ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
پس قطعه ای از کتاب او را درباره ی آزادی خواند:
ای آزادی تورا دوست دارم،به تو نیازمندم،به تو عشق میورزم،بی تو زندگی دشوار است.قامت بلند و آزاد تو،مناره ی معبد من است،ای کاش با تو زندگی می کردم،با تو جان می دادم، در تو می دمیدم و در تو دم می زدم،ای آزادی!من از ستم بیزارم،از بند بیزارم،اززنجیر بیزارم،و از هرچه وهرکه تورا در بند میکشد بیزارم،زندگی ام به خاطر توست، من پرورده ی آزادی ام، استادم علی (ع) است مرد بی بیم و بی ضعف و پرصبر.
چمران به بخشی ازنوشته ها که می رسید،درنگ میکرد نفسی می کشید گاه اشکی میریخت و سپس مطلب را پی میگرفت .خاطره ی شنیدن مطالب شریعتی با صدای چمران شبی زیبا وبه یاد ماندنی را برای همه بوجود آورد.
برگرفته از کتاب:اقلیم خاطرات صفحات 371و372 ،نوشته دکتر فاطمه طباطبایی(همسر سید احمدخمینی)، نشر عروج