ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
السلام علیک یارقیه بنت الحسین (ع)
دختری ویران نشینم با غم و غصه قرینم تو دلم هزار تا داغه امون از دل غمینم
تو خرابه گریه کردم سر بابامو آوردن اونقدر من ناله کردم که سر و به من سپردن
گفتم ای سر بریده به فدای حنجر تو بابا جون به من بگو کی بریده ز تن سرتو
بابا جون سه ساله ی تو بنگر که قد خمیده بابا دخترت رقیه بین خارا می دویده
بابا جون جسمم کبود و دل من خیلی فسرده است صورتش نیلوفریه دختری که سیلی خورده است
عمه زینبم می دونه دشمنت به هر بهونه می زند ما را با سیلی با غلاف و تازیونه
زبان حال زینب کبرى
از دست من گرفته خرابه رقیه را من بی رقیه سوی عزیزیان نمی روم
دارم خجالت از پدر تا جدار او بی طوطی عزیز غزلخوان نمی روم
همره نباشدم من دلخون رقیه را بی همسفر رقیه گریان نمی روم
جان داد در خرابه زبس ریخت اشک غم با دست خالی سوی شهیدان نمی روم