مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

شب نوازش بندگان

شب قدر

 شب نوازش بندگان  

«خداوند ان شاء الله شماها را توفیق دهد که با سلامت و سعادت، وارد به ضیافت الله بشوید و از این مائده آسمانى که قرآن وعده داده مستفیض بشوید و با یک روح سالمى، وارد بشویم و «لیلة القدر» را دریابیم.»

در گذر روزها و هفته ها و ماه ها و سال ها، گاهى لحظه هایى سرنوشت ساز مى گذرد که انسان را، جامعه را، و گاهى تاریخى را عوض مى کند.

لحظه هایى جدا از لحظه اى دیگر.

با آب و رنگى خدایى، با ویژگیهایى استثنایى ... سرشار از آگاهى و اقبال و توجّه و حضور و انتخاب، و ارزش شناسى و ارزش آفرینى و خودسازى .

رمضان، ماه توجّه به خویشتن و پرداختن به خداست.

در این ماه، باید رنگ و بوى خدایى بگیرى .

 

از میان ماه ها، ماه رمضان، و از شب ها، «شب قدر»، اهمّیت خاصّى دارد. این شب را باید زنده نگهدارى ، احیا کنى، از شام تا بام، بیگانه با خواب باشى و ناآشنا با غفلت.

با یاد خدا و «ذکر» و «دعا» و مناجات، به صبح آورى ، وضعیّت خود را تحلیل کنى ، که کیستى؟ چیستى؟ در کجایى؟ چه مى کنى؟ کجا مى روى؟ هستى ولى «چگونه»؟

اگر در شب قدر، سرنوشتها تعیین مى شود، خودت نیز در این تعیین سرنوشت، سهیم و شریکى ، بسته به این است که «امشب» چه بخواهى و چگونه بودنى را «انتخاب» کنى و کدام «قدر» و ارزش را برى خود «مقدّر» نمایى .

وقتى که تو در چنگ غفلت و بى خبرى و نسیان و خود فراموشى و خدافراموشى اسیرى ، و نمى خواهى وضعیّت خود را در رابطه با خالق و معاد و حساب و کتاب، روشن کنى ، چگونه مى توانى امیدوار رحمت، در این شب، سلام و تحیّات و برکات الهى را بر تو نازل کند؟..

اگر در شب قدر، سرنوشتها تعیین مى شود، خودت نیز در این تعیین سرنوشت، سهیم و شریکى ، بسته به این است که «امشب» چه بخواهى و چگونه بودنى را «انتخاب» کنى و کدام «قدر» و ارزش را برى خود «مقدّر» نمایى

فیض حق، امشب به در خانه ات مى آید، باید تو بیدار شوى که در به رویش بگشایى . لحظه اى غفلت سبب مى‌شود محروم شوى .

شب قدر، از هزار ماه، بهتر است، و تنها همین یک شب هم، شب قدر است.

به قول سعدى :

«شبها اگر همه قدر بودى ، شب قدر، بى قدر بودى » (1)

برقى مى جهد و زاویه اى تاریک، روشن مى شود، باید چشمانت گشوده باشد تا قبل از تاریکى مجدّد، «دیدنى »ها را ببینى .

سروشى به گوش مى رسد، گوشت باید باز باشد تا شنیدن ها را بشنوى ، دریچه قلب را باید به روى آن اشراقات بگشایى و زیر آبشار فیض الهى ، تطهیر جان کنى .

شب قدر، شب انتخاب و تصمیم و خود یابى و خودسازى است. در این شب ها، باید «حرّیت» خویش را بازیابى . از چنگ هوس و عادت و گناه، رها شوى و به «عبودیّت» خدا برسى .

سخن از ماندن و رفتن نیست. سخن از «چگونه بودن» است.

شب قدر

تو باید با توجّه و حضور و آگاهى شب «قدر»ت، خمیر هستى ات را با دو دست «انتخاب» خویش، نقش ساز و شکل پرداز باشى ، به بودن خود باید هویّت ببخشى .

در شب قدر، باید قدر خود را بشناسى . شبى چنین عظیم و گرانقدر و سرنوشت ساز، که همه ساله در هر ماه رمضان تکرار مى شود، شبى که قرآن نیز در چنین شبى نازل شده است، یکى از سه شب 19 و 21 و 23 رمضان است.

پیشوایان، معیّن نکرده اند، تا اینکه برى دریافتن برکات آن، بیشتر رو به جانب خداوند آورى ، همچنانکه خود این شب، گرامى تر از دیگر شبهاست، عمل تو نیز در این شب، پاداشى مضاعف و ارزشى چند برابر دارد، و پیشوایان و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) تأکید فراوان در دعا و احیاى این شب نموده اند.

اگر غفلت کنى ، بعد حسرت و اندوه خواهى خورد.

خواجه عبدالله انصارى در مورد شب قدر مى گوید:«امشب، شب نوازش بندگان است، هنگام پذیرفتن توبه گناهکاران است، وعده گاه آشتى جویان است، هنگام ناز شیفتگان و رازدوستان است. در تمام شب قدر، داعیان را اجابت، و سائلان را عطیّت، و مجتهدان را معونت، و مطیعان را مثوبت، و عاصیان را مغفرت، و محبّان را کرامت است.» اگر از مطیعانى ، بر طاعت بیفزى ، و اگر گنهکارى ، دست از معصیت بشوى ، و برکات لیلة القدر را دریاب!... با دستانى که عطر قرآن گرفته، با دهانى که با ذکر و دعا معطّر و خوشبو گشته است، با تن و جانى که در خدمت خدا آوردهى ، با قلبى که امشب، جلا دادهى ، رو به آستان رحمت پروردگار کن و از او بخواه تا توفیقت دهد تا زبان به بیهوده نگشایى و گوش به ناروا مدارى ، و چشم از گناه بپوشى و شکم خود را انبار حرام نسازى ، و عفّت را در تاراج شعله هاى فساد نسوزانى . شرم و حیا را در خواستن از او کنار بگذار، سرمایه اشک را بردار، به بازار توبه و انابت برو، در این درگاه، شکسته دلى و اشک، مشترى دارد و خضوع و نیاز، قرب مى آورد. از او بخواه، با عجز و لابه، با سوز و گداز، با چشمى اشکبار و قلبى (2)شکسته، که تو را به «بندگى» بپذیرد و طاعتت را قبول کند.

 

پی نوشت ها:

1. گلستان، باب هشتم.

2.تفسیر ادبى عرفانى قرآن مجید، ص626

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد