مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

انتظار خورشید ولایت

انتظار خورشید ولایت
از پشت پنجره‏هاى سوخته و آفتاب‏ خورده به آن سوى کرانه‏ هاى نیلگون خیره شده ‏ام و به تو فکر می ‏کنم. تویى که از هزاران عشق و امید والاترى. تویى که آموزگار دشتستان عشقى. تویى که رمز رسیدن به اوج خدایى. تویى که شهدى به شیرینى یک دعایى و دفترچه خاطرات صبایى. تویى که بر زخم سرخ شقایق دوایى و بر آلاله دل شفایى. تویى که تفسیرى از قامت سبزه ‏هایى و تویى که معشوقى و باصفایى. بی صبرانه در انتظارت نشسته ‏ایم تا بیایى و با دستان ابراهیم گونه‏ ات بت هاى زور و تزویر را در بتکده نوین بشرى درهم‏کوبى و ننگها و نیرنگها را از جامعه بزدایى.  

اى سفیر ثانیه‏ هاى عبور: بیا و سوار بر صاعقه ‏ها، کوچه ‏باغ دیده‏ هایمان را چراغانى کن. بیا و به ما بیاموز که چگونه فضاى دستانمان را پناه نسترن‏ هاى غریب کنیم و به ما بیاموز که چگونه مرهم زخم‏هاى پرستو باشیم و دلمان را سنگ‏ صبور بلبل کنیم. بیا و به ما بیاموز که چگونه تک ه‏اى از سرزمین عشق را میان گامهاى قنارى ‏ها قسمت کنیم و چگونه با محبّت خانه بسازیم و یک اتاقش را به یاس‏هاى خوشبو دهیم. ما سرشار از حسّى غریبیم که: خواهى آمد. تو که آدینه‏اى سبزپوشى و مظهر امّید نیلوفران خاکى.
گوش کن! گوش کن صداى العطش خاک را، کویر تشنه است. گوش کن صداى دلهاى خسته را، عاشقان منتظرند. نگاه کن! نگاه کن و ببین که ذوالجناح عدالت تنهاست. کجاست ذوالفقار که هنوز هم دشمنان از برق نگاهش به خود می ‏پیچند. تو را به جان هر چه عاشق توست قسم! قدم بگذار روى کوچه‏ هاى قلب ویرانمان. ما در حسرت دیدار چشمانت روبه پایانیم.
برگرد و غیبتت را به پایان برتا نیایى بغضِ فضا برطرف نمی ‏شود. تو بی ‏آنکه فکر غربت چشمان ما باشى، نمی ‏دانیم چرا، تا کى، براى چه؟ ولى رفتى و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می ‏بارید! و بعد از رفتنت تا حال آسمان چشمانمان خیس باران شد. و بعد از رفتنت دریاچه بغضى کرد.
ما همه در انتظاریم، در انتظار فرجت.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد