مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

جمجمه ات را به خدا بسپار

جمجمه ات را به خدا بسپار 

شب عملیات والفجر 8 همه بچه ها پیشانی بندشان را بسته بودند، جز مصطفی ، پیشانی بندی به او دادم ، گفت : (( دارم ! موقع عملیات میبندم.)) صبح اولین روز عملیات شنیدم مصطفی هم شهید شده به اوژانس رفت ؛ ترکش به سر او اصابت کرده بود . چشمم به پیشانی بند خونینش افتاد که با همه پیشانی ها فرق داشت، برآن این جمله امام علی (ع) نوشته شده بود : (( اعرالله جمجمتک)) یعنی : (( جمجمه ات را به خدا بسپار .)) 

 

برادر من وقتی رفت شانزده ساله بود. وقتی رفت روی پا بند نمی شد و وقتی برگشت روی دست مردمی که آمده بودند تا بهشت بدرقه اش کنند... وقت رفتنش قامت رعنائی داشت که مایه ی حسرت هر مادری بود و وقتی برگشت، مشتی استخوان بود که حسرت هر مادر شهیدی را زنده می کرد وقتی رفت پلاک داشت و نام و نشان و مادر و پدر و وقتی برگشت بی نام و نشان و گمنام آمد تا همه ی ما مادرش پدرش خواهر و برادرش باشیم. شیرمرد شانزده ساله ای که وقتی رفت عزیز مادر و پدر بود و وقتی برگشت عزیزترین کس یک شهر... وقتی قبل از او دراز کشیدم توی خانه ای که خانه ی ابدی او بود و صورت گذاشتم روی خاکی که صورت او بنا بود روی آن گزارده شود دلم آتش گرفت به یاد آن مادری که نمی دانم هنوز زنده هست یا نه اما می دانم هنوز حتی اگر زنده نباشد، چشم انتظار هست و هست و هست... برادر گمنام ِ شانزده ساله ام، وقتی جمجمه ای که به خدا سپرده بودی را گذاشتم در دل خاک تپه ای که به نام توست تا عطر بهشتی که از آن وزان است تا ابد در شهرمان و دل مان و در یادهایمان جاوید بماند، یادم افتاد بگویمت سلام ما سلام من برسانی... و نحن ان شا الله بکم لاحقون! بهشت گوارایت باد! شادی ارواح طیبه شهدا صلوات

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد