مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

گوشمالی کروبی و موسوی نزدیک به نظر می‌رسد

بی‌بی‌سی: گوشمالی کروبی و موسوی نزدیک به نظر می‌رسد

تصویر بزرگ ارگان رسمی دولت انگلیس از گسترش اتفاق نظر در میان اعضای خانواده بزرگ نسبت به دست اندرکاران داخلی فتنه ابراز نگرانی کرد.
روزنامه کیهان ستون اخبار ویژه صبح امروز خود را به موضوعات زیر اختصاص داده است:
* بی‌بی‌سی: گوشمالی کروبی و موسوی نزدیک به نظر می‌رسد

بی بی سی با بررسی اتفاق نظر پدید آمده در طیفی از چهره های سیاسی در ایران- از مراجع عظام و اصولگرایان و رئیس و نمایندگان مجلس گرفته تا چهره هایی مانند ناطق نوری، حسن روحانی، و حتی اقلیت مجلس- نوشت: همگرایی و اجماع نیروهای مختلف اصولگرا در محکومیت میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی و تقاضای فزاینده برای مجازات آنها، فرض دستگیری قریب الوقوع را تقویت می کند، چرا که به نظر می رسد دیگر، محاکمه و تنبیه قانونی «سران فتنه» محدود به رسانه ها و تشکل های دانشجویی هوادار دولت و نیروهای افراطی در بلوک قدرت نیست و پژواک این خواست اکنون به سطوح بالاتر قدرت ارتقا یافته است.

این رسانه وابسته به وزارت خارجه و سرویس جاسوسی انگلیس اضافه کرد: سابقه برخورد نظام در بحران های قبلی و بخصوص کسانی که در برابر نظام نافرمانی پیشه ساخته اند، آشکار می سازد که اراده جدی در سطوح بالای قدرت برای تنبیه و گوشمالی دادن کسانی که سران فتنه نامیده می شوند، وجود دارد و اصل برخورد گریز ناپذیر است.
بی بی سی در عین حال سران فتنه را از بازگشت و پشیمانی برحذر داشت.

سایت ضدانقلابی روزنت نیز با ابراز حیرت نسبت به اتفاق نظر پدید آمده بر سر محکومیت فتنه گران نوشت: در میان افرادی که موضع گرفتند، کسانی هم بودند که در جریان انتخابات گذشته ریاست جمهوری یا به صراحت و یا به صورت غیررسمی از میرحسین موسوی حمایت کرده بودند و بعد از انتخابات نیز حاضر به محکوم کردن صریح معترضان نشده بودند و به همین علت طرفداران آیت الله خامنه ای آنها را مصداق «خواص بی بصیرت» در سخنان رهبر جمهوری اسلامی می دانستند. از جمله حسن روحانی و [...]

خاطرنشان می شود شهردار تهران محمدباقر قالیباف روز پنج شنبه همراه با سایر اصولگرایان، به موضع گیری شدید علیه فتنه گرانی که اغتشاش 25 بهمن را راه انداختند، پرداخت و در سرمقاله همشهری تاکید کرد: سران فتنه نه دین دارند و نه عقل. فتنه جویی روز دوشنبه با هدف انحراف افکار جهانی از تغییر و تحول در کشورهای عربی و همچنین کمرنگ ساختن حضور درخشان ملت ایران در بیست و دوم بهمن، اتفاق افتاد و اثبات کرد که مسببان این اتفاقات و علی الخصوص سران فتنه نه دین دارند و نه عقل؛ و از منظر ملت شریف ایران، گناه عملکرد آنان مشابه و مترادف کسانی است که هم اکنون ما آنها را به نام منافقین می شناسیم. آنها که نان انقلاب را خورده و فربه شده اند، اکنون بسان نامحرمان انقلاب، در برابر اسلام و خون های شهدا و رهبری معظم در 2 جبهه تحجر و انفعال صف آرایی کرده اند، باید بدانند که مجاهدان عرصه دفاع مقدس و سربازان ولایت فقیه آموخته اند که عرصه کنونی انقلاب، عرصه تحقق گفتمان کل یوم عاشوراست و با تعبد و تعقل سیاسی ذیل التزام عملی شعورگرا به ولایت فقیه، اجازه نخواهند داد که آنان و ابواب جمعی شان، ارزش های انقلاب اسلامی را به مسلخ منیت گرایی حماقت زده خویش بکشانند.

در همین حال حسن روحانی در موضعی کم سابقه گفت: حرکت 25 بهمن، ضداسلامی و ضدانقلابی بود که می خواست فریاد قاطع ملت ایران در 22 بهمن را تحت الشعاع قرار دهد و وسیله ای برای انحراف افکار مردم منطقه از دشمنان اصلی یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی و شکست اخیر آنان شود. این اقدام نابخردانه و فتنه گرانه تنها به نفع استکبار و ضدانقلاب بود.

محمدعلی ابطحی معاون خاتمی در دولت اصلاحات نیز در وبلاگ خود ضمن مقاله مفصلی، موسوی و کروبی را به همراهی با دشمنان اسلام و انقلاب و امام و همراهی با دشمنان خارجی متهم کرد.

سایت بی بی سی با اشاره به حجم اعتراض ها علیه اقدام موسوی و کروبی می نویسد: اکنون شاید تنها محمد خاتمی باشد که هنوز موضع روشن خود را در قبال موسوی و کروبی اعلام نکرده است.

عبدالحسین روح الامینی دبیرکل حزب توسعه و عدالت که فرزندش قربانی آتش افروزی فتنه گران شد، درباره سکوت شمار معدودی از چهره های سیاسی به مهر گفته است: برای کسانی که تاکنون سکوت کرده اند و موضع خود را با سران فتنه روشن نساخته اند، دیگر خیلی دیر شده است. سران فتنه چیزی جز آلت دست و بازیچه آمریکا و اسرائیل نیستند.

* دعوت علنی دلال سیا برای وطن فروشی و جاسوسی

مواجب بگیر رسمی سازمان سیا از گروه ها و عناصر اپوزیسیون خواست در سرویس دهی تمام عیار به بیگانگان و قدرت های غربی تعارف را کنار بگذارند و تابوشکنی کنند.

مجید محمدی عضو متواری حلقه کیان ماه گذشته در مقاله ای صریح جاسوسی را شغلی شریف توصیف کرده بود. او در ادامه روند قبح زدایی از «جاسوسی» و «مزدوری»، قدرت های برپا کننده جنگ های خانمانسوز در خاورمیانه و صاحبان شکنجه گاه هایی چون گوانتانامو و ابوغریب و بگرام را «کشورهای دموکرات طرفدار حقوق بشر» توصیف می کند و می نویسد: نسل امروز اپوزیسیون تابوهایی مثل خیانت یا ضد ملی شمردن مصاحبه با شبکه های دولتی و غیر دولتی رادیویی و تلویزیونی خارجی همکاری با نهادهای مدنی کشورهای اروپایی و آمریکایی و شرکت در جلسات سخنرانی و گفتگو که توسط مؤسسات و نهادهای دولتی و غیر دولتی خارجی برگزار می شود را پشت سر گذاشته است. اما هنوز تابوهایی در برابر برخی از اعضای این نسل بالاخص بعضی از نیروهای کمونیست و ملی و مذهبی وجود دارد که مانع از حرکت های آنها برای کسب کمک و همکاری می شود.

وی «همکاری با مقامات دولتی غربی، لابی با مقامات این کشورها، دریافت کمک مالی و استخدام در مؤسسات دولتی خارجی و انتشار اطلاعات خود در مجامع دولتی غربی» را از جمله تابوهایی دانست که باید شکسته شود و نوشت: برخی از مخالفان فکر می کنند ملاقات با مقامات غربی تبدیل شدن به عروسک آنهاست در حالی که این مقامات در دیدارها و مذاکرات مذکور، دنبال منافع شخصی و ایدئولوژیک نیستند تا افراد را به استخدام درآورند و دنبال پیشبرد دموکراسی و حقوق بشرند. از سوی دیگر بسیاری از افراد ایرانی مقیم خارج اقامت دائمی یا تابعیت کشورهای دیگر را کسب کرده اند و ملاقات با مقامات دولتی برای آنها جهت گرفتن کمک برای اعمال فشار به دولت جمهوری اسلامی در واقع ملاقات با مقامات کشور خودشان است، حتی اگر خود را در چارچوب های ملی تنگ محدود ببینند(!)

وی در این مقاله که در ارگان رسمی سازمان سیا (رادیو فردا) منتشر شده دریافت کمک مالی از مؤسسات خارجی را در پوشش دفاع از دموکراسی و حقوق بشر مباح و لازم دانست و درباره استخدام در مؤسسات خارجی (غربی) نیز نوشت: این استخدام نوعی ایجاد ظرفیت برای فشار به جمهوری اسلامی است. عدم دریافت حق الزحمه نیز به علت اینکه مزدوری و مزدبگیری تلقی شود، بی پایه است چون افراد حق دارند برای وقت و کار و تخصص خود حق الزحمه دریافت کنند و حتی برای افزایش آن چانه زنی کنند(!)

عضو فراری حلقه کیان درباره فروش اطلاعات به بیگانگان نیز چنین توجیه کرده است: برخی مخالفان براساس «غریبه» یا «غیر خودی» تصور کردن شهروندان کشورهای دموکراتیک میزبان دانسته ها و اطلاعات خود (ناشی از تحقیقات شخصی یا به دست آمده از منابع دولتی) بالاخص در جمع مقامات دولتی دیگر کشورها سرباز می زنند با این ترس و واهمه که ممکن است از این اطلاعات علیه ایران یا دولت آن استفاده شود.
وی خواستار شکستن همه این تابوها شده است.

* رفقای ما در 25 بهمن فرصتی طلایی به جمهوری اسلامی دادند

«سران جنبش سبز با فراخوان نابخردانه 25 بهمن و آخرین فرصت مانور، نه تنها هیچ دستاوردی نداشتند بلکه حداقل های این جریان را هم نابود کردند.»

یکی از عناصر مخالف خارج نشین ضمن انتشار تحلیل فوق نوشت «شهرآشوبی 25بهمن همه بضاعت باقی مانده اپوزیسیون بود که به میدان آورد، بضاعتی که صرفاً استعداد ایذاء داشت». داریوش سجادی یادآور شده است: مخالفان در این روز، حضوری کم فروغ توأم با آشوب و شعارهای ساختارشکنانه و رفتار پرخاشگرانه داشتند. همین حضور کم شمار، اغتشاشگرانه و ساختارشکن بود که بلافاصله به اصولگرایان این فرصت طلائی را داد تا ضمن رادیکالیزه کردن فضا موفق شوند یک شبه ورق را به بدترین شکل ممکن علیه رهبران جنبش سبز برگردانند و با بسیج موفقیت آمیز افکارعمومی، قدم های اساسی جهت به محاق بردن نهائی سبزها و سرانش را با موفقیت برداشته و پیش بینی محمد خاتمی را محقق کنند.

وی اضافه می کند: در مقام مقایسه، هر اندازه انقلاب اسلامی سال 57 با پیروی از اصل «گوله برفی» از لحظه ای که در 19 دی ماه 56 با یک حضور چند هزار نفری طلاب در فیضیه قم حرکت اش آغاز شد و طی این مسیر مدام بر حجم و گستره این گوله برفی افزوده شد تا اینکه در نماز عیدفطر قیطریه به عدد اعجاب آور 3 میلیون رسید و نهایتاً در بهمن 57 دربار را به زانو درآورد، اما برخلاف آن جنبش سبز این روند را معکوس طی کرد و طی کمتر از 8 ماه این گوله برفی مسیر معکوس را طی کرد و آنقدر طی این 8ماه از حجم اش کاسته شد که اینک از آن جوش و خروش، «به قول محمد خاتمی» تنها عده ای تندرو و اغتشاشگر باقی مانده است. چنین سرنوشت محتومی محصول بی لیاقتی و بی تدبیری مستقیم و قابل اثبات سران جنبش سبز است که با بی مبالاتی محض عمداً یا سهواً مسبب آن شدند تا آن حرکت مدنی چنین با سرعت از اوج به حضیض افتاد.

سجادی با تمسخر کسانی چون موسوی و کروبی، نوشت: آنها موفق شدند در کمتر از 2 سال ضمن پیاده کردن مخالفان منتقد و اصلاح طلبان قانونگرا از قطار جنبش سبز صرفاً از کسانی یارگیری کنند که فاقد کمترین دلبستگی به قانون اساسی و اسلام و امام هستند یعنی همان که سران جنبش سبز خود را دلبسته آن می دانستند. اکنون فقط دشمنان خمینی با سران جنبش سبز مانده اند.

* وضعیت اورژانسی غرب و دستور انتحار به گروهک‌های میلیشایی

افسردگی و ترس، زودتر از آنچه تصور می‌شد به محافل طراح اغتشاش 25 بهمن در خارج کشور سایه انداخت.

افشای انهدام کامل پایگاه اجتماعی فتنه در کنار اعتراض تند برخی خواص حاشیه نشین علیه فتنه گران و سردرگمی افق آینده اپوزیسیون، باعث بروز وضعیت جدید در میان محافل طراح اغتشاش شده است. این در حالی است که سرویس های اطلاعاتی هدایت کننده پروژه، تمام فشار خود را روی گروهک های اپوزیسیون گذاشته اند تا به هر قیمت شده، نمایش دیگری را به راه بیندازند و به هر قیمت خودنمایی کنند.
ستاد مشترک 3 سرویس موساد، سیا و ام آی6 که ظاهراً در لندن فعال است، با پیش انداختن بی بی سی تلاش کرده پروژه جدید را به گروه های اپوزیسیون حقنه کند. آنها در این راه مجبور شدند با به کارگیری بی بی سی و جرس، حتی نام جعلی دفتر تحکیم وحدت را پای یکی از بیانیه های دعوت به اغتشاش بگذارند حال آن که این دفتر مجموعه ای از انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه ها را با رویکرد دفاع از اسلام و انقلاب شامل می شود و برخی عناصر نفوذی وابسته به بیگانگان، پس از ایفای نقش در تشنجات دهه گذشته مجبور به فرار به خارج کشور شدند و اساساً موضوعیتی در دانشگاه ندارند. بیانیه جعلی مشابه گروه موسوم به «شورای هماهنگی راه امید سبز» است که ناگهان از دو هفته پیش آفتابی شد و اساساً اعضای آن هیچ هویت معلومی ندارند. تنها عضو شناخته شده این طیف، اردشیر امیر ارجمند مشاور فراری موسوی است که با موساد و ام آی 6 همکاری کامل دارد و تصمیمات اتاق های عملیات در این سازمان ها را طوطی وار ادا می کند. گروهک هایی مانند کومله، حزب دموکرات کردستان، فدائیان خلق (علی کشتگر و فرخ نگهدار دو عضو حلقه لندن) و اتحاد جمهوری خواهان نیز سرویس های بیگانه را در انتشار ابلاغیه های سرویس های اطلاعاتی سه گانه یاری می‌رسانند.

اما فارغ از این تقلای اطلاعاتی، واقعیت فضای مجازی وابسته به عناصر ضد انقلاب از غلبه ترس و افسردگی شدید پس از ترکیدن حباب توهم در 25 بهمن حکایت می کند. به عنوان مثال یکی از کاربران سایت ضدانقلابی بالاترین، با اشاره به بازی جدید می نویسد: واقعاً هدف از این اعلام تاریخ ها چیه؟ چرا بعضی ها نمی خوان باور کنن که فضای مجازی بخش بسیار کوچکی از جامعه ماست؟ چرا این قدر احساساتی میشن؟ فکر کردین فراخوان بدین مردم میان، نه عزیزم اینجا ایرانه... فکر نکنید اگر فراخوان دادیم و 4 تا مثل خودمان حمایت کردن، چند صدهزار نفر میان خیابون. یه روز خیالی دیگه درست نکنین تا سنگ روی یخ و تبدیل به سوژه 30:20 بشیم.

محمود-ف یکی از همکاران فراری نشریات زنجیره ای در وبلاگ خود مطلبی با این مضمون آورده است: بایدکجا جمع شد؟ میدان آزادی؟ به هیچ وجه توصیه نمی شود، چون خیلی بزرگ است و پر کردن آن مشکل[!]. میدان بهارستان هم خوب نیست، چون بن بست و خطرناک است. باید یک جایی جمع شد که چند صد نفر را بشود 200هزار نفر نشان داد.

یکی از عناصر ضد انقلاب هم در وبلاگ خود که در بالاترین بازتاب داشته، خطاب به کروبی و موسوی می نویسد: آقای موسوی، شیخ شجاع! یکهو توی «کلمه» ننویسید راهپیمایی. با این اوضاع تعداد کمی میان و میشیم مزحکه [مضحکه] همه.
کاربر دیگری یادآور شده است: اسم جنبش را باید گذاشت جنبش کسلی! چرا دیگه انرژی نداریم؟ چرا کسی اعلامیه و پوستر در فضای مجازی طراحی نمی کنه؟

ضدانقلاب دیگری نوشته است: من خارج هستم و اینجا بی اعتمادی خیلی زیاد شده. موسوی گفت شبکه های مجازی و اجتماعی و مجبور شده تنهایی سازماندهی کنه. اون هم نمی تونه. ما با 500 تا گروه 5 نفره «دموکراسی برای ایران» به هیچ جا نمی رسیم.
در حالی که یکی از عناصر اپوزیسیون هشدار می داد «آقایون، خانوما 25 بهمن تموم شد. نباید جوری باشه که انرژی تموم شده. نکنه خسته شدین؟ یکی دیگر از همین افراد به «ملت» حمله کرد و نوشت: ملت داریم؟ اکثر مردم وقتی خبری بر ضد رژیم اسلامی می شنوند، فقط تو مخیله شون استدلال هایی رو می پذیرند که از طرف رژیم بهشون گفته میشه. این چه ملتیه ما داریم؟

شاید در جمع بندی همین واقعیات بود که یک سایت داخلی (آ.)- که با سایت های رادیو فردا، کلمه و جرس همپوشانی کاملی دارد- نوشت: به نظر می رسد در شرایط فعلی که معترضان با پرداخت هزینه های سنگین اعتراض مواجه هستند، تحریک به ایجاد ناآرامی و درگیری های خیابانی از سوی افراد مقیم خارج از کشور، اقدامی است که هزینه های آن توسط معترضین داخلی پرداخت شده، اما منافع آن عاید اپوزیسیون خارج از کشور می شود. اپوزیسیون خارج کشور طی یک هفته گذشته این طیف به صورت یکپارچه بر حضور در خیابان و بخشی از آنها بر ایجاد درگیری های خیابانی در تهران تاکید دارند. آنها که خود و خانواده هایشان در امنیت کامل و بعضاً تسهیلات رفاهی بالا به سر می برند، با استفاده از رسانه های مختلف نظیر شبکه های تلویزیونی، سایتهای اینترنتی و شبکه های اجتماعی به تحریک معترضان داخلی برای حضور در خیابانها و اقدامات افراطی می پردازند و پس از پرداخت هزینه سنگین توسط معترضان داخلی به استفاده تبلیغاتی از دستگیریها، مصدومیت و سایر مشکلات پیش آمده برای معترضان داخلی می پردازند. این در شرایطی است که این طیف هیچ گونه مسئولیتی در قبال شرایط دشوار معترضان داخلی برعهده نگرفته و بخش قابل توجهی از آنها حتی در زمان حضور در ایران نیز کمترین هزینه ممکن را بابت اعتراض پرداخت کرده‌اند.

یادآور می‌شود سران گروهک‌های نفاق در سال‌های آغازین انقلاب اعضای خود را مجبور می‌‌کردند به رفتارهای انتحاری دست بزنند و اگر به بن بست کامل خوردند حتی سیانور بخورند و بمیرند. به نظر می رسد سرویس های اطلاعاتی غربی با توجه به وضعیت اورژانسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس در منطقه - به ویژه پس از انتفاضه اسلامی در خاورمیانه- چاره کار را در این دیده اند که تلفات گروهک های نفاق را در ایران به جان بخرند و آنها را به سمت انتحار کامل سوق دهند تا شاید گریزگاهی برای خروج خود از تنگنای کامل در منطقه پیدا کنند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد