مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

بیانات در دیدار نیروهاى مسلح منطقه‌ى شمال کشور

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار نیروهاى مسلح منطقه‌ى شمال کشور و خانواده‌هاى آنان 

 بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
در جمع شما برادران و خواهران عزیز احساس آمادگى براى کارهاى بزرگ در هر انسانى زنده میشود. جمع جوانان، کارکنان، زحمتکشان نیروهاى مسلح و همسران و فرزندان آنها، یک نمونه‌ى گلچین‌شده‌اى از ملت ایران است که در احساسات او، در دل او، در اندیشه‌ى او، آرمانهاى بلند موج میزند. خوشوقتم از اینکه امشب این توفیق را خداى متعال به من داد که در جمع شما حضور پیدا کنم و از خداى متعال، رحمت او، برکات او، عافیت او را براى همه‌ى شما مسئلت میکنم.
برنامه‌اى که این جوانان عزیز ما، دانشجویان این دانشگاه اجرا کردند، برنامه‌ى خوبى بود؛ آیات امیدبخش قرآن کریم و تأکید بر اینکه هر سختى‌اى همراه خود و در کنار خود یک گشایش و آسایش را دارد. این یک فکر عظیم کارسازى است براى همه‌ى جوامع که من مختصرى در این زمینه توضیح عرض خواهم کرد.

دانشگاه نیروی دریایی امام خمینی(ره) نوشهر

من به شما عرض میکنم، به همه هم این را میگویم و گفته‌ام و تکرار میکنم؛ مبادا آن صفاتی، خصالی، مناقبی که متناسب با وجود ولی‌عصر (ارواحنا فداه) هست، اینها را تنزل بدهیم در سطح انسانهای کوچک و ناقصی مثل این حقیر و امثال این حقیر. اینی که گفته میشود کسانی که در این سفینه سوارند، غم طوفان ندارند:

چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان(1)

این نوح امام زمان است، اما با یک نگاه عمومی به طول تاریخ اسلام وقتی نگاه کنیم - که سعدی هم با همان نگاه این شعر را گفته است - وجود مقدس خاتم‌الانبیاء (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نوحِ کشتیبان این امت است. بله، این امت در طول تاریخ خود فراز و نشیبهائی داشته؛ گاهی به گل نشسته، گاهی دچار ذلت شده، گاهی با مشکلات غیرقابل توصیفی مواجه شده، دست به گریبان شده؛ این ناشی از این است که سوار کشتی نشده. اگر واقعاً متمسک بشویم، متوسل بشویم بر کشتی نجات اسلام، همراه پیغمبر باشیم، مسلماً پیروزی نصیب ماست. البته دربا طوفان دارد، سختی دارد، مشکلات دارد، گاهی هراسهای بزرگ دارد، اما وقتی کشتیبان بنده‌ی برگزیده‌ی خداست، معصوم است، آن وقت دیگر بیمی وجود ندارد. این آن نکته‌ی کوتاهی بود که خواستم عرض بکنم؛ این صفات را مخصوص بدانید به آن بزرگواران. نوحِ این کشتی اوست، پشتیبان این امت اوست، واسطه‌ی فیض الهی به یکایک آحاد ما، به دلهای ما، به جانهای ما، به ذهنهای ما، به جسمهای ما، به حیات فردی و اجتماعی، وجود مقدس خاتم‌الاوصیاء و در رتبه‌ی قبل از او، وجود مقدس خاتم‌الانبیاء (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.

و اما حرف اصلى، به مناسبت اینکه شما آحادتان جزو صف‌کشیدگان در خطوط مقدم یک حرکت اجتماعى ملت ایران هستید؛ خانواده‌ها یک جور، اشخاص و افراد جور دیگر. حرف اصلى این است که کشور ما، ملت ما به برکت بیدارى اسلامى که پیش از ملتهاى دیگر به این بیدارى دست یافت، در یک راه پرافتخارى، خوش عاقبتى در حال حرکت است. هر کس این را انکار کند، انکار واضحات را کرده است.

ما یک ملتى بودیم که با وجود استعداد خوب، با وجود پیشینه‌ى تاریخىِ موجب سرافرازى، با وجود امکانات طبیعى فراوان، در دنیا جزو ملتهاى عقب‌افتاده و بى‌تأثیر در همه‌ى تحولات جهانى، و خود متأثر از اراده‌ى قدرتهاى مداخله‌گر بین‌المللى بودیم. نیروهاى مسلح ما، دانش ما، مسائل اجتماعى ما، سیاستمداران ما، هیأت حاکمه‌ى ما در طول سالهاى متمادى تحت تأثیر دخالتهاى دشمنان این ملت و کینه‌ورزان به آرمانهاى این ملت، در وضع تأسفبارى قرار داشتند. البته جرقه‌هائى در طول تاریخ، بخصوص در دورانهاى اخیر میزد، شعله‌هائى روشن میشد، لکن فضا آن قدر سنگین بود که این جرقه‌ها نمیتوانست راه را براى مردم روشن کند. تا انقلاب اسلامى به وجود آمد، تا مبارزات اسلامى آغاز شد. دوران مبارزات، دوران دشوارى بود؛ امید به اینکه این مبارزات به پیروزى برسد، پیش بعضى‌ها صفر بود، پیش بعضى اندکى بالاتر از صفر؛ امید زیادى وجود نداشت. امام بزرگوار ما با شخصیت خداداده‌ى نسبت به زمان ما استثنائى، توانست این راه را ادامه بدهد. با نفس گرم خود، با حکمت او، با اخلاص و دیندارى او، با خداباورى او، این راه ادامه پیدا کرد. صدها بار کسانى که تو آن راه بودند، دچار تردید میشدند، دچار تزلزل میشدند، اما وقتى نفس گرم آن مرد خدائى به آنها میرسید، دوباره همه چیز از نو شکوفا میشد. خدا به او کمک میکرد، زمینه‌ى آماده‌اى در وجود او، شخصیت او بود، و خداى متعال هم به او پاداش میداد، به او الهام میکرد، او را هدایت میکرد، دست او را میگرفت و به او کمک میکرد، تا رسید به مقطع انقلاب اسلامى، و با ناباورى همه‌ى عالم، این انقلاب پیروز شد.

و من به شما عرض بکنم، امروز در تعدادى از کشورهاى دنیاى اسلام، بیدارى اسلامى دارد خودش را نشان میدهد و خیلى هم چیز مبارکى است و ما هم از اول از آن استقبال کردیم؛ اما فرقها زیاد است. در انقلاب ما، در حرکت عمومى ملت ما، در سرتاسر این کشور بزرگ شاید روستائى نبود، شهر کوچکى نبود که در او شعبه‌اى از این شعله‌ى مقدس چشمها را خیره نکند. همه جا، سرتاسر کشور یک شعار، یک مطالبه، یک همت بر همه‌ى دلها و ذهنها حاکم بود. مردم به معناى واقعى کلمه این بار سنگین را با جسمهاى خودشان، با روحهاى خودشان، با دلهاى خودشان بلند کردند. توى خیابانها مردم با جسم خودشان در مقابله‌ى با طاغوت حاضر شدند؛ در دنیا هم چنین چیزى سابقه نداشت.

یکى از رهبران معروف دنیا که نمیخواهم اسم بیاورم، آمد ایران. من براى او تشریح کردم که چگونه انقلاب اسلامى پیروز شد؛ نه کودتاى نظامى شد، نه افسران جوانى آن طور که در دنیا معمول بود آمدند میدان که رژیم طاغوت را سرنگون کنند، نه احزاب سیاسى فعالیتى میتوانستند بکنند یا کردند، نه نخبگان نقش مهمى داشتند، نقش مال توده‌ى مردم بود، آن هم نه با سلاح. شما امروز نگاه کنید توى بعضى از این کشورها، توده‌ى مردم براى پیشبرد کارهاشان سلاح دستشان است؛ دست ملت ایران سلاح نبود. با دست خالى، با جسم خودشان آمدند وسط میدان. دل خودشان را، قلب خودشان را، خون خودشان را کف دست گرفتند آمدند میدان. خب این بدون ایمان نمیشود؛ این بدون یک ایمان عمیق امکان ندارد. این ایمان عمیق در بین مردم گسترده شد، آمدند وسط میدان، و خون بر شمشیر پیروز شد و این طبیعتِ همه جاست؛ همه جا همین جور است. هرجا ملتها حاضر به فداکارى باشند، جانشان را کف دست بگیرند، بیایند، هیچ قدرتى در مقابل آنها یاراى مقاومت ندارد. همیشه خون بر شمشیر پیروز میشود، وقتى ملتها بیایند وسط. من وقتى براى آن رهبر آفریقائى پیروزى انقلاب اسلامى را تشریح کردم، براش خیلى جالب بود، خیلى تازه بود. رفت، بعد از اندکى دیدم در داخل کشور خودش همین حرکت مردمى راه افتاد، احساس کردم الهام گرفته‌ى از رفتار امام بزرگوار ماست، رفتار ملت ایران است و پیروز هم شد. او بر یکى از قدرتهاى بزرگ زورگوى مسلط خبیث عالم توانست پیروز بشود و کشورش را نجات داد.

این وضعیت ملت ایران بود؛ همه آمدند توى میدان. براى همین هم از روز اول مسئولین کشور احساس نکردند که مجبورند حرف زیادى و توقع زیادى قدرتهاى بزرگ را قبول بکنند. شما خیال نکنید اینى که حالا فلان کشورى که تازه انقلاب کرده، آمریکائى‌ها فشار مى‌آورند، غربیها فشار مى‌آورند، مسئولینشان را وادار به یک موضعگیریهائى میکنند، این در ایران نبود؛ چرا، این‌جا هم بود. این‌جا هم همین فشارها وجود داشت، کسى به این فشارها اعتنا نمیکرد، احتیاج نداشت. مسئولین کشور متکى بودند به اراده‌ى مردم، به ایمان مردم، خاطرشان جمع بود که این میدان پر از انسانهاى با عزم و اراده و همراه با شعور کامل است. این بود، احتیاجى نبود. تا امروز هم همین است. امروز هم نظام جمهورى اسلامى به حول و قوّه‌ى الهى، خودش را مجبور نمى‌بیند که حرف هیچ ابرقدرتى را، خواست هیچ قدرت سلطه‌گر و مداخله‌گرى را قبول بکند. هرچه که به صلاحش بود، آن را میپذیرد و عمل میکند، هرچه به صلاحش نبود، آن را به یک کنارى مى‌اندازد، ولو همه‌ى قدرتهاى عالم عصبانى بشوند، خشمگین بشوند؛ سیاست این است. این، به خاطر اتکا به ایمان مردم است. ...(2)

از روز اول انقلاب تا امروز، آرمانهاى انقلاب براى آحاد مردم ما روشن‌تر شده است. آن روز گفتیم جمهورى اسلامى، آن روز گفتیم پیشرفت اسلامى، بتدریج در طول این سالها، این واژه‌ها معناى خودش را براى ما روشن کرده. میدانیم که جمهورى اسلامى یعنى چه. مردم‌سالارى اسلامى، تکیه‌ى نظام بر آراء مردم، انتخاب مردم، خواست مردم یعنى چه. میدانیم اینى که گفتیم «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى»، استقلال یعنى چه. آن روز این واژه‌ها به صورت سربسته به عنوان یک آرمان براى ما مطرح بود، گذشت زمان مردم ما را، نخبگان ما را، سیاسیون ما را، جوانان ما را نسبت به ابعاد گوناگون استقلال روشن کرده. میدانیم که استقلال چیست، خطراتش چیست، امتیازهاش کدام است، راه دستیابى به آن چیست، راه گذشت از خطرات چگونه است، پیش رفتیم. این مهمترین پیشرفت است. پیشرفت نشانه‌ى واضحى دارد، پیشرفت در ریشه‌دار شدن و استحکام نظام جمهورى اسلامى است. یک درخت سالم و ماندگار اگر پنجاه سال از عمرش گذشت، شما به ریشه‌ى او و به تنه‌ى او وقتى مراجعه کنید و آزمایش کنید، دچار پوکى نشده. بعضى درختها سرحالند، بانشاطند، شادابند؛ ده سال، بیست سال، سى سال بیشتر عمر نمیکنند، بعد پوک میشوند. پوک که شدند، احتیاج ندارد که کسى زحمت بکشد براى انداختن آنها، یک باد تندى که بیاید، سرنگون میشوند، از کمر میشکنند؛ اما درختى که استعداد ماندن دارد، داراى این قدرت و ظرفیت هست که بماند، شما مى‌بینید دو قرن، سه قرن از عمر این درخت میگذرد، سرسبزى او از روز اولى که برگ کرده، بیشتر است و کمتر نیست، نشاط او در بهار، درختهاى دیگر را هم تحت تأثیر قرار میدهد. «تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها».(3) یکى از پیشرفتهاى یک نظام این است که هرچه زمان میگذرد، ریشه‌ى او مستحکمتر بشود، شاخ و برگ او گسترده‌تر بشود، بدنه‌ى آن استحکام بیشترى پیدا کند. امروز بدنه‌ى نظام جمهورى اسلامى، استحکامش از سال 59 و 60 و 61 و آن سالهاى اولیه بیشتر است. آن روز دشمنان ما احتمال بیشترى میدادند که بتوانند نظام را سرنگون کنند. امروز امیدهاى آنها بمراتب ضعیف شده است و در موارد بسیارى این امیدها تبدیل به یأس شده. این استحکام نظام را نشان میدهد. ...(4) خب، این یک بحث دیگرى است که این استحکام از کجا مى‌آید، ناشى از چیست؟ این استحکام روزافزون، این ریشه‌دار شدن پى‌درپى، ناشى از چیست؟ ناشى از ایمانهاى عمیق است؟ ناشى از معرفت عمیق است؟ ناشى از نفوذ ایمان در دلهاست؟ ناشى از سلامت شعارهاست؟ ناشى از نفس گرم آن بنیانگذار بزرگ و به معناى حقیقى کلمه عظیم، امام بزرگوار است؟ ناشى از چیست؟ اینها البته یک بحثهاى مهمى است که جوانهاى ما، دانشوران ما در حوزه و دانشگاه این بحثها را کردند، میکنند، باز هم باید بکنند، من به این بحثها کارى ندارم، آنچه که وجود دارد، این حرکت، رو به جلو و پیشرفت است. این پیشرفت حاصل شده. این، اصل قضیه است. آن وقت وارد شاخه‌ها که میشوید، باز نشانه‌ى پیشرفت را مى‌بینید. مثلاً در علم ما پیشرفت کردیم، در فناورى برخاسته‌ى از علم پیشرفت کردیم. من همین دانشگاه علوم دریائى را بیست سال، بیست و چهار سال، بیست و پنج سال قبل آمده‌ام بازدید کردم. البته از آن وقت تا حالا، بارها بازدید کردم. آن وقتِ این دانشگاه را هم دیدم، امروزِ این دانشگاه را هم دارم مى‌بینم، قابل مقایسه نیستند. رشد انگیزه‌ها که دنبال خود، رشد حرکت علمى را دارد، یک پدیده‌ى شگفت‌آور است که انسان را واقعاً دچار خرسندى عمیق میکند؛ آدمى را که آگاه هست، دچار شگفتى میکند. البته در همه جا همین جور است؛ در دانشگاه‌هاى کشور همین جور است، در پژوهشگاه‌هاى کشور همین جور است، در مراکز علمى‌اى که نبوده است و تولید شده است و به وجود آمده است، همین طور است، امید دانشمندان ما همین جور است. دانشمندان نسلهاى گذشته‌ى ما که وجودشان هم خیلى براى ما محترم است و ما از هر کسى که در راه دانش زحمتى کشیده تقدیر میکنیم و احترام برایش قائلیم، چون مال یک مرتبه‌ى دیگرى بودند، پیشرفتهاى علمىِ نسل جوان را سرِ همین قضیه‌ى پیشرفتهاى صنعت هسته‌اى باور نمیکردند! من این را شاید یک بار دو بار دیگر هم گفته‌ام. وقتى این پیشرفتها حاصل شده بود، چند نفر از دانشمندان برجسته‌ى ما که من اینها را میشناختم، هم از لحاظ علمى برجسته‌اند، هم از لحاظ نیت، انسانهاى صادق‌النیّه‌اى هستند، به من نامه نوشتند، گفتند آقا باور نکنیدها، باور نکنید! اینى که میگویند، این نمیشود، نشده! هم پیشرفتهاى هسته‌اى را، هم آن پیشرفتهاى مربوط به سلولهاى بنیادى را که جزو جلودارهاى این حرکت علمىِ جدیدِ چندین ساله‌ى اخیر بود. باور نمیکردند، اما اتفاق افتاده بود و بود. گذشت زمان هم بیشتر نشان داد که بله، این پیشرفتها واقع شده. یعنى حرکت علمى، حرکتى است که براى آن نسل گذشته‌ى ما که گفتم هم دانششان، هم خیرخواهى و نیت صادقانه‌شان براى ما معلوم است، قابل باور نبود. و من امروز به شما عرض میکنم این جوانهاى ما کارهائى دارند در زمینه‌هاى علمى و پیشرفتهاى علمى و اکتشافات و ساخت و سازهاى علمى میکنند که باز شاید براى بعضى نسلهاى متوسط ما هم قابل باور نباشد، اگرچه حالا یواش یواش دیگر همه این پیشرفت را باور کردند.

مراکز جهانى اعلام میکنند که رشد علمى ایران گاهى یازده برابر، گاهى سیزده برابر در آمارهاى گوناگون، نسبت به رشد علمى متوسط دنیا جلو است! البته معنایش این نیست که ما از لحاظ علمى جلوتر از همه‌ى مراکز دنیا هستیم؛ نه، ما عقب‌ماندگى‌مان زیاد است، رشدمان سریع است. اگر به این رشد با همین سرعت ادامه بدهیم، بله ممکن است در سالهاى آینده، ده سال دیگر، پانزده سال دیگر در رتبه‌هاى اول دنیا قرار بگیریم در همه‌ى بخشهاى دانش و فناورى، اما الان هنوز نه، الان وسط راهیم، داریم حرکت میکنیم. این، بخش علمى.

عین همین قضیه در زمینه‌هاى سیاسى است، عین همین قضیه در حضور بین‌المللى است، عین همین قضیه در نهادهاى اجتماعى است، و در بخشهاى مختلف، پیشرفتهاى گوناگون در سطوح مختلف داریم که یک جاهائى پیشرفتها برجسته‌تر و نمایان‌تر است، یک جاهائى کمتر است. کشور در حال پیشرفت است. خب، این پیشرفت باید ادامه پیدا کند. حرف من این است:
هر کسى که در بناى ایران جدید که زیر پرچم اسلام، این کشور دارد حرکت میکند و به آرمانها نزدیک میشود، سهمى دارد، وجودش ارزشمند است. هر کسى این سهمش مؤثرتر است، یا همراه با خطرهاى بیشتر است، یا جزو پیشروان قافله است، سهمش از این افتخارات و این سرافرازیها از دیگران بیشتر است. هیچ وقت هم نباید خسته بشویم. شنفتید آیه‌ى قرآن را «فاذا فرغت فانصب»؛(5) وقتى از کار فراغت پیدا کردى، یعنى کارت تمام شد، تازه قامت راست کن، یعنى شروع کن به کار بعدى؛ توقف وجود ندارد. «فاذا فرغت فانصب. و الى ربّک فارغب»؛(6) با هر حرکت خوبى که به سمت آرمانهاى پذیرفته شده و اعلام شده‌ى اسلام حرکت کنید، این، رغبت الى‌اللّه است. البته معنویت، ارتباط دلى با خدا، نقش اساسى‌اى دارد. این را باید همه بدانند.

خب، حالا میرسیم به خانواده‌ها. خانواده‌هاى عزیزِ رزمندگان ما، چه رزمندگان ارتش، چه سپاه، چه بسیج، چه نیروى انتظامى، چه کارکنان وزارت دفاع - همینهائى که فرمانده‌ى محترم اسم آوردند - و همسران آنها بدانند که به کى دارند کمک میکنند، شریک زندگیشان کیه. شریک زندگى شما جزو کسانى است که در این بناى رفیع و باشکوه، نقشهاى حساس دارد؛ نیروهاى مسلح این‌جورند دیگر. به تعبیر امیرالمؤمنین: «حصون الرعیّة»؛(7) حصارهاى رعیتند، حصارهاى ملتند، حصارهاى معنوى کشورند. وجود نیروهاى مسلح مستقل، آگاه، مبتکر، شجاع، فداکار، بدون اینکه گلوله‌اى هم شلیک بکنند، براى یک کشور امنیت‌آور است؛ دشمنان را سر جاى خودشان مى‌نشاند. یک چنین اهمیتى دارند نیروهاى مسلح. شما همسرانِ اینها هستید. بله، فرمانده‌ى محترم از قول من نقل کردند - من هم تا حالا شاید ده بار یا بیشتر گفته‌ام - که شما مردها هر فضیلتى را که میتوانید در میدان مجاهدات عمومى و بزرگ به دست بیاورید، نصفش مال این خانمى است که با شما شریک زندگى است، با شما دارد زندگى میکند. اگر همسر یک کسى که وارد میدان است - وارد میدان مجاهدت و کار و تلاش - با او همراه نباشد - یا نق بزند یا مزاحمت کند یا زندگى با او را سخت بداند، همراهى نکند با او - او نمیتواند کار بکند. اگر خوب میتوانید کار کنید، ناشى از برکاتِ وجود این همسر خوب و مهربان است. این را خودِ همسران، اول تشخیص بدهند. خود شما قدر بدانید همسرىِ مردى را که زحمت میکشد و نصف اجرش مال شماست. مردى را که در بناى رفیع نظام جمهورى اسلامى و نظام اسلامىِ نوین - که ان‌شاءاللّه زمینه‌ساز تمدن نوین اسلامى است - نقش دارد، شما قدر بدانید. این مردى که همسر شماست، با این هویت پیش شما شناخته بشود. فرزندان هم همین جور. بچه‌ها و فرزندان کارکنان نیروهاى مسلح باید افتخار کنند، ببالند به پدرانشان.

همین جا من لازم میدانم احترام کنم و سلام عرض کنم به خانواده‌هاى معزز شهیدان و صلوات بفرستم بر روح مطهر آنها؛ شهیدى که همه‌ى هستىِ خود را، وجود خود را، یعنى سرمایه‌ى اصلى‌اش را آورده در راه خدا، در معرض هزینه شدن در راه خدا قرار داده، خداى متعال هم از او قبول کرده. خیلى‌ها البته رفتند که هزینه بشوند، قبول نشد، دیگر حالا به دلائل مختلف؛ بعضى را خداى متعال لایق ندانست، بعضى را هم خداى متعال نگه داشت براى مسئولیتها و کارهاى لازم دیگر. حالا آنهائى که لایق بودند و رفتند، اینها خیلى ارزششان بالاست، خیلى. شهدا حقیقتاً انوار تابناکى هستند که جامعه را، آینده را، تاریخ را روشن میکنند. خانواده‌هاى آنها هم صبر کردند؛ صبر بر مجاهدت آنها، صبر بر رفتن آنها به سوى میدانهاى خطر. به زبان آسان مى‌آید: خانمى که مى‌بیند شوهرش دارد میرود طرف میدانى که این میدان، خطرى است و او تحمل میکند، کار او پرارزش است، کار این خانم هم پرارزش؛ بعد هم که او به شهادت میرسد، این شهادت را هم تحمل میکند، صبر میکند. و من عرض بکنم اگر تحمل خانواده‌هاى شهدا نبود، جریان شهادت با این شکفتگى و نشاط در جامعه‌ى ما مواجه نمیشد و تلقى نمیشد. این خانواده‌هاى شهدا هستند که این منت بزرگ را بر سر جامعه‌ى ما دارند که شهادت این‌قدر شیرین است در چشمها. به هر حال، احترام و سلام و تکریم ما نثار آنها باد. هم فرزندان آنها، هم فرزندان شما کارکنان، افتخار باید بکنند، باید ببالند به اینکه پدرانشان در این راه حرکت میکنند.

و من این را هم عرض بکنم که افق، روشن است. البته از فلان تلویزیونِ مزدورِ فلان دولت مستکبر، انتظار نیست که بیاید همین حقایق را براى من و شما بیان کند؛ نه، آنها فضا را تاریک نشان میدهند. آنها میدانند که یکى از راه‌هاى متوقف کردن این ملت این است که امید را از آنها بگیرند. لذا هى تاریک‌نمائى، هى سیاه‌نمائى ...(9) (خداوند شما را حفظ کند. اجازه بدهید، اجازه بدهید عرایضمان را عرض بکنیم.) مثلث شر و فساد را خود شما دیگر اسم آوردید. حالا ما نگفتیم، اما شما گفتید؛ آمریکا و صهیونیسم و انگلیسِ خبیث، و واقعاً اینها این‌جوریند دیگر. دستگاه‌هاى تبلیغاتىِ اینها، روز و شب در تلاشند که روى ذهن ملت ایران اثر بگذارند و همین طور که من چندى پیش گفتم، محاسبات مردم را و محاسبات نخبگان را عوض کنند که الحمدللّه هرچى هم تلاش میکنند، بیفایده است، آینده، آینده‌ى روشنى است؛ افق، افق خوبى است، منتها این به معناى این نیست که ما یک بالش نرمى زیر سر خودمان بگذاریم و دل به خواب بدهیم، نه، باید کار کرد، باید تلاش کرد. تلاش زمان نمى‌شناسد، مدت و سرآمد نمى‌شناسد، بازنشستگى نمى‌شناسد. در همه‌ى دورانها در زندگى انسان، امکان تلاش وجود دارد، باید این امکان را پیدا کنیم و عزم و همت کنیم بر تلاش، و با جد حرکت کنیم. «قوّ على خدمتک جوارحى و اشدد على العزیمة جوانحى»؛ از خداى متعال در دعاى کمیل، امیرالمؤمنین میخواهد، به ما یاد میدهد که عرض کنیم پروردگارا! جوارح ما را، جسم ما را، بدن ما را، براى انجام خدمات لازم قوى کن، عزم ما را هم راسخ کن. دنبالش: «و هب لى الجدّ فى خشیتک»؛ در مقابل خداى متعال بجد دچار خشیت و ملاحظه باشیم. خدا را حاضر و ناظر بدانیم و این احساس یک احساس جدى باشد؛ لقلقه‌ى زبان نباشد. «و الدّوام فى الاتّصال بخدمتک»؛ خدمت را هم قطعه قطعه نکنیم؛ متصل، این خط خدمت را پیش برویم. ان‌شاءاللّه جوانها ما از جمله جوانهاى این دانشگاه و دیگر جوانها، بسیجیان عزیز، جوانهاى مؤمن، فداکار، دانشجویان مختلف، دختر و پسر، در بخشهاى مختلف دانشجوئى، طلاب جوان عزیز، جوانها در قشرهاى مختلف، با حرکت خودشان، با کار خودشان، با تلاش خودشان، به ما پیرها هم نیرو و نشاط خواهند داد و یاد خواهند داد که چگونه حرکت کنیم.

پروردگارا! برکات و رحمت خودت را بر این جمع نازل کن؛ برکات و رحمت خودت را بر ملت ایران نازل کن. ملتهاى مسلمان را در هر نقطه‌ى عالم بر دشمنانشان پیروز قرار بده. عافیت دین و دنیا را به همه‌ى ما به لطف خودت مرحمت بفرما. قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود کن؛ دعاى آن بزرگوار را شامل حال ما بفرما. روح مطهر امام بزرگوار و شهیدان عزیز را با اولیائشان محشور کن.

والسّلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته‌
 
1) گلستان سعید
2) تکبیر
3) ابراهیم: 25
4) تکبیر
5) شرح: 7
6) انشراح: 7 و 8
7) نهج البلاغه، نامه‌ى 53
8) شعارِ «مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر انگلیس» و «خونى که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد