مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

سخنان امام حسین (ع) در روز عاشوراء

سخنان امام حسین (ع) در روز عاشوراء

 

(مرگ و نیستی بر شما باد که در حال سرگردانی از ما کمک خواستید و ما با شتاب به کمک شما آمدیم ولی شما با شمشیری که سوگند خورده بودید در یاری ما بکار برید، به جنگ ما آمدید و آتشی را که میخواستیم با آن دشمن خود و دشمن شما را بسوزانیم، برای سوزاندن ما روشن کردید! شما با دشمنان خود همدست شدید تا دوستانتان را از پای درآورید با اینکه آنها عدل و داد را بین شما رواج ندادند و در یاری آنان نیز امید خیری نیست.

وای بر شما! چرا در حالی که شمشیرها در غلاف بود و دلها مطمئن و رأیها محکم شده بود، دست از یاری ما کشیدید شما در افروختن آتش فتنه مانند ملخها شتاب کردید و دیوانه‏وار خود را مانند پروانه به آتش افکندید. ای مخالفین حق و ای نامسلمانان، ای ترک‏کنندگان قرآن و تحریف کنندگان کلمات، ای جمعیت گناهکار و پیروان وساوس شیطان و ای خاموش کنندگان شریعت و سنت پیغمبر! رحمت خداوند از شما دور باد! آیا این ناپاکان را یاری میکنید و از یاری ما دست بر میدارید!

 

 

به خدا قسم، مکر و حیله از زمان قدیم در میان شما وجود داشته و اصل و فرع شما با آب تزویر و فریب به هم آمیخته و فکر شما با آن تقویت شده است! شما پلیدترین میوه این درخت هستید که در گلوی هر که ناظر آن است مانده‏اید و آزارش میدهید و در کام غاصبان، لقمه گوارایی هستید!

 

آگاه باشید که این مرد زنازاده فرزند زنازاده (عبیدالله بن زیاد) مرا بین دو چیز مخیر کرده است: یا (شمیر و شهادت) و یا (تن به ذلت دادن) ولی بدانید که ذلت از ما بدور است! خداوند و رسولش و مؤمنان و دامنهای پاکی که ما را پرورده‏اند و سرهای پرحمیت و جانهایی که هیچ گاه زیر بار ظلم و تعدی نمیروند، هرگز بر ما نمیپسندند که تسلیم شویم و ذلت را بر شهادت ترجیح دهیم..!

 

به خدا قسم، شما پس از کشتن من مدت زیادی زندگی نخواهید کرد! زندگی شما بیش از مدت سوار شدن شخص پیاده بر مرکبش نخواهد بود. روزگار، همچون سنگ آسیا که بر محور خود بسرعت میگردد، شما را به اضطراب و تشویش خواهد افکند. این خبر را پدرم علی (علیه السلام) از جدم به من رسانده است حال، خود و همدستانتان با هم بنشینید و فکر کنید تا امر بر شما پوشیده نمانده باشد و دچار حسرت نشوید آنگاه بدون شتابزدگی و با تأمل حمله کنید و مهلتم ندهید. من بر خداوند توکل نموده‏ام که او پروردگار من و شماست. هیچ جنبنده‏ای در روی زمین نمیجنبد مگر آنکه مقدرات او به دست خداوند است و او در راه راست و صواب است.

 

خداوندا.. باران رحمتت را از ایشان قطع کن و سالهای قحطی زمان یوسف را برای آنان مقدر فرما و جوان ثقفی را بر آنان مسلط کن که جام تلخ مرگ را به آنان بنوشاند زیرا آنان ما را تکذیب کردند و فریب دادند. تو پروردگار ما هستی و بر تو توکل میکنیم و به سوی تو انابه مینماییم).

 

خطبه دیگری نیز از آن حضرت نقل شده است که ظاهراً در همین لحظات ایراد شده است. صبحگاهان پس از آنکه سپاه کفر، هجوم خود را آغاز کرد، فرزند پیامبر خدا (ص) به درگاه الهی دعا کردند و به او شکایت بردند، آنگاه خطاب به جمعیت چنین فرمودند:

 

(ای مردم، سخنم را بشنوید و در کشتنم عجله نکنید تا شما را با آنچه که سزاوار است موعظه کنم و عذر خود را بیان نمایم! پس اگر با من منصفانه رفتار کردید، سعادتمند خواهید شد و اگر عذر مرا کافی نداستید و از در انصاف برنیامدید، آن وقت افکار خود را روی هم بریزید و با هم تفکر کنید تا امر بر شما مشتبه نماند، سپس بدون هیچ تأخیری کار خود را یکسره کنید. بدانید که صاحب اختیار و ولی من خداوند است که قرآن را فرستاده است و او سرپرست صالحان است). آنگاه حمد و ثنای الهی را به جای آوردند و بر رسول خدا (ص) درود فرستادند و فرمودند:

 

(ابتدا نسب مرا در نظر بگیرید و ببینید من کیستم و سپس به افکار خود مراجعه کنید و آن را مورد سؤال و بازخواست قرار دهید، ببینید آیا سزاوار است مرا بکشید آیا هتک حرمت من بر شما جایز است مگر من پسر دختر پیامبر شما نیستم مگر من پسر وصی پیامبر و پسر عموی او که اولین مؤمن و تصدیق کننده رسول خدا و اولین تأیید کننده آنچه به او نازل شده است نیستم مگر حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نیست مگر جعفر طیار عموی من نیست مگر سخن رسول خدا (ص) را درباره من و برادرم نشنیده‏اید که میفرماید: هذان سیدا شباب أهل الجنة: حسن و حسین دو سرور و آقای جوانان بهشت هستند.

 

اگر مرا تأیید میکنید و میدانید که راست میگویم، پس از کشتن من صرف نظر کنید! سوگند به خدا، از وقتی که دانسته‏ام خداوند دروغگو را دشمن خود قرار داده است، سخن دروغی بر زبان نیاورده‏ام! و اگر گفتار مرا باور ندارید و تکذیبم میکنید، در میان شما کسی هست که خبر دهد و صدق سخنان مرا تأیید کند. بروید از (جابر بن عبدالله انصاری) و (ابو سعید خدری) و(سهل بن سعد ساعدی) و(زید بن ارقم) و(انس بن مالک) سؤال کنید. آنان به شما خبر خواهند داد که رسول خدا (ص) درباره من و برادرم چنین سخنی را فرموده است. آیا این برای جلوگیری شما از ریختن خونم کافی نیست).

 

در اینجا شمر بن ذی الجوشن گفت: من خدا را زبانی میپرستم و نمیدانم تو چه میگویی! حبیب بن مظاهر در پاسخ گفت: تو خدا را به هفتاد زبان میپرستی و من گواهی میدهم که راست میگویی و نمیدانی که حسین چه میگوید. خداوند دلت را سیاه کرده است!

 

امام فرمودند: اگر در این امر شک دارید، آیا در این نیز که من پسر دختر پیغمبر شما هستم شک دارید سوگند به خدا در میان مشرق و مغرب عالم، پسر دختر پیامبری غیر از من، نه در میان شما و نه در میان کس دیگری نیست! وای بر شما! آیا من کسی از شما را کشته‏ام که به طلب قصاص آمده‏اید آیا مالی را از شما تصاحب کرده‏ام و آیا زخمی بر شما وارد کرده‏ام که میخواهید تلافی کنید).

 

هیچ یک از آنان پاسخی نداد. مجدداً امام فرمودند:

 

(ای شبث بن ربعی، ای حجار بن ابجر، ای قیس بن اشعث و ای یزید بن حارث! مگر شما نبودید که در نامه نوشتید: میوه‏های درختان رسیده است و زمین سرسبز شده، اگر به سوی ما بیایی، به سوی لشکری آمده‏ای که آماده کمک به تو و تحت فرمان تو است).

 

قیس بن اشعث گفت: ما نمیدانیم تو چه میگویی. باید تسلیم حکم پسر عمویت (یزید) شوی تا او هر طور خواست با تو رفتار کند و آنان برای تو چیزی نمیخواهند مگر آنچه را که تو بپسندی!

 

امام (علیه السلام) در مقابل این سخن فرمودند: نه، به خدا سوگند، مانند ذلیلان دست بیعت به شما نخواهم داد و همچون بردگان در مقابل شما آرام نخواهم نشست و تمکین نخواهم کرد! ای بندگان خدا! من به پروردگار خودم و پروردگارتان، از هر متکبری که به روز حساب ایمان نمیآورد پناه میبرم)!

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سیدعظیم جولازاده حسینی سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:49 http://joolazadeh.blogfa.com

سلام وبلاگ خوب و عالی دارید خوشحال میشم باشما تبادل لینک کنم لطفا منو لینک کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد