مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

با دکتر چمران در صور

با دکتر چمران در صور
دکترچمران در پرتو نورشمع،بخشی از دست نوشته های خودش را انتخاب کرد و برایمان با احساس خواند.سپس بخشهایی از نوشته های دکتر شریعتی را انتخاب کردند وبه خواندن آنها مشغول شدند برخی از آن جملات در خاطرم نقش بسته است.
_ 
چقدرایمان خوبست.چه بد میکنند کسانیکه می کوشند تا انسان را از آن محروم کنند چه ستمکار مردمی هستند این به ظاهر دوستداران بشر.
اگر ایمان نباشد،زندگی تکیه گاه ندارد،اگر عشق نباشد زندگی را چه آتشی گرم کند،اگر نیایش و دعا نباشد زندگی را به چه کار شایسته ای میتوان صرف کرد.اگر انتظار مسیحی،امام قائمی،موعودی در دل نباشد،ماندن برای چیست؟
اگر میعادی نباشد،اگر دیداری نباشد، رفتن چرا؟
من در شگفتم آنها که می خواهند معبود را از هستی برگیرند چگونه از انسان انتظار دارند تا درخلأ دم زند... .

پس قطعه ای از کتاب او را درباره ی آزادی خواند:
ای آزادی تورا دوست دارم،به تو نیازمندم،به تو عشق میورزم،بی تو زندگی دشوار است.قامت بلند و آزاد تو،مناره ی معبد من است،ای کاش با تو زندگی می کردم،با تو جان می دادم، در تو می دمیدم و در تو دم می زدم،ای آزادی!من از ستم بیزارم،از بند بیزارم،اززنجیر بیزارم،و از هرچه وهرکه تورا در بند میکشد بیزارم،زندگی ام به خاطر توست، من پرورده ی آزادی ام، استادم علی (ع) است مرد بی بیم و بی ضعف و پرصبر.
چمران به بخشی ازنوشته ها که می رسید،درنگ میکرد نفسی می کشید گاه اشکی میریخت و سپس مطلب را پی میگرفت .خاطره ی شنیدن مطالب شریعتی با صدای چمران شبی زیبا وبه یاد ماندنی را برای همه بوجود آورد.
برگرفته از کتاب:اقلیم خاطرات صفحات 371و372 ،نوشته دکتر فاطمه طباطبایی(همسر سید احمدخمینی)، نشر عروج

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد