مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

اطلاعیه مراسم جشن میلاد حضرت ابوالفضل(ع)

نظرات 3 + ارسال نظر
غلامرضانجفی سولاری جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 17:23 http://yarshida.blogfa.com

سلام دوستان بمناسبت روز شکوهمند میلاد باسعادت خدای غیرت و ادب آقا ابالفضل العباس(ع)

که بنام روز جانباز نامگذاری شده است بچه های مسجد به زیارت جانباز ۷۰٪ جنگ تحمیلی برادر

عزیز جناب آقای علیرضا سراج رفتند . علیرضا در عملیات کربلای ۴ جانباز شد و بر روی ویلچر نشسته

و همانند همیشه مظلوم بود . دوستان جنگ حاج علیرضا هوشمند که خود از جانبازان جنگ است

و مشقات زیادی کشیده و هنوز هم با جراحات جنگ دست و پنجه نرم میکند و بارها تا مرز شهادت

پیش رفته و بحمدلله بهبود یافته و دیگر گرد میانسالی بر چهره عزیزش نشسته است .

عادل برادر شهید فاضل صفی زاده که از تخس ترین بسیجیهای جبهه بود و هم اینک در میان سالی

دیگر خبری از شیطنتهایش نیست . شاهپور برادر شهید شهرام صفائی که بازنشسته شده است

و هوشنگ عزیزم که او نیز جانباز جنگ است همه و همه برای دیدار با علیرضا

سراج حضور داشتند . همچنین محمد و علی دشت بزرگ . غلامحسین چهارلنگی و جاسم حلفی

دوست پسر بنده ! نیز در عکس دیده می شوند .

خلاصه دیشب هرکس از خاطرات جنگ و شهدای عزیز و نحوه جانبازی علیرضا عنوان کردند .

یادش بخیر انگار همین دیروز بود که در تاریخ ۳/۱۰/۶۵ در عملیات کربلای ۴ سراج تیربارچی

بود و شهید شهرام صفائی کمک تیربارچی او بود در ابتدای شروع عملیات تیری به نخاعش

اصابت و به عقب برگشت . من در جزیره سهیل شهرام را دیدم که هم کوله بار فشنگهای تیربار

که خیلی سنگین است و تقریبا برای عملیات حدود ۵۰۰ قطار فشنگ در کوله و یک قطار بر روی

تیربار جاسازی میشد را خود بدوش گرفته و در حال پیشروی است . گفتم شهرام علی سراج ؟

گفت الحمدولله ! تیر خورد و خودم تیربارچی شدم ! شهرام با آن روحیه بالا و اخلاق بانشاطی

که داشت اگرچه خیلی نگران علی بود ولی برای عملیات و روحیه بچه ها بروی خود نمیآورد و

شوخی میکرد که نه خوبه علی سراج تیر خورد و الا الآن من تیربارچی نبودم و ...

گفتم شهرام قطار فشنگ خیلی سنگین است اذیت نمیشوی ؟ باخنده گفت : نصفشان را انداختم !

یادشان بخیر و زحمات جانبازان عزیز و علیرضا سراج و حاج علیرضا هوشمند را که خیلی سختی

و درد و مشقت تحمل می کنند را ارج می نهیم ...

انشالله همه جانبازان بحق جانباز رشید دشت کربلا صحت و سلامت کامل خود را بازیابند ...


غلامرضانجفی سولاری پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 http://yarshida.blogfa.com

شرمنده ام

از اینکه هدیه آماده کرده بودید

خجل شدم

بابا ما نوکر همه تون هستیم که فقط رد فضای مسجدمون نفس می کشید

خوش بحالتون

بخدا غبطه میخورم بحالتون

خدا منو داره تنبیه میکنه

بازم ممنون همینکه به نیت هدیه اسم گنهکار حقیر در بلندگوی مسجد زمزمه شد برام بسه

همیشه بمن حقیر منت دارید شماها

قربون همه تون بشم

محتاج دعای شمایم خیلی دایی محمود ...

سلام حاجی
ما وظیفه داشتیم. این کار بکنیم. شکر گذاری نعمت های که خداوندبه ما داده واجب است . التماس دعا...

غلامرضانجفی سولاری چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 http://yarshida.blogfa.com

داش محمود سلام

مثل همیشه من کم توفیق بودم

البته کوتاه آمدم و رفتم

عباس طرفی ما را بدنبال نخود سیاه فرستاد

ما هم دیگه بر نگشتیم

همین

این شد کم توفیقی ما

حاجی ما کم سعادت بودیم.
خیلی منتظر بودیم .
خیلی از بچه ها آمده بودند. الحمدالله جشن باشکوهی برگزار شد . انشالله مراسمات بعدی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد