مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

پیشگامى در اسلام

امام علی (ع)

پیشگامى در اسلام  

بخشی از زندگانى حضرت على -علیه السلام را دوران پس از بعثت وقبل از هجرت تشکیل مى‏دهد. این دوره از سیزده سال تجاوز نمى‏کند وحضرت على -علیه السلام در تمام این مدت در محضر پیامبر بود وتکالیفى را برعهده داشت.

نقاط جالب وحساس این دوره، یک رشته افتخارات است که نصیب امام شد افتخاراتى که در طول تاریخ نصیبب کسى جز حضرت على -علیه السلام نشده، احدى بر آنها دست نیافته است.

نخستین افتخار وى در این بخش از زندگى، پیشگام بودن وى در پذیرفتن اسلام، وبه عبارت صحیحتر، ابراز واظهار اسلام دیرینه خویش بود. (1)

پیشقدم بودن در پذیرفتن اسلام وگرویدن به آیین توحید از امورى است که قرآن مجید بر آن تکیه کرده، صریحا اعلام مى‏دارد کسانى که در گرایش به اسلام پیشگام بوده‏اند، در کسب رضاى حق ونیل به رحمت الهى نیز پیشقدم هستند. (2)

توجه خاص قرآن به موضوع «سبقت در اسلام‏» به حدى است که حتى کسانى را که پیش از فتح مکه ایمان آورده وجان ومال خود را در راه خدا ایثار کرده‏اند بر افرادى که پس از پیروزى بر مکیان ایمان آورده وجهاد کرده‏اند برترى داده است (3) ; چه رسد به مسلمانان صدر اسلام وگرایش به اسلام پیش ازمهاجرت به مدینه.

در موقعیتى که گرویدن به اسلام وبذل جان ومال از ارزش خاصى برخوردار باشد، قطعا ابراز ایمان وتظاهر به اسلام در آغاز کار که قدرتى جز قدرت قریش ونیرویى جز نیروى دشمن نبود باید ارزش بالاتر وبیشترى داشته باشد. از این نظر، سبقت‏به اسلام در مکه ومیان یاران پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از افتخاراتى محسوب مى‏شد که هیچ فضیلتى با آن برابرى نمى‏کرد.

امیر مؤمنان مى‏فرماید: من بنده خدا وبرادر پیامبر وصدیق بزرگم; این سخن را پس از من جز دروغگویى افترا ساز نمى‏گوید.من با رسول خدا هفت‏سال پیش از مردم نماز گزارده ام واولین کسى هستم که با او نماز گزارد

عمر در یکى از ایام خلافت‏خود از خباب، ششمین مسلمان زجر کشیده صدر اسلام، پرسید که رفتار مشرکان مکه با او چگونه بود. وى پیراهن خود را از تن بیرون کرد وآثار زجر وسوختگى پشت‏خود را به خلیفه نشان داد وگفت:بارها زره آهنى بر او مى‏پوشاندند وساعتها در زیر آفتاب سوزان مکه نگاهش مى‏داشتند; وگاه آتشى بر مى‏افروختند و او را به روى آتش مى‏افکندند ومى‏کشیدند تا آتش خاموش شود. (4)

بارى، مسلما فضیلت‏بزرگ وبرترى معنوى از آن افرادى است که در راه اسلام هر زجر وشکنجه‏اى را به جان مى‏خریدند واز صمیم دل مى‏پذیرفتند.

کسى پیشگامتر از حضرت على نبود

بسیارى از محدثان وتاریخ نویسان نقل مى‏کنند که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روز دو شنبه به رسالت مبعوث شد وحضرت على علیه السلام فرداى آن روز ایمان آورد. (5) پیش از همه، رسول اکرم، خود به سبقت‏حضرت على علیه السلام در اسلام تصریح کرد ودر مجمع عمومى صحابه چنین فرمود:

نخستین کسى که در روز رستاخیز با من در حوض (کوثر) ملاقات مى‏کند پیشقدمترین شما در اسلام، على بن ابى طالب، است. (6)

امیر مؤمنان مى‏فرماید:

من بنده خدا وبرادر پیامبر وصدیق بزرگم; این سخن را پس از من جز دروغگویى افترا ساز نمى‏گوید.من با رسول خدا هفت‏سال پیش از مردم نماز گزارده ام واولین کسى هستم که با او نماز گزارد.  (7)

امام در یکى از سخنان دیگر خود مى‏فرماید:

امام علی (ع)

در آن روز، اسلام جز به خانه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وخدیجه راه نیافته بود ومن سومین شخص این خانواده بودم. (8)

در جاى دیگر، امام -علیه السلام سبقت‏خود را به اسلام چنین بیان کرده است:

خدایا، من نخستین کسى هستم که به سوى تو بازگشت وپیام تو را شنید وبه دعوت پیامبر تو پاسخ گفت، وپیش از من جز پیامبر خدا کسى نماز نگزارد.  (9)

اگر حضرت على علیه السلام نخستین کسى بود که پس از بعثت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم به او ایمان آورد، در این صورت وضع حضرت على پیش از بعثت چگونه بوده است؟

پاسخ این سؤال، با توجه به نکته‏اى که در آغاز بحث‏بیان شد، روشن است وآن اینکه مقصود از ایمان در اینجا همان ابراز ایمان دیرینه‏اى است که پیش از بعثت جان حضرت على علیه السلام از آن لبریز بوده ولحظه‏اى از آن جدا نمى‏شده است.زیرا بر اثر مراقبتهاى ممتد و مستمر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم از حضرت على -علیه السلام ریشه‏هاى ایمان به خداى یگانه در اعماق روح وروان او جاى گرفته، وجود او سراپا ایمان واخلاص بود.

از آنجا که پیامبر تا آن روز به مقام رسالت نرسیده بود، لازم بود حضرت على علیه السلام پس از ارتقاى رسول خدا به این مقام، پیوند خود را با رسول خدا استوارتر سازد وایمان دیرینه خود را به ضمیمه پذیرش رسالت وى ابراز واظهار نماید.

در قرآن مجید ایمان واسلام به معنى اظهار عقیده دیرینه بسیار بکار رفته است.مثلا آنجا که خداوند به ابراهیم دستور مى‏دهد که اسلام بیاورد او نیز مى‏گوید:«براى پروردگار جهانیان تسلیم هستم‏». (10)

در قرآن کریم از قول پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در باره خود چنین آمده است:

و امرت ان اسلم لرب العالمین .(مؤمن:66)«به من امر شده است که در برابر پروردگار جهانیان تسلیم گردم‏».

مسلما مقصود از اسلام در این موارد ومشابه آنها، اظهار تسلیم وابراز ایمانى است که در جان شخص جایگزین بوده است، وهرگز مقصود از آن تحصیل ابتدایى ایمان نیست. زیرا پیامبر اسلام پیش از نزول این آیه وحتى پیش از بعثت، یک فرد موحد وپیوسته تسلیم درگاه الهى بوده است. بنابر این باید گفت ایمان دو معنى دارد:

1) اظهار ایمان درونى که قبلا در روح وروان شخص جایگزین بوده است.مقصود از ایمان آوردن على -علیه السلام در روز دوم بعثت همین است وبس.

اى یحیى! کتاب را با کمال قدرت(کنایه از عمل به تمام محتویات آن) بگیر; وما به او حکمت دادیم در حالى که کودک بود. برخى مى‏گویند که مقصود از حکمت در این آیه‏«نبوت‏» است وبرخى دیگر احتمال مى‏دهند که مقصود از آن معارف الهى است.در هر صورت، مفاد آیه حاکى است که انبیا واولیاى الهى با یک رشته استعدادهاى خاص وقابلیتهاى فوق العاده آفریده مى‏شوند وحساب دوران کودکى آنان با کودکان دیگر جداست

2) تحصیل ایمان وگرایش ابتدایى به اسلام.ایمان بسیارى از صحابه ویاران پیامبر از این دست‏بوده است.

هرگز نباید به اولیاى الهى از دید یک فرد عادى نگریست ودوران صباوت آنان را همانند دوران کودکى دیگران دانست واز نظر درک وفهم یکسان انگاشت.در میان پیامبران نیز کسانى بودند که در کودکى به عالیترین درجه از فهم وکمال ودرک حقایق رسیده بودند ودر همان ایام صباوت شایستگى داشتند که خداوند سبحان سخنان حکیمانه ومعارف بلند الهى را به آنان بیاموزد. درباره حضرت یحیى -علیه السلام، قرآن کریم چنین آورده است:

یا یحیى خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا .(مریم:12)

اى یحیى! کتاب را با کمال قدرت(کنایه از عمل به تمام محتویات آن) بگیر; وما به او حکمت دادیم در حالى که کودک بود.

برخى مى‏گویند که مقصود از حکمت در این آیه‏«نبوت‏» است وبرخى دیگر احتمال مى‏دهند که مقصود از آن معارف الهى است.در هر صورت، مفاد آیه حاکى است که انبیا واولیاى الهى با یک رشته استعدادهاى خاص وقابلیتهاى فوق العاده آفریده مى‏شوند وحساب دوران کودکى آنان با کودکان دیگر جداست.

حضرت مسیح علیه السلام در نخستین روزهاى تولد خود، به امر الهى، زبان به سخن گشود وگفت:

من بنده خدا هستم; به من کتاب داده شده وپیامبر الهى شده‏ام. (11)

در حالات پیشوایان معصوم نیز مى‏خوانیم که آنان در دوران کودکى پیچیده ترین مسائل عقلى وفلسفى وفقهى را پاسخ مى‏گفتند. (12) بارى، کار نیکان را نباید با کار خود قیاس کنیم ومیزان درک وفهم کودکان خود را مقیاس ادراک دوران کودکى پیامبران وپیشوایان الهى قرار دهیم. (13)

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد