مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

کربلا خانه عشق (حرف های دلم ... )

 
کربلا خانه عشق  ( حرفه های دلم ...) 
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا             بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا  
 
 
کربلا خانه عشق، کربلا مقصد پرواز دل است، کربلا زیبا ترین نقطه عالم است.

دلم تنگ است ندیدمت، خیلی ها رفتند و می گویند از برکاتت از زیبایی هایت، از بغضی که تاحرم سیدالشهدا را می بینی راه گلویت را می بندد و اجازه حرف زدن را نمی دهد.

دوست دارم من هم یکی از زائرات باشم و این بغض را تجربه کنم، دوست دارم وقتی گنبدطلایی ابا عبدالله را دیدم و چشمانم پر از اشک شد، شعری زیر لب زمزمه کنم و اشک هایم را هدیه کنم به بین الحرمین. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوست دارم بیایم و سری به حرم امام حسین بزنم و درد دل هایی که بعد از خواندن مقتل به خون دل تبدیل شده را در میان بگذارم. می خواهم سری به علی اصغر و علی اکبر بزنم. دور تا دور ضریح بگردم و ببارم از این غم های سنگین، آتشی بر دلم می زند دوری.

دوست دارم سری به حرم سقای تشنه لب بزنم و آبی از سقا خانه اش بنوشم و بگویم آقا جان چه کشیدی وقتی دیدی کودکان تشنه اند و از تشنگی شکم بر خاک می مالند با خود چه گفتی زیر لب و راهی میدان شدی. می خواهم از زبان خودت بشنوم که در چه حالی به حسین علیه السلام گفتی برادر. آری تو همان یلی هستی که به بی بی زینب قول وفا را دادی و فردا در میان میدان حیدر خیبر شکن بودی. می خواهم بپرسم اگر بودی باز هم اجازه می دادی به برادرت چنین جسارت کنند؟ این ها غم هاییست که آدم را پیر می کند.

دلم تنگ است ندیدمت کربلا، با تو هم حرف دارم می خواهم بدانم چه دیدی روز عاشورا؟ چگونه تحمل کردی تا پسر فاطمه (ص) را چنین بر اهل بیتش جسارت کنند. وای که آتشی سهمگین می سوزاند وجود آدم را.

دلم تنگ است می خواهم بیایم و ببینمت و از امام حسین نشانی حرم مادر را بگیرم.

اینم نوحه خوانی شهید سید مجتبی علمدار تقدیم به همه دوستان خوبم در دنیای مجازی. من هر وقت دلم می گیره، با گوش دادنش آروم میشم.از این لینک میتونن این فایل زیبا رو دانلود کنین

 اللهم ارزقنی فی الدنیا زیارت الحسین و فی الآخرت شفاعت الحسین (ع)

عالم ، همه خاک کربلا بایدمان      پیوسته به لب ، خدا خدا بایدمان

تا پاک شود ، زمین ز ابنای یزید       همواره حسین ، مقتدا بایدمان

 خون حسین (ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا، راه قبله را می نمایاند

اگر نبود خون حسین ، جوشیدن سرد می شد و دیگر در آفاق جاودانه شب نشانی از نور باقی نمی ماند … حسین سرچشمه خورشید است … و بدان که سینه تو نیز آسمان لایتناهی است با قلبی که در آن خورشید می جوشد، و گوش کن که چه خوش تر نمی دارد در تپیدن : حسین ، حسین ، حسین … آن شراب طهور که شنیده ای بهشتیان را می خورانند ، میکده اش کربلاست و خراباتیانش این مستانند . که این چنین بی سر و دست و پا افتاده اند … آن شراب طهور را که شنیده ای تنها به تشنگان راز می نوشانند . ساقی اش حسین است ، حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین. عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف ، حسین است . این جا در کربلا ، در سرچشمه جاذبه ای که عالم را بر محور عشق نظام داده است .

شیطان اکنون درگیر و دار آخریین نبرد خویش با سپاه عشق است و امروز در کربلاست که شمشیر شیطان از خون شکست می خورد : ـ از خون عاشق ، خون شهید ـ 
ما همه افق های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کرده ایم . ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل می یابد ، عشق را هم ، امید را هم شجاعت را هم و … همه آن چه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیده اند ، ما به چشم دیدیم … آن چه را که عرفای دلسوخته حتی بر سردار نیافتند ، ما در شب های عملیات آزمودیم . ما عرش را دیدیم ، پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند ، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند … تو بگو کیست که زنده تر است . شهید سید عبدالرضا موسوی یا من و تو ؟ کیست که زنده تر است ؟ تو بگو که آیا این تصاویر واقعی ترند یا روزهایی که من و تو واماندگان از قافله عشق یکی پس از دیگری می گذرانیم ؟ 
زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است . سلامت تن زیباست اما پرنده عشق تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند … راز خون را جز شهدا در نمی یابند . گردش خون در رگ های زندگی شیرین است اما ریختن آن در پای محبوب ، شیرین تر است و نگو شیرین تر ، بگو بسیار شیرین تر است . راز خون در آن جاست که همه حیات به خون وابسته است . شهادت جان مایه انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است . رمز آن که سید الشهدا (ع) را خون خدا می خوانند در همین جاست … 
این ها فرزندان قرن پانزدهم هجری قمری هستند ؛ هم آنان که کره زمین قرن هاست انتظار آنان را می کشد تا بر خاک مبتلای این سیاره قدم گذارند و عصر ظلمت و بی خبری جاهلیت ثانی را به پایان برسانند . 
عصر بعثت دیگر باره انسان آغاز شده است و اینان ، ـ این رزمندگان ـ ، منادیان انسان تازه ای هستند که متولد خواهد شد : انسانی که خداوند توبه اش را پذیرفته و بار دیگر اورا برگزیده است … بگذار آمریکا با مانورهای « ستاره دریایی » و « جنگ ستاره ها » خوش باشد ؛ دریا ، دل مطمئن این بچه هاست و ستاره ها نور از ایمان این بچه مسجدی ها می گیرند . 
صحرای کربلا به وسعت تاریخ است و کار به یک « یالیتنی کنت معکم » ختم نمی شود . اگر مرد میدان صداقتی ، نیک در خویش بنگر که تو را نیز با مرگ انسی این گونه است یا خیر!… آنان را که از مرگ می ترسند از کربلا می رانند … و مگر نه آن که گردن ها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسان تر بریده شوند ؟ و مگر نه آن که از پسر آدم عهدی ازلی ستانده اند که حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشند ؟ 
هر کس می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند . اگر چه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد . چه بگوییم در جواب اینکه حسین کیست و کربلا کدام است؟ چه بگوییم در جواب اینکه چرا داستان کربلا کهنه نمی‌شود؟ از باب استعاره نیست اگر عاشورا را قلب نه این حیات دنیایی که جانوران نیز از آن برخوردارند؛ حیاتی که در خور انسان است، حیات طیبه، حیاتی آن‌سان که امام داشت، زیستنی آن‌سان که امام زیست…تاریخ گفته اند . زمان هر سال در محرم تجدید می شود و حیات انسان هر بار در سید الشهدا ، (ع)

حُب حسین (ع) سرالاسرار شهداست . فاین تذهبون ؟ اگر صراط مستقیم می جویی بیا ، از این مستقیم تر راهی وجود ندارد : حُب حسین (ع) . آری کربلا از زمان و مکان بیرون است و اگر تو می خواهی که به کربلا برسی باید از خود و بستگی هایت از سنگینی ها و ماندن ها گذر کنی … از عاشورای سال ۶۱ هجری قمری، دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه روزها عاشوراست . زمان بر امتحان من و تو می گردد تا ببیند که چون صدای هل من ناصر امام عشق برخیزد چه می کنیم ؟ … شریان قیام ما نیز به قلب عاشورا می رسد و این چنین ما هرگز از جنگ خسته نخواهیم شد … آماده باشید که وقت رفتن است . هر شهید کربلایی دارد … و کربلا را تو مپندار که شهری است میان شهرها و نامی است در میان نام ها ، نه ! کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقتی نیست … هر شهید کربلایی دارد … و برای ما کربلا پیش از آن که یک شهر باشد یک افق است . یک منظر معنوی است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم ، نه یک بار ، نه دوبار ، به تعداد شهدایمان … هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست و زمان ، انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آن گاه … خون شهید جاذبه خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را به آن سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد … سر مبارک امام عشق بر بالای نی ، رمزی است بین خدا و عشاق … یعنی این است بهای دیدار … 

 آه از رنجی که دراین گفته نهفته است! و اما سرّالاسرار این خطبه در این عبارت است که « لِیَرغَبَ المؤمن فی لقاء رَبِّه ـ تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود.‌» یعنی دهر بر مراد سفلگان می چرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته می رسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود… پس ای دل، شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم! می گویی: مگر سر امام عشق را برنیزه ندیده ای و مگر بوی خون را نمی شنوی؟ کار از کار گذشته است. قرن هاست که کار ازکار گذشته است… اما ای دل، نیک بنگر که زبان رمز، چه رازی را با تو باز می گوید:‌کلّ ارض کربلا و کلّ یوم عاشورا. یعنی اگرچه قبله در کعبه است، اما فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ. یعنی هر جا که پیکر صد پاره تو بر زمین افتد، آنجا کربلاست ؛ نه به اعتبار لفظ و استعاره، که در حقیقت. و هر گاه که عَلَم قیام تو بلند شود عاشوراست ؛باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره. و اگر آن قافله را قافله عشق خواندیم در سفر تاریخ، یعنی همین.

 لیرغب المؤمن فی لقاء ربه… عجب رازی در این رمز نهفته است! کربلا آمیزه کرب است و بلا… و بلا افق طلعت شمس اشتیاق است. و آن تشنگی که کربلاییان کشیده اند، تشنگی راز است. و اگر کربلاییان تا اوج آن تشنگی ـ که می دانی ـ نرسند، چگونه جانشان سرچشمه رحیق مختوم بهشت شود؟ آن شراب طهور که شنیده ای بهشتیان را می خورانند،‌میکده اش کربلاست و خراباتیانش این مستانند که اینچنین بی سرودست و پا افتاده اند. آن شراب طهور را که شنیده ای، تنها تشنگان راز را می نوشانند و ساقی اش حسین است ؛ حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین.

الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

یا وجیها عند ا... اشفع لنا عند ا....

نظرات 4 + ارسال نظر
رامین شنبه 9 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 20:03 http://ramin500.ir

سلام نظرتان در خصوص طرح جدید پخش سخنرانی جدید چیه؟[گل]

سلام جالب است استفاده می کنیم.

مسعود پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:56 http://kochehayeamn.blogfa.com/

به معنی در لغت زیبا حسین است /ولی زیبا تر از زیبا حسین است

اگر یعقوب می بالد به یوسف / ولیکن یوسف زهرا حسین است

سلام آقا مسعود عزیز
بانی این سفر کربلای ما که شما بودید.
خیلی دوست داشتم با هم باشیم در کربلا... ولی نشد. انشالله سفر های دیگر... و خدایش در تمام سفر بیادت بودم . در بین بچه ها وقتی با هم دیگر می نشستیم همیشه یاد تو بود ... اصلاْ انکار شما آنجا هر طرف که می رفتیم شما همراه ما بودید. خیلی برایت دعا کردیم...
انشالله سفرهای بعدی ...

رامین سه‌شنبه 5 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 http://ramin500.ir

جاذبه ی خاک به ماندن میخواند و آن عهد باطنی به رفتن!
عقل به ماندن میخواند و عشق به رفتن!
و این هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا شود!
شهید آوینی!

رامین دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 20:02 http://ramin500.ir

سلام دوستان عریز از اینکه این چند روز خدمتتان نیامدم به این علت بوددرزمان جنگ علاوه بر تیر وترکش ، شیمیایی هم شدم لذا با توجه به اینکه در مناطق جنگی حضور یافتم ویادی از دوستانم قدیمی کردم وحسرت خورم وجا ماندم ....باعث شد روانه بیمارستان شوم...ازاین که تشریف اوردید ومنت کذاشتید کمال تشکر را دارم....دیگه نمی توانم بیش از این برای عدم حضورم حرفی بزنم ببخشید سعی میکنم خلاء را جبران کنم... سایه مقام معظم رهبری مستدام باد
دیدی سراع نگرفتی..........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد