مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

جانباز 70 % علیرضا سراج عزیز

جانباز ۷۰٪ جناب آقای علیرضا سراج عزیز 

xryg80ymc1sqtdvxmay.jpg

سلام دوستان بمناسبت روز شکوهمند میلاد باسعادت خدای غیرت و ادب آقا ابالفضل العباس(ع)که بنام روز جانباز نامگذاری شده است بچه های مسجد به زیارت جانباز  ۷۰٪ جنگ تحمیلی برادرعزیز جناب آقای علیرضا سراج رفتند . علیرضا  در عملیات کربلای ۴ جانباز شد و بر روی ویلچر نشسته و همانند همیشه مظلوم بود . دوستان جنگ حاج علیرضا هوشمند که خود از جانبازان جنگ است

 مطلب ارسالی از برادر غلامرضا نجفی

و مشقات زیادی کشیده و هنوز هم با جراحات جنگ دست و پنجه نرم میکند و بارها تا مرز شهادت پیش رفته و بحمدلله بهبود یافته و دیگر گرد میانسالی بر چهره عزیزش نشسته است .

عادل برادر شهید فاضل صفی زاده که از تخس ترین بسیجیهای جبهه بود و هم اینک در میان سالی دیگر خبری از شیطنتهایش نیست . شاهپور برادر شهید شهرام صفائی که بازنشسته شده است

و هوشنگ عزیزم که او نیز جانباز جنگ است همه و همه برای دیدار با علیرضا سراج حضور داشتند . همچنین محمد و علی دشت بزرگ . غلامحسین چهارلنگی و جاسم حلفی نیز در عکس دیده می شوند .

خلاصه دیشب هرکس از خاطرات جنگ و شهدای عزیز و نحوه جانبازی علیرضا عنوان کردند .

یادش بخیر انگار همین دیروز بود که  در تاریخ ۳/۱۰/۶۵ در عملیات کربلای ۴ سراج تیربارچی

بود و شهید شهرام صفائی کمک تیربارچی او بود در ابتدای شروع عملیات تیری به نخاعش

اصابت و به عقب برگشت . من در جزیره سهیل شهرام را دیدم که هم کوله بار فشنگهای تیربار

که خیلی سنگین است و تقریبا برای عملیات حدود ۵۰۰ قطار فشنگ در کوله و یک قطار بر روی

تیربار جاسازی میشد را خود بدوش گرفته و در حال پیشروی است . گفتم شهرام علی سراج ؟

گفت الحمدولله ! تیر خورد و خودم تیربارچی شدم ! شهرام با آن روحیه بالا و اخلاق بانشاطی

که داشت اگرچه خیلی نگران علی بود ولی برای عملیات و روحیه بچه ها بروی خود نمیآورد و

شوخی میکرد که نه خوبه علی سراج تیر خورد و الا  الآن من تیربارچی نبودم و ...

گفتم شهرام قطار فشنگ خیلی سنگین است اذیت نمیشوی ؟ باخنده گفت : نصفشان را انداختم !

یادشان بخیر و زحمات جانبازان عزیز و علیرضا سراج و حاج علیرضا هوشمند را که خیلی سختی

و درد و مشقت تحمل می کنند را  ارج می نهیم ...

انشالله همه جانبازان بحق جانباز رشید دشت کربلا صحت و سلامت کامل خود را بازیابند ...

نظرات 1 + ارسال نظر
غلامرضانجفی سولاری جمعه 24 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:40 http://yarshida.blogfa.com

قطعنامه لعنتی 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد و جام زهری که امام امت نوشید !!!

اوضاع جبهه ها بدتر از این نمی شود !

هر روز خبر تلخ و ناگواری از جبهه ها بگوش می رسد . بعد از سقوط فاو دیگر آرام و قرار نداریم .

یک چشم اشک و یک چشم خون داریم . عقب نشینی ها ادامه دارد . شکست پشت شکست و

مواضعی که با هزاران بدبختی و فدا شدن صدها جوان پاک بدست آمده مثل آب خوردن توسط عراقیها

باز پس گرفته می شود .

بچه ها در نهایت تلخی با هم شوخی میکنند هر روز که داریم شکست می خوریم و مواضعمان را

دودستی تحویل بعثی های متجاوز میدهیم ! معلوم نیست روز قیامت هم حق را به ما بدهند !

نکند روز قیامت برویم و ببینیم که ما بحق نبوده ایم و صدام یزید کافر بر حق بوده و خود منحوسش و

سربازان وحشی اش وارد بهشت شوند !!!

خلاصه خیلی دل شکسته و نا امیدیم . اصلا دیگر هیچکس را یارای عشق ورزی به جبهه و جنگ نیست !

نگاهمان همیشه به جنگ نگاهی مغرورانه بود که هر گاه پا به عرصه عملیاتها بگذاریم هیچ ارتشی را

یارای مردان عاشق خمینی کبیر نیست .

با همه مصائب و مشکلات ولی هیچکس از بچه ها از احوالات امام امت غافل نیست ! با خودمان

میگوئیم : خدایا نکند امام غصه بخورد ؟ نکند حال امام بد شود ؟ به هیچ وجه من الوجوه

نمیخواهیم روزی را ببینیم که امام عزیز و افکار و نظرات و برنامه هایش در نزد جهانیان و دوست و

دشمن غرورش شکسته شود !

اما امام حرف نمی زند ! همه منتظریم ببینیم امام چه میگوید . ولی خبری نیست همه سردرگمیم !

عراقی ها مجددا جرات کرده اند و تا پشت نورد آمده و به اهواز نزدیک میشوند !

با بی سیم و اسلحه به خانه آمدم . مادرم نشسته و با حالت زار و نزار اشک میریزد و مثل همیشه

برایپیروزی دعا می کند . میدانم که تاثیر این دعاهاست که خداوند بما نظر میکند .

گفتم مادر وسایل ضروری را جمع کنید باید از اهواز برویم ! دستش را بصورتش میزند و میگوید مگر

چه شده ؟ گفتم عراقیها دارند به اهواز نزدیک می شوند و هیچکس هم جلودارارشان نیست !

ساعت ۲ بعدازظهر است .

رادیو را برای اخبار روشن میکنم اولین خبر مرا سست بر زمین می نشاند .

جمهوری اسلامی ایران قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد را پذیرفته است . گریه ام میگیرد

بمادرم میگویم دیدی چه خاکی بر سرم شد جنگ تمام شد همه دوستانم شهید شدند و من بدبخت

ماندم !!! با گریه از خانه بطرف مسجد آمدم . دیگر طاقت ندارم با کسی روبرو شوم .

بچه های مسجد بگردم حلقه می زنند غلام قطعنامه ۵۹۸ چیه ؟ حالا چه می شود ؟ چکار باید

بکنیم ؟واقعا جنگ تمام شد ؟

تا نماز مغرب دورهم بودیم و از خاطرات شهدا گفتیم و اشک ریختیم . عمو غلام یکی از بچه های

اطلاعات و عملیات آمد تا همدیگر را دیدیم همدیگر را بغل کردیم و سیر گریستیم . وضع عمو غلام

بحرانی بود . سرش را به دیوار می کوبید و می گفت : دیدی باختیم ؟ دیدی بچه ها همه رفتند و

ما ماندیم ؟خیلی شرایط سختی بود نمیدانم چه بگویم .

پیام امام بمناسبت پذیرش قطعنامه صادر شد . الفاظ غریبی دارد . فقط میتوان با کلام امام اشک ریخت

امام همانند یک عبد ذلیل مقابل ملتش پیام داده بود .

" ملت ایران من یکایک شما را می شناسم ! شما هم مرا می شناسید ! آنچه موجب امر شد تکلیف

الهی ام بود .فرزندانم خشم و غرور انقلابی تان را در سینه ها نگاهدارید و با خشم بر دشمنانتان

بنگرید .فرزندان انقلابیم میدانم به شما سخت میگذرد ولی مگر بر این خادمتان سخت نمی گذرد؟

خوشا بحال شما ملت . خوشا بحال شما رزمندگان . خوشا بحال آنانی که با مال و جان از نوامیس این

ملت دفاع کردند و بدا بحال من که مانده ام و جام زهرآگین قبول قطعنامه را نوشیدم !

خدایا تلخی این ایام را با شیرینی فرج صاحب مان جبران بفرما .

این تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دارالشفای دلسوختگان خواهد بود."

این پیام همه را تکان داد . دیگر برای یک بسیجی عاشق امام و جنگ ! همه چیز تمام شده احساس

می شد . یاد شهدای همرزم سراسر وجودمان را فرا گرفت . بغضی سنگین گلوها را می فشرد !

اینک ما ماندیم و یک دنیا . دنیائی که همیشه از او فراری بودیم .اما حالا دیگر محکوم به ماندن .

نه امیدی به شهادت و نه طاقت ماندن !!!

این پیام صادقانه امام مظلوم امت سیل خروشان ملت را دوباره به جبهه ها رهسپار نمود و بفضل الهی

و برکت خون هزاران شهید و ایثار جانبازان و آزادگان و خانواده های مظلومشان عراقی ها را مجددا بجای

خودشان نشاندند و پیروزی وعده داده شده الهی بر این ملت بزرگ محقق شد .

یاد آن روزهای پر از استرس و اضطراب و خاطره گرامی باد

و روح مطهر امام عزیز و فرزندان انقلابیش در اعلی علیین شاد باد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد