته است که جانباز عبدالله عرفانی مایه افتخار است.

متن ذیل گفتگوی گروه دفاع مقدس خبرگزاری مهر است با این ایثارگر گمنام .



خانم سنبل زاده چند فرزند دارید ؟

خانم سنبل زاده: ما یک دختر داریم که اسمش فاطمه است.



از وضعیت زندگیتان بگویید . از شغل همسرتان .

خانم سنبل زاده: همسرم قبلاً قصاب بود و زندگیمان را به هر ترتیب می چرخاند ولی حدود 4سال است که دیگر نمی تواند کار کند هم مجروح شیمیایی است وهم با داشتن مشکلات اعصاب و روان ناشی ازموج انفجارقادر به کارکردن نیست؛چند سال بود که خودم خانه های مردم کار می کردم یا سبزی و باقالی پاک می کردم،تا چند ماه پیش در یک مهد کودک خصوصی 90 تا بچه را نگهداری می کردم و فقط ماهانه 25هزار تومان به من می دادند. بعد از مدتی دچارسکته قلبی شدم ونتوانستم کار کنم؛بنیاد جانبازان هم مراجعه کردم جوابی به من نمی دهند؛با این وجود باز هم حاضر هستم خودم کار کنم وگله ای ندارم فقط شوهرم از این وضعیت نجات پیدا کند و حداقل یک آرامش روحی داشته باشد.



وقتی همسرتان دچار حملات عصبی می شود چه کار میکنید؟

خانم سنبل زاده: کاری نمی توانم انجام دهم. بالاخره با صحبت سرش را گرم می کنیم وسریع با پزشکش تماس می گیرم . همین تابستان گذشته پزشک اعصاب و روان یکسری دارو داد که شب اول که داروها را خورد راحت خوابید. اما شب دوم از ساعت یک نیمه شب تا 5بعد از ظهرروز بعد یک لحظه نخوابید و مدام از پله ها با سر می آمد زمین یا فریاد می کشید و یا سیگار روشن را در گوشش می گذاشت. ایشان را به حیاط بردیم و دستانش را گرفتیم تا آرام شود. اما دستانش را دور گردن من آورد تا مرا خفه کند که دخترم جیغ کشید و همسایه ها متوجه شدند و کمک کردند تا من رفتم منزل یکی از همسایه ها و به بیمارستان صدر تلفن کردم وگفتم: همسرم بر اثر این داروها دچار جنون شده و حالش بدتر شده است ومسولین بیمارستان گفتند سریع بیاوریدش بیمارستان وبعد از آن دربیمارستان صدر بستری شد. حدود ده روز دربیمارستان صدر بستری بود تا اینکه دچار سکته قلبی شد و ایشان را به بیمارستان ساسان منتقل کردند.



به بنیاد جانبازان مراجعه کرده اید؟

خانم سنبل زاده: هر دفعه که رفته ام و از آنها کمک خواسته ام تا درصد جانبازی همسرم را بیشتر کنند که بتواند ازخدمات بیشتری استفاده کند وفشارزندگی بر ما کمتر شود ، به هیچ عنوان قبول نمی کنند. با وجود اینکه ازطرف نیروی مقاومت بسیج و پادگانی که همسرم از آنجا اعزام شده تاییدیه ای مبنی برمجروحیت شیمیایی واعصاب و روان ایشان به بنیاد جانبازان فرستاده اند ، فقط 20درصد به ایشان جانبازی داده اند وفاقد کارت جانبازی است ، گویا به جانبازان 25% به بالا حقوق پرداخت می شود درصورتی که همسرم با این شرایط هیچ حقوقی دریافت نمی کند. آقای عرفانی در دوران جنگ و درجبهه دچارموج گرفتگی شده و حالا با حملات عصبی وزخمهای شیمیایی مواجه است ؛ آیا کسی که 5ـ 4 سال در جبهه بوده و دندانهایش در شکمش ریخته وتمام وجودش چه روحی و چه جسمی زخمی است حقی ندارد؟



مخارج درمان و هزینه های دیگر زندگی را چگونه در می آورید؟

خانم سنبل زاده: مواقعی یکی ازهمسران جانباز و یکی از دوستان همسرم به ما کمک می کنند. فقط همسرم بیمه خدمات درمانی است که هزینه داروهایش را باید خودمان بپردازیم و تنها50درصد هزینه دارو را بنیاد جانبازان می پردازد . ما درپرداخت کم هزینه ترین مایحتاج زندگیمان مثل آب، برق درمانده ایم. دخترم نوجوان است با اینکه دختر ساده و بی توقعی است اما به هر حال کفش ،لباس ، دفتر و...می خواهد ولی من نمی توانم تهیه کنم؛یک اتاق داریم که تلویزیون درآن است و پدر و مادر شوهرم زندگی می کنند و این زیرزمین 7ـ 6 متری که هم آشپزخانه است و هم محل زندگیمان است. اگر دخترم بخواهد تلویزیون ببیند با پدرش درگیر می شود چون همسرم با کوچکترین صدایی ممکن است عصبی شود . مثلاً دخترم می خواهد یک برنامه ای را ببیند،پدرش مخالفت می کند و عصبی می شود. حتی یکبار که ناراحت شده بود قیچی را به طرف دخترم پرتاب کرد که خدا رحم کرد و به چشمش نخورد و فقط دست دخترم سوراخ شد . یا یکبار که دچار حمله عصبی شده بود کارد سلاخی را برداشت ودخترمان را لب حوض آورد تا سرش را ببرد . فکر می کرد دخترمان گوسفند است . تا اینکه رسیدم و با بهانه اینکه « آب بهش دادی یا نه؟ » حواسش را پرت کرده و کارد را روی پشت بام حمام انداختم . این درحالی بود که یک ساعت بعد اصلاً چیزی به یاد نمی آورد.همسرم تقصیری ندارد این تشنجات خارج از اختیارش است و باید مدام تحت درمان باشد و به یک جای آرام نیاز دارد.

دخترم با اینکه سن کمی دارد اما صبور است الان دخترم دچار انحراف بینی است به خاطر اینکه همسرم دچار حمله عصبی شد و بینی دخترم را شکست وقتی برای درمان به بیمارستان مراجعه کردیم دکتر از دخترم پرسیده بود که کتک خورده ای دخترم گفته بود نه زمین خورده ام!

من خودم حاضرم الان کار کنم و محتاج کسی نشوم اما تا کی بگویم قناعت قناعت!چیزی نداریم که قناعت کنیم کسی که از سال 62درجبهه بوده و بارها مجروح شده و از کارافتاده است باید درچنین وضعی باشد؟حالا که کشوربه خاطر گذشت و فداکاری اینها درامنیت و آرامش است نباید به یک جانباز از کار افتاده رسیدگی کنند؟!

----------------------------------------------------------------

ای مسئولی که زندگی ات را مدیون آقای عرفانی هستی ؛ چطور می توانی در آسایش زندگی کنی در حالی که عزیزان جانباز با جانشان تاوان آسایش تو را می دهند؟؟؟!!

ای مسئولی که از وضع زندگی آقای عرفانی با خبری ! مدیون تاولهای عرفانی هستی.. مدیون زخمهایش ..مدیون سرفه هایش... مدیون جنونش .. مدیون فرزندش.. مدیونی تا ابد....

چرا اینقدر بی معرفت هستی؟؟

پس کی می خواهی به وظیفه ات عمل کنی؟؟!ای مسئول اصلا مسئول چه هستی؟؟!

یادت باشد خدایی هم هست ...آخرتی هم هست!!! بابا 30 سال گذشته....

فقط حق و حقوق زحماتشان را بدهید ... چیز زیادی نمیخواد.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد