ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
پندهایی برای آسمانی شدن
بخاطر شرایط ویژه زندگی امام حسن عسکری علیه السلام، ایشان رهنمودهای خود را به وسیله نامه به مناطق گوناگون میفرستاد و شیعیان و پیروان خود را راهنمایی میکردند. ایشان در نامهای به پدر شیخ صدوق چنین مینویسد:
تو را سفارش میکنم به :
1- بخشودن خطاها
2- فرو نشاندن خشم
3- احسان به خویشاوندان
4- هم دردی با برادران و تلاش در برآوردن خواسته های آنان در سختی و آسانی.
5- بردباری در هنگام نادانی
6- آگاهی پیدا کردن در دین
7- تأمل و درنگ کردن در کارها
8- هم پیمان شدن با قرآن
9- داشتن اخلاق نیکو
10- فرمان دادن به کارهای نیک
11- بازداشتن از کارهای زشت
12- خودداری از همه نارواها
که خدای تبارک و تعالی فرموده است: در بسیاری از گفت وگوی پنهانی خیر و سودی نیست، مگر کسی که به احسان کردن یا کارهای نیکو امر کند یا میان مردم اصلاح نماید1».2
تامل در این روایت نشان میدهد که از نگاه دین، جامعه و روابط اجتماعی بسیار حائز اهمیت بوده و مورد توجه اسلام عزیز است. چنانکه این نکته را در نگاه به فروع دین نیز به روشنی در مییابیم. تمام فروع دهگانه دین یا مستقیما اجتماعی است مثل حج و جهاد و امر به معروف و... یا به نوعی به اجتماع مربوط است مانند نماز که هرچند یک تکلیف فردی است اما مسجد، نماز جماعت، نماز جمعه، نماز اعیاد و بسیاری از موضوعات پیرامون آن بر اجتماعی شدن آن تاکید دارد.
در این سفارشِ حضرت، بخشش، کنترل خشم، نیکی، هم دردی، اخلاق نیک، امر به معروف، نهی از منکر، همه مربوط به "روابط اجتماعی" بوده و در "جامعه" معنا مییابد.
بنابر این "سعادت بخشی" دین مبین اسلام، در امور فردی و اعتقادیِ تنها نیست. و به عنوان مثال نماز که یک امر شخصی و یک عبادت فردی است، هرچند ستون دین است اما ایستایی آن در گرو موضوعات دیگر است که چنانکه گفته شد بخش عمدهای از آن به مسایل اجتماعی برمیگردد. و چنین نیست که کسی که هر کاری میکند و هر خلقی که دارد، تنها با خواند نماز به خوشبختی دست یابد.
داستان سعد بن معاذ، آن صحابی مخصوص پیامبر را حتما شنیدهاید. سعد مردی بود که خدمات درخشانی در پویایی اسلام داشت و چنان برای پیامبر عزیز بود که به گاه رحلتش، آن حضرت پا برهنه به تشییع وی رفتند و فرمودند که 70 هزار فرشته در تشییع او شرکت کردهاند. ایشان با دست خویش سعد را کفْن و دفن کردند. مادر سعد با دیدن این تکریم به زبان آمد و گفت که خوش به حال سعد! عجب سعادتی داشت و...
پیامبر اکرم با شنید این سخن رو به مادر سعد و حاضرین کرد و گفت. چندان خوشحال نباش چرا که هماکنون قبر چنان او را فشرد که... . این خبر پیامبر مردم را بر آن داشت که بدانند چرا چنین بلایی سر سعد آمد، که پیامبر فرمود او با همه خوبیهایش با خانواده خود بد اخلاق و تند بود.
نکتهای که برایتان عرض کردم، حاکی از آسیبی است که میتوان گفت دامن متدینان را آلوده است و با آنکه از اهل دین و دیانت و مدعیان آن توقع بیشتری میرود، اما بیشتر دیده میشود که آنها به مسائل فردی دین و تکالیف شرعیِ شخصی بیشتر اهتمام دارند و در تعاملات اجتماعی خود بسیار ناپسند و بی مبالاتند.
این، درست مخالف سیره پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم اسلام است. چنانکه در تاریخ میخوانیم قبل از آنکه پیامبر به رسالت شناخته شود، به امین شناخته شده بود. و امانت داری یک صفت اجتماعی است.
و یا در سیره همه اهل بیت میخوانیم که در اجتماع آراسته و معطر ظاهر میشدند، هر چند در باطن و در خفا اهل زهد و ریاضت بودند البته آن هم مطابق آموزههای اسلام.
خلاصه آنکه شایسته است یک مسلمان مؤدب به همه آداب آیین بینظیر و کامل اسلام باشد و چنانکه سعی میکند تکالیف فردیاش را به درستی انجام دهد، تکالیف اجتماعی خود را نیز به بهترین و کاملترین صورت بجا آورد. چرا که اسلام برای پیراستن آدمی از عیوب و آراستن او به تمام خوبیها آمده است که باید درون و بیرون، را متحول کرده و در تنهایی و در جمع، وجنات آن از یک مسلمان بترواد.
و به قول آیت الله امجد، خدایا تمام خوبیها را به ما بده و تمام بدیها را از ما بگیر
حسین عسگری – گروه دین و اندیشه تبیان
عوامل سقوط انسان
آیةالله العظمی مظاهری
بسمالله الرّحمن الرّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»
*عوامل سقوط انسان
چند عامل، انسان را به ورطه سقوط میکشاند و دنیا و آخرت او را تباه و سیاه میکند. عامل اوّل، نفس امّاره است که از آن به بعد حیوانی وجود انسان تعبیر میشود. در این خصوص در جلسه گذشته صحبت شد.
عامل دوّم، گناه است. از نظر قرآن کریم، گناه دنیا و آخرت انسان را نابود میکند؛ زندگی دنیای او را با غم، غصه، دلهره، اضطراب خاطر و نگرانی توأم مینماید و در آخرت، وی را جهنمی میکند.
* جهنم، ساخته و پرداخته اعمال انسان
پروردگار عالم، جهنم ندارد، بلکه اعمال آدمی جهنم را میسازد. لذا وقتی جهنمیها به جهنم میروند، خداوند یا ملائکه میگویند: «ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ»[1]، یعنی عذابهایی نظیر گزندگی مار و عقرب و غل و زنجیرهای آتشین که در جهنم است، خود انسان تهیه کرده و از پیش فرستاده است. لذا گناه، حتی اگر به نسبت کوچک باشد، از این نظر که زندگی انسان را تباه میکند و او را جهنمی میکند، خیلی بزرگ است و باید از آن اجتناب شود.
* زندگی توأم با گناه یعنی زندگی منهای خدا
بنابر تعبیر قرآن کریم، زندگی توأم با گناه، یعنی زندگی منهای خدا، وحشتناک و تاریک است. قرآن برای تبیین این موضوع از تشبیه معقول به محسوس استفاده کرده و دریا را مثال قرار داده است. دریا، ذاتاً تاریک و وحشتناک است، اگر طوفانی باشد، وحشت روی وحشت و تاریکی روی تاریکی است، اگر ابر محیط بر دریا باشد و ببارد، تاریکی سوم و وحشت سوم پدید میآید. قرآن شریف، زندگی منهای خدا و توأم با گناه را چنین میداند.
أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور.[2]
تشبیه دیگری که قرآن کریم در این باره دارد، ساختن عمارت در لب دره سیل زده است. اگر زندگی منهای خدا شد، ولو در آن زندگی پول، ریاست و رفاه باشد، بنا بر تعبیر قرآن کریم، نظیر ساختمان لب دره سیل زده است که با یک طوفان به اعماق دره فرو میریزد.
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّم و الله یا یهدی القوم الظالمین[3]
آیا کسى که بنیاد [کار] خود را بر پایه تقوا و خشنودى خدا نهاده بهتر است یا کسى که بناى خود را بر لب پرتگاهى مشرف به سقوط پىریزى کرده و با آن در آتش دوزخ فرو مىافتد؟ و خدا گروه بیدادگران را هدایت نمىکند.
خداوند متعال، ظالم را هدایت نمیکند. این هدایت، هدایت عنائیه است. یعنی دست عنایت خداوند روی سر ظالم نیست. کسی که گناه میکند، به خودش و جامعه ظلم مینماید و دست عنایت خداوند روی سر ظالم نیست. لذا انسان گناهکار هرچه برای رسیدن به یک زندگی آرام و با نشاط، تلاش کند، موفق نخواهد شد و عاقبت او جهنم خواهد بود. زیرا تلاش او بی ریشه است، مثل کسی که ساختمان خود را بدون ریشه و پی ریزی لازم، لب دره بسازد.
* تقوا، یعنی اجتناب از گناه
تقوا یعنی: اهمیت به واجبات مخصوصاً نماز، به ویژه در مسجد و به جماعت، اهمیت به مستحبات به اندازه مقدور، به خصوص خدمت به خلق خدا، انس با قرآن، انس با منبر و محراب، و مهمتر اینکه تقوا یعنی اجتناب از گناه، و اگر گناهی آمد، فوراً جبران، توبه و عذرخواهی از خداوند متعال.
* برخی از آثار تقوا
قرآن کریم و روایات اهل بیت«علیهم السلام»، تأکید فراوانی بر تقوا دارند. قرآن در موارد متعددی زنگ خطر میزند و میفرماید: سعادت دنیا و آخرت در گرو تقوا است. اجتناب از گناه و رعایت تقوا، موجب میشود دست عنایت خداوند روی سر انسان قرار گیرد و در بن بستها به فریاد او برسد. بنابراین حسن عاقبت، زندگی توأم با نشاط و آرامش و منهای غم و غصه و نگرانی، تأمین آتیه اولاد و دوری آنان از انحراف فکری و عقیدتی، در سایه تقوا روزی انسان میشود.
* ایمان روبنا و تقوا زیربنا است
امنیت دل در اثر رعایت تقوا نصیب انسان میشود. امنیت دو قسم است؛ یکی امنیت ظاهری که نعمت بزرگی است و لازم است همه از آن برخوردار باشند. اما مهمتر، امنیت دل است و وقتی حاصل میشود که انسان به یک زندگی منهای غم و غصه و نگرانی از آینده و عاری از دلهره و اضطراب خاطر، دست یابد. قرآن میفرماید: شرط برخورداری از امنیت دل این است که ایمان و تقوا داشته باشی. ایمان روبنا و تقوا زیربنا است و لازم است هر دو باشد.
الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون[4]
یعنی ایمان تو آلوده به گناه نباشد و مؤمن واقعی باشی. مؤمن زیربنایی از نظر قرآن یعنی شیعه، اما شیعهای که گناه در زندگیاش نباشد. بعد همین آیه میفرماید و تأکید میکند که: «أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْن»: اگر ایمان همراه با تقوا داشته باشی، امنیت دل پیدا میکنی. یک زندگی خوش و خرم و بانشاط و یک زندگی همراه با عاقبت به خیری و یک زندگی منهای اختلاف در خانه و بالاخره یک زندگی که در آن، «چه کنم چه کنم»، نباشد. سپس میفرماید: «وَ هُمْ مُهْتَدُون»، یعنی اگر چنین شد، دست عنایت خداوند روی سر شما و زندگی شما و بچههای شماست.
* پرهیز از گناه راه رسیدن به امنیت دل
رسیدن به امنیت دل، راهی جز رعایت تقوا و پرهیز از گناه ندارد. تلاش و کوشش و به کارگیری عقل و درایت، خوب است و حتماً باید داشته باشیم، اما آنچه مهم است، عنایت خداوند تبارک و تعالی است. کسی که صرفاً متکی به عقل و درایت خود باشد و لطف و عنایت پروردگار را نادیده بگیرد، ناگهان متوجه میشود که درایت او نتیجه عکس داده و اشتباهات بزرگی مرتکب شده است که تصور آن را نمیکرد. لطف خداوند باید شامل حال انسان بشود و در بن بستها او را نجات دهد. دست عنایت پروردگار در هنگام هجوم دشمن جنی یا انسی، به فریاد انسان میرسد و دشمنان را عقب میراند.
بسم الله الرحمن الرحیم، الم، ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ. [5]
این قرآن، شک و شبههای ندارد و هدایتگر متقین است. یعنی اگر بخواهیم دست عنایت خداوند روی سرمان باشد که قرآن به آن میگوید: «هدایت عنائیه»، باید متقی باشیم.
آن کسانی که در این باره شک دارند، امتحان کنند و ببینند آیا فرمایش قرآن کریم که به صورت مکرّر بیان شده است، درست است یا نه؟ کسانی که چشم و گوش و زبان خود را تحت کنترل ندارند و هر گناهی از آنان سر میزند، مدتی مواظب کردار و گفتار خود باشند و نتیجه آن را ببینند. گناهکار به خودش ظلم میکند و ظالم از نظر قرآن، قابلیّت هدایت و بهرهمندی از هدایت عنائیه خداوند را ندارد.
* إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِین[6]
جوانان عزیز، اگر طالب زندگی بدون گره هستید، چارهای جز رعایت تقوا و اجتناب از گناه ندارید. نمیشود که انسان رفیق خدا باشد و رابطه با خدایش محکم باشد، اما خداوند او را نجات ندهد. پروردگار متعال میگوید: تو یک قدم بیا، من ده قدم میآیم. اگر بنده رابطه خود را با خدا محکم کند، معلوم است که حق تعالی با فضل و لطف و عنایت خود، یک زندگی بسیار عالی و با نشاط و همراه با امنیّت دل برای او فراهم میکند. وگرنه زندگی او دائماً کوبندگی خواهد داشت.
* وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِیباً مِنْ دارِهِمْ؛[7]
و کسانى که کافر شدهاند پیوسته به [سزاى] آنچه کردهاند مصیبت کوبندهاى به آنان مىرسد یا نزدیک خانههایشان فرود مىآید.
کفر در اینجا، کفر عملی است و کفر عملی یعنی فسق و بیتقوایی. بر این اساس، آن کسانی که خدا را ندارند، دائماً کوبندگی دارند. مثل سنگهای شهابی، دائماً روی خانه و زندگی آنان میبارد. نمیدانند که این گرهها و کوبندگیها از کجا پیدا شد؟ قرآن میفرماید: در اثر گناه به چنین جایگاهی رسیدهاند. آدمهای بی تقوا، آدمهایی که در زندگی خدا را نداشته باشند، نفس اماره و شیطان درون و شیطان برون و شیطان جنّی و شیطان انسی، آنان را احاطه کرده باشد، دائماً کوبندگی و گره روی گره دارند.
اطرافیان و نزدیکان گناهکار نیز باید کوبندگی گناه او را تحمّل کنند: «أَوْ تَحُلُّ قَرِیباً مِنْ دارِهِم». وقتی آتشی برافروخته شود، همه میسوزند. از این رو گناه افراد دامن خانواده و حتی اجتماع را میگیرد. مفاسدی که اکنون در اجتماع وجود دارد، همه را میسوزاند. فساد اداری، فساد اقتصادی و فساد اخلاقی را عدهای ایجاد کردهاند، امّا همه به آتش آن میسوزند.
* دلایل ناامنی اجتماع
قرآن کریم در آیاتی، با جملات «بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»[8] یا «بِما کانُوا یَصْنَعُونَ»[9] یا «بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ»[10] ، مصیبتهای اجتماع را به اعمال خود مردم نسبت میدهد. از جمله میفرماید: وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ؛ [11]
* گرانی، کمبود و ناامنی دل نتیجه کفران نعمت
و خدا شهرى را مثل زده است که امن و امان بود [و] روزیش از هر سو فراوان مىرسید، پس [ساکنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى کردند، و خدا هم به سزاى آنچه انجام مىدادند، طعم گرسنگى و هراس را به [مردم] آن چشانید.
یا رسول الله مثال بزن و بگو: یک شهری بود در رفاه و آسایش و در امنیّت ظاهری و باطنی، اما کفران نعمت کردند، یعنی گناه کردند. خداوند نعمت داد و باید نعمت را در ثواب به کار میبردند، اما در گناه به کار بردند. وقتی چنین شد، تمام آن نعمتها رفت و دچار نقمت شدند. گرانی، کمبود، و بدتر از آن، ناامنی دل به سراغ آنان آمد.
گناه اجتماعی با جامعه چنین میکند. اقتصاد سالم و زندگی رفاهی و بانشاط، وقتی پدید میآید که گناه و فساد اخلاقی از بین برود. کم کاری، بدکاری و بیکاری در ادارات و بد اخلاقیهایی که رایج شده است، باید از بین برود، هرج و مرج در عفاف و حجاب، باید اصلاح شود تا مردم به زندگی رفاهی دست یابند.
* اقتصاد سالم در گرو رفع گناهان اقتصادی و عمل به قوانین اقتصادی اسلام
گناهان اقتصادی باید رفع شود و به قوانین اقتصادی اسلام عمل شود تا اقتصاد سالم در جامعه حاکم شود و معضلات معیشتی برطرف گردد. قبل از انقلاب چهارجلد کتاب به نام «مقایسه بین سیستم های اقتصادی» از من چاپ شد. در آن مجموعه، اثبات کردم که اگر به اقتصاد مورد نظر و تأیید اسلام، عمل شود، فقر، بیکاری، عزوبت و سایر مشکلات اقتصادی از جامعه رخت بر میبندد.
جامعهای که به تجمّل گرایی مبتلا است، اقتصاد سالم ندارد. دود تجمّل گرایی نیز در چشم همه میرود.
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ، فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ، لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ، إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ، وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیم؛ [12]
میفرماید: یک دسته خیلی شوم هستند. چرا؟ در اثر تجمّل گرایی. تجمّل گرایی یعنی بی جا مصرف کردن پول و بدتر از آن اینکه پول را صرف گناه کنند. به جای اینکه از دیگران دستگیری کنند، خودمحور و خودخواه هستند، اما توأم با گناه. متأسفانه برخی جوانان وقت و امکانات خویش را صرف دیدن فیلمهای مبتذل و شهوت انگیز میکنند و رسانهها نیز به این آتش دامن میزنند.
تا وقتی گناه و به ویژه فساد اخلاقی، فساد اداری و فساد اقتصادی در جامعه وجود دارد، سراغ امنیّت اجتماعی و زندگی سالم و رفاهی و توأم با آرامش و نشاط را نباید گرفت.
پینوشتها
==============
1. آل عمران / 182
2. نور / 40
3. توبه / 109
4. انعام / آیه 82
5. بقره / 2-1
6. انعام / 144
7. رعد / 31
8. انعام / 129
9. نحل / 112
10. روم / 41
11. نحل / 112
12. واقعه / 41-46
جلسه درس اخلاق آیتالله مظاهری در مسجد حکیم اصفهان
منبع: حوزه نیوز