ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
شهر نجف را که به سمت کربلا ترک می کنیم حس و حال عجیبی فضای اتوبوس را می گیرد . ... | |||
حال دیگر مانند روز اول سفر همه با یکدیگر پچ پچ نمی کنند بلکه هر کسی در حال و هوای خودش است یکی ناله می کند یکی زیارت عاشورا می خواند ، یکی نیز بهت زده به این سو و آن سو می نگرد . فاصله 80 کیلومتری بین نجف تا کربلا با حال و هوایی خاص طی می شود و این حال و هوا به قدری جو را فرا گرفته که کسی معطلی هایی که تعداد زیاد ایست های بازرسی ها عامل آن هستند را متوجه نمی شود. نزدیک شدن به کربلا و مشاهده بارگاه حرمین شریفین این حس را قوت می بخشد و زائران بی اختیار از جا بر می خیزند و هر یک به نحوی اظهار ارادت می کند . پس از ورود به کربلای معلی و استقرار در هتل ها دل تو دل زائری نیست و همه برای رفتن به حرم لحظه شماری می کنند . زائران با چشمانی گریان وارد حرمی می شوند که سال 61 هجری میدان نبرد عاشورا بوده است و محل نزول ملائک و آنجا که حسین و زینب روز دشوار و بزرگ عاشورا را تا ظهر با هم سپری کردهاند و بعد از آن زینب و غربت غروب عاشورا مانده است.
|
پا به حریم حرم امام حسین میگذاریم، عظمت و غربت در هم آمیخته و دلها همه میلرزد. احساس میکنم جسم ناتوان خاکیام، تحمل روحم را در آن حال ندارد. سراپای وجودم میلرزد و برای زمانی طولانی حس می کنم روحم از جسمم جدا میشود.
به خود می گویم اگر خدا اشک را خلق نکرده بود، اگر در آفرینش خدا گریه منظور نشده بود، انسان در چنین لحظاتی چه میکرد.
ضریح امام حسین به خاطر وجود دو عزیزش علیاکبر و علیاصغر حال و هوای دیگری دارد. به هر سمت آن که رو میکنی، آتشی در درونت شعله می کشد.
همه آنچه درباره عاشورا شنیدهای اینجا معنا پیدا می کند.
کمی دورتر از ضریح امام حسین، سمت چپ جایی است که به یاد شهدای کربلا نامگذاری شده و همراه او به عروج پر کشیدند.
گوشهای از این حریم نقطه سرخ کربلاست(قتلگاه) به آنجا که میرسی و دستت به شبکه ضریح کوچکی که در آن نقطه برپاست، میرسد، شعلهور شدن را با همه وجودت حس میکنی.
همه آنچه درباره شهادت امام حسین و حضور او در قتلگاه برایت روایت شده به یکباره پیش چشمانم روشن میشود.
پیر عاشورا (حبیب بن مظاهر) جزء کسانی است که سعادت همجواری حسین (ع) را پیدا کرده است ضریح کوچکش به روی همه زائران حسین آغوش میگشاید ؛ او کسی است که زائران دو بار به وی سلام می کنند ! یکی در هنگام ورود و دیگری در هنگام خروج !
به آنجایی می رسیم که زمانی میدان نبرد عاشورائیان بوده و بعدها به نام بینالحرمین شهرت یافته و امروز خیابانی باصفاست و ردیف درختان سبز نخل و سایه بانهایی که با چراغهای رنگی مزین شده اند.
پس از گذر ازبین الحرمین وارد حرم ابوالفضل (ع) میشویم. او که نامش یادآور وفا و برادری و عشق است. دستپرورده خانه علی و تربیت شده "امالبنین" که همیشه خودش را کنیز فرزندان حضرت "زهرا" میدانست. پا به حرم که میگذاری ناخواسته آن ادب و احترام برادری چون ابوالفضل در برابر سید و مولایش"حسین(ع) را حس میکنی.
حریم ابوالفضل صفای عجیبی دارد. صفایی که در واژه در نمیگنجد.
سر بر ضریح ابوالفضل میگذارم و ساعتی، تنها کاری که از دستم ساخته است رازو نیاز با علمدار کربلاست .
بیرون از حرمین شریفین رو به سوی تل زینبیه یادگار لحظههای جگر سوزی که زینب بر فراز تپهای کوچک قتلگاه را نظاره کرده می کنی، مسیری که نگاه اشکآلود زینب حسین را دنبال کرده و از آنجا شاهد نقطهای است که پاره تنش در آن جان داده است .
قدم به قتلگاه که میگذاری نگاه زینب را از فراز تل زینبیه حس میکنی، اگر چه امروز بین این دو نقطه همه جا ساختمان و خانه و در و دیوار است. اما آنجاست که حس میکنی بند بند بدنت از هم میگسلد و با تمام وجودت فریاد میزنی.
گویی در طی این سالها با همه فراز و فرودها دشت کربلا دست نخورده باقی مانده است. و اکنون بعد از سپری شدن 1370 سال خدا میخواهد اینگونه عاشورا در یادها زنده بماند.
کربلایی محمود سلام
خوشا بسعادتتان که در آستانه محرم مشرف شدید
الهی هرساله
تا هفتاد بار انشالله
زیارت قبول و ملتمس دعا
زیارت قبول
سلام ممنونم . التماس دعا...