مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

برای شهدا کم گذاشته ایم...

برای شهدا کم گذاشته ایم...

برای شهدا کم گذاشته ایم...

 صحبت از ایستادگی، رشادت و شهامت رزمندگانی است که با دستان خالی اما دل های مالامال از ایمان و امید در 8 سال دفاع مقدس در مقابل دشمن، جوانمردانه ایستادند و شهادت را انتخاب کردند.

به بهانه 22 اسفند روز گرمیداشت شهدا به سراغ درد دل یکی از جانبازان شیمیایی شهرمان رفتیم تا با خاطراتش یاد شهدا را برای نسل امروز زنده کند.
علی دوستی مدال جانبازی با تیر و ترکش را در عملیات های «بیت المقدس و میمک» و شیمیایی در 4 عملیات از جمله خیبر و حلبچه را بر سینه دارد، در گفت وگو با تسنیم، با آهی سوزناک از اینکه در معرفی شهدا کم گذاشته شده گله مند است.
این رزمنده قبل از آغاز جنگ در غائله کردستان حضور داشت، 25 سال بیشتر نداشت که با آغاز جنگ در دوم مهرماه 59 عازم قصر شیرین شد.
دوستی 67 ماه حضور در جبهه های حق علیه باطل را در کارنامه خود دارد، تمام سال های جنگ به جز ایامی که برای درمان در بیمارستان های تبریز، تهران، مشهد و بیرجند بوده است در مناطق جنگی حضور داشته است.
این رزمنده به تسنیم گفت: درصد جانبازی ام را در پرونده 45 درصد ثبت کرده اند بدون شیمیایی، چرا که برای شیمیایی شدن باید مدرک ارائه می دادم و من برای کمیسیون ها نرفتم.

  

وی از روزهای آغازین جنگ گفت: مشاهده مظلومیت مردم ایران در دوران جنگ تحمیلی بسیار برایم سخت بود به گونه ای که کوچ مردم بی خانمان و شهادت آنها در مسیر جاده ها توسط بمباران های هوایی دشمن دلم را به درد می آورد.
این جانباز شیمیایی با بیان اینکه در بیش از 30 عملیات شرکت داشته، افزود: عملیات های بیت المقدس، طریق القدس، ثامن الائمه، کربلای 5، و الفجر8 و 10 از جمله مهمترین این عملیات ها بود.
دوستی با اشاره به اینکه فرماندهی گردان های شهید کامیار، امام حسین(ع) و الغدیر را در دوران حضور در جبهه برعهده داشته است، تصریح کرد: در این دوران به عنوان تک تیرانداز و در برهه ای به آموزش های دفاعی می پرداختم.
وی که همرزمی بیش از 2 سال با شهید چمران را از افتخارات خود می داند، گفت: از سال 58 تا سال 60 به عنوان یک شاگرد همراه شهید چمران بودم و بعد از آن به دلیل انتقال از تهران به بیرجند به خراسان جنوبی منتقل شدم.
جانباز شیمیایی خراسان جنوبی بیان کرد: خاطرات زیادی از شهید چمران دارم که مهمترین آنها توصیه های شهید با تاکید بر آیات قرآن به ایستادگی، مقاومت، صبر و شکیبایی بود که تاثیر زیادی در رزمندگان برجای می گذاشت.
دوستی تلخ ترین خاطره زمان جنگ را، روزی که خبر شهادت شهید چمران را شنید، دانست و گفت: در دوران حضور در جنگ تحمیلی با شهدای زیادی از جمله ابراهیم همت، حاج محمد بروجردی، ناصر ناصری، محمود کاوه، الله یار جابری، شهید کاووسی و حسن فایده همسنگر بودم و از آنها درس گرفته ام.
وی که در دوران دفاع مقدس در شش عملیات مجروح شده است، افزود: طول درمانم بیش از یک سال در  دو مرحله (بیمارستان های تبریز، شهدای تهران، امام رضا(ع) مشهد و امام رضا(ع) بیرجند) به طول انجامید و باز هم در فواصل درمان با مسئولیت خودم در جبهه ها حاضر شدم.
ناگفته های زیادی از جنگ در سینه رزمندگان باقی مانده است
علی دوستی با آهی سوزناک گفت: ناگفته های زیادی از جنگ در سینه رزمندگان باقی مانده و امروز ما شرمنده شهدا، بالاخص شهدای خطه کویر هستیم چرا که برای معرفی آنها کاری نکرده ایم.
وی اظهار کرد: اگر هر رزمنده و هر مسئول با مراجعه به وصیت نامه شهدا و عمل به آن اقدام کند ضمن اینکه به عظمت و جایگاه آنها پی می برد، اندک کاری برای معرفی شهدا و زدودن گرد فراموشی از وصیت نامه آنها انجام داده است.
وی ضمن توصیه به مردم، تصریح کرد: اگر در زندگی مطیع امر ولایت باشید، هیچگاه دچار اشتباه نخواهید شد تا این انقلاب را به دست صاحب اصلی آن یعنی حضرت صاحب(عج) برسانید.
سرفه های مکرر توان ادامه مصاحبه را از این جانباز شیمیایی گرفته بود، درحالیکه اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: یاد حرف دختر دوست جانبازم افتادم که به من گفت: حاجی فقط دعا کنید پدرم شهید بشه!
خشکم زد و گفتم دخترم این چه دعاییه؟
گفت: آخه بابام موجیه!
گفتم: خب انشاالله خوب میشه، چرا دعاکنم شهید بشه؟
گفت: آخه هروقت موج میگیردش وحال خودشو نمیفهمه شروع میکنه منو و مادر و برادر مو کتک میزنه!، اما مشکل ما این نیست!
گفتم: دخترم پس مشکل چیه؟
گفت: بعد اینکه حالش خوب میشه و متوجه میشه چه کاری کرده شروع میکنه دست و پاهای همه مون رو ماچ می کنه و معذرت خواهی میخواد.
گفت: حاجی ما طاقت نداریم شرمندگی پدرمون رو ببینیم...حاجی دعاکنید پدرم شهید بشه و به رفیقاش ملحق بشه...
شهدا از مال و جان و فرزند و تمام زندگی خود گذشتند، گذشتند تا میهن باقی بماند تا اسلام بماند و حکمرانی کند... اما نسل امروز برای شهدا چقدر از خود گذشته است؟ آیا برای شهدا کم نگذاشته ایم؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد