مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

خاطرات تفحص...

خاطرات تفحص...
جنگ تمام شده بود و بسیاری از شهیدان جا مانده بودند...

دلمان پیش آنها بود.باید می رفتیم برمی گرداندیمشان:اما منطقه حساس بود و قرارگاه موافقت نمی  کرد بالاخره یک فرصت ده روزه گرفتیم,گذشته از دوری راه,دور و برمان پر از میدان های گسترده مین بود.چند روزی کارمان جستجو,سوختن زیر آفتاب و دست خالی برگشتن بود...

فرصت ما,روز نیمه شعبان به پایان می رسید.بعضی بچه ها پیشنهاد کردند کار را تعطیل کنیم و روز عید,به خودمان برسیم.اما شهید غلامی گفت:نه تازه امروز,روز کار است,باید عیدی خود را امروز از آقا بگیریم.
مطلب ارسالی از برادر روح الله دشت بزرگ

همه به این امید حرکت کردیم,اما هرچه بیشتر جستجو کردیم, نا امید تر شدیم.آفتاب داشت غروب می کرد که صدای ناله و توسل شهید غلامی بلند شد :«آقا جون دیگه خجالت می کشیم تو روی مادرای شهدا نگاه کنیم....»

باید وداع می کردیم و برمی گشتیم بغض توی گلوی بچه ها ترکید و به گریه افتادند.

چند لحظه بعد, فریاد شهید غلامی که رفته بود شاخه شقایقی را برای معراج شهدا از ریشه بیرون بیاورد,میخکوبمان کرد.به سویش دویدیم...شقایق درست روی جمجمه ی شهیدی سبز شده بود!

چه حالی می شدی در این غروب نیمه شعبان, اگر می دانستی نام این شهید, «مهدی منتظرالقائم» است!

برای شادی روح شهیدان صلوات.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد