ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
یا صاحب الزمان (عجل الله )
بی تو خود را نخواهیم شناخت
بیا که پنجره ها دلگیرند و نبض ثانیه ها کند می زند بی تو
چه مرداب ها که در سکوت بی گناهان را بلعیدند و تو نیودی و چه باغ ها که بی هیچ پرنده ای خزان خود را گریستند و نیامدی...
برای یافتن یوسف در انتهای کدام چاهِ حادثه جست و جو کنیم؟
اندیشه را به کجا هجرت دهیم؟ در حالی که از منتظرِ تو تنها دعا و صبر بر می آید؟
پس کی و کجا سرنوشت غبار آلود آیئه ی دلمان تصویر تو را در خویش فریاد می کند؟ حال آنکه هر که تو را یافته در «خویش» سفر کرده است و تو سرنشت پنهان شده ای در درون انسانی؛ وقتی به حقیقت خود می رسد.
اما تمام بغض ما این است که بی تو خود را نخواهیم شناخت...