ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
برای شیخ حیدریان عزیز که در هفته دفاع مقدس به دوستان شهیدش پیوست
شیخ محمد حسین حیدریان
جذاب ترین روحانی بود که تاکنون دیده ام . در اولین برخورد شیفته اخلاق و رفتار و منش والایش می شدی . با انرژی و با انگیزه بالایی بود . خستگی جرات نداشت سراغش را بگیرد . شبانه روز برایش فرقی نمیکرد . هرگاه او را می دیدی گرمی دیدار را کاملا حس می کردی چنان دوستان را در همه حال در آغوش می گرفت که تصور می کردی تو نزد او بهترینی .
در ایامی که در مسجد بود بیشترین جذب و تحول را در طول عمر مسجد داشتیم . با تمام اقشار از کوچک و بزرگ و پیر و جوان ارتباط خاص داشت . در همه حال سعی می کرد به دیگران کمک و یاری نماید در مدت کوتاهی محرم اسرار همه شده بود .
با تمام سختی بیماری و قطع دو پاهایش که بدلیل بیماری دیابت اتفاق افتاد روحیه بالایی داشت . این پاهای قطع شده همان پاهایی بود که در جنگ بر روی مین رفته بود ولی پاهای تنومند و پرتوانش را مین نتوانسته بود قطع نماید اما دیابت لعنتی شیخ را از پا انداخته بود ولی روحیه همان روحیه پدرانه ای بود که از او سراغ داشتیم .
مطلب ارسالی از برادر غلامرضا نجفی
با حال و احوال سختی که داشت اما هیچگاه بدرگاه الهی شکواییه ای نکرد و ذکر شکر در همه حال بر زبانش جاری بود . در این حال هم شیخ از پای ننشست و شروع به نوشتن کتاب و اشعار عارفانه و تاسیس پایگاه اطلاع رسانی سر دلبران نمود که حاوی مطالب بسیار مفیدی برای همگان است .
بعد از مدتها بی خبری تماس گرفت و غرق در خوشحالی ام کرد . جالب بود تمام مسجدیان و هم محله ای ها را یک بیک سراغ گرفت و احوالپرسی کرد برای من تعجب برانگیز بود که با بی مهری هایی که به او در ایام حضور در مسجد شده بود اینقدر با اشتیاق سراغ همه را گرفت و هیچ کینه ای بدل نداشت .
هر جا بود تحرک و اشتیاق و مهر و دوستی و کار موج می زد . در ارتحال جانسوز امام امت تا 40 شب برنامه عزاداری در مسجد و هیئت عزاداری برقرار بود و بشدت در فقدان امام بی تابی میکرد و با صدای بلند می گریست . در ایام سوگواری سید وسالار شهیدان با پای برهنه هیئت عزاداری باب الحوائج(ع) را همراهی میکرد و در صفهای سینه زنی واحد در صف اول قرار می گرفت و تا انتهای مراسم به صفوف عزاداران با لباس روحانیت لطف خاصی می بخشید .
وقتی کار چاپ آخرین کتابش بپایان رسید با ذوق و شوق جالبی گفت 100 جلد از کتاب لوامع المحسنیه را برای توزیع بین علمای استان و دوستان ارسال کردم و سفارش زیادی کرد تا به محضر حضرت آیت الله موسوی جزایری و آیت الله شفیعی برسانم .
برای انتخابات مجلس نهم حاج صالح از او کمک خواست علیرغم حال سختی که داشت و نتوانست به خرمشهر بیاید ولی به همه دوستان سفارش کرد در انتخابات شرکت کنند.
اگر چه بدلیل وخامت مزاجی بناچار در تهران ساکن شده بود ولی از اوضاع و احوال خرمشهر غافل نبود و لحظه به لحظه مسائل مختلف سیاسی اجتماعی و فرهنگی شهر را رصد میکرد که از عشقش به شهر حکایت دارد .
در روزهای آخر دلم خیلی هوایش را کرده بود و چند بار تماس گرفتم ولی خانواده اجازه همکلام شدن را ندادند و فقط احوالی از او جویا شدم تا غلامحسین حیدریان که خود از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است خبر عروج همیشگی شیخ را داد .
دلم شکست . من قلبا شیخ را دوست داشتم و به وجود روحانی تاثیرگذار و موفقی چون او افتخار میکردم . فقدان شیخ ثلمه ای برای دوستان و همقطاران است که جبران ناپذیر است و دل را می سوزاند که شیخ در سن 49 سالگی بساط خویش را برچید و انشالله بهشتی شد .
به خدمات و زحمات او تعظیم می کنم و از خداوند بزرگ برای اوغفران و رحمت الهی و برای بازماندگان خصوصا مادر گرانقدر و اخوی های رزمنده اش صبر و اجر جزیل مسئلت می نمایم .
شادی روحش صلوات
سلام
شیخ حدودا دوسال امام جماعت مسجد ابالفضل ع بود
دوران حضور شیخ یکی از بهترین ایام پرجنب و جوش مسجد ماست
کلاس های المدرس العلمی لمکتب الامام الصادق ع سراسر کوی انقلاب را تحت تاثیر قرار داد .
حدوا یکهزار نفر در مدرس او در جمع حاضر شدند و سیدمحمود شفیعی و آقای کاشانی از مدرسین دوره بودند .
چهل شب عزاداری مستمر و برگزاری هییت عزاداری مسجد برای ارنحال امام امت از دیگر یادگاران شیخ در مسجد است .
به روح عزیزش عرض ادب و احترام دارم و از خداوند بزرگ طلب غفران و رحمت الهی برایش مسئلت می کنم .
روحش شاد باد
ممنون مطلب را درج فرمودید