مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

جنگ نرم و ریشه های آن از دیدگاه مقام معظم رهبری

جنگ نرم و ریشه های آن از دیدگاه مقام معظم رهبری  

هشت ماه دفاع مقدس

چالش عظیمى بود: دشمن از آن طرف حمایت کند، کمک سیاسى بکند، اسم بیاورد - دشمن از فتنه‌گران اسم بیاورد - ملت ایران از این طرف با استحکامِ کامل در صحنه باشد. همان طور که ملت ایران در جنگ تحمیلى هشت سال از خود ابتکار نشان داد، شجاعت نشان داد، فداکارى نشان داد، در همه‌ى صحنه‌ها حاضر شد، در این جنگ نرم هم هشت ماه ملت ایران حقیقتاً از خود مهارت نشان داد. انسان وقتى به مسائل نگاه میکند و میخواهد از یک افق بالاترى مسائل را بررسى کند، متحیر میماند: این چه دست قدرت الهى است که اینجور دلهاى ما را، جانهاى ما را به سمت اهدافِ خودش حرکت میدهد؟ کار خداست. خدا با شماست. این خداست که شما را هدایت میکند. این خداست که دلهاى من و شما را متوجه به راه درست میکند.8/10/89

جنگ نرم و ریشه های آن از دیدگاه مقام معظم رهبری  

 ***

دگرگونی واقعیات، یکی از عناصر جنگ نرم

امروز یکى از خطوط اصلى کار دشمن - که از عناصر مهم جنگ نرم به حساب مى‌آید - این است که واقعیات را دگرگون جلوه دهد، حوادث گوناگون را دگرگون جلوه دهد. خود تبلیغاتى که دشمن در این زمینه انجام میدهد، نشانه‌ى ضعف اوست.

دشمن هر جا که در میدان واقعیت دچار مشکل میشود و کم مى‌آورد، بر حجم تبلیغات مى‌افزاید. امروز اگر کسى کارهاى دشمن را در عرصه‌ى عظیم شیوه‌هاى تبلیغاتى ملاحظه کند؛ از وسائل اینترنتى گرفته تا وسائل صوتى و تصویرى، تا بلندگوهائى که در جاهاى مختلف دارند - در داخل هم دارند - مى‌بیند یک قلم عمده این است که حوادث کشور را دگرگون جلوه دهند؛ وضع کشور را مأیوس‌کننده، ناامید کننده، رو به زوال، رو به انحطاط، رو به بن‌بست نشان دهند. تلاش زیاد آنها در این زمینه، خود نشانه‌ى ضعف آنها در میدان واقعیت است.

 

***

سنگر جنگ نرم اراده و ایمانهاست

معارضه‌‌ى با نظام، یک سابقه‌‌ى سى ساله در این انقلاب دارد؛ چیز جدیدى نیست. اَشکال معارضه گوناگون بوده است، اما همیشه بوده است؛ شدتاً، ضعفاً، متناسب با وضعیت ما در داخل بوده.

هر جا احساس کردند و هر وقت احساس کردند میتوانند حضور قوى‌‌ترى پیدا کنند، ضربه‌‌اى را که میتوانستند - به خیال خود - وارد کردند. و انقلاب هم در طول این سى سال در مقابل این ضربات ایستاده است؛ نه فقط ضعیف نشده، بلکه روز به روز بحمداللَّه کشور و نظام جمهورى اسلامى قوى‌‌تر هم شده.

ژمنتها یک نکته وجود دارد و او این است که هر چه ما در نظام جمهورى اسلامى، توانستیم ریشه‌‌ى خودمان را عمیق‌‌تر کنیم و پیشتر برویم و کارهایمان را پیچیده‌‌تر بکنیم، توطئه‌‌ى دشمن هم پیچیده‌‌تر شده است؛ این را باید توجه داشت. درست است که ما تجربه‌‌ى غلبه‌‌ى بر چالشهاى تحمیل شده را داریم - نه فقط در یک مورد و دو مورد؛ در تمام این سى سال، تجربه‌‌ى نظام جمهورى اسلامى، تجربه‌‌ى غلبه بر چالشها و بر معارضه‌‌ها و دشمنى‌‌هاست - ولى بایستى توجه کرد که - همانطور که اشاره فرمودند - دشمن، «من نام لم ینم عنه»؛ بیدار است؛ خبرهائى که از مراکز حساس سیاسى و امنیتى دنیا به دست ما میرسد، نشان میدهد که دستگاه‌‌هاى عظیمى، گسترده‌‌اى، با بودجه‌‌هاى کلانى، به طور دائم متوجه به نظام جمهورى اسلامى هستند؛ با انگیزه‌‌هائى که دارند، که گفته شده است و معلوم است براى ما و شما.

دارند کار میکنند؛ هر روز طرحى را به میدان مى‌‌آورند و هر روز عرصه‌‌ى جدیدى را در مقابل جمهورى اسلامى مى‌‌آرایند. و این ادامه هم پیدا خواهد کرد، تا وقتى که مأیوس بشوند؛ آن وقتى که نظام جمهورى اسلامى به نصابهاى مشخصى در زمینه‌‌هاى سیاسى، در زمینه‌‌هاى اقتصادى، در زمینه‌‌هاى امنیتى، در زمینه‌‌هاى علمى، در زمینه‌‌هاى اخلاقى برسد. تا جمهورى اسلامى به این نصابهاى معین نرسیده است، اینها ادامه پیدا خواهد کرد؛ به آنجا که رسیدیم، دشمن طبعاً مأیوس خواهد شد و واقعیت را به طور کامل خواهد پذیرفت. به هر حال امروز توطئه‌‌ى دشمن، توطئه‌‌ى پیچیده‌‌اى است.

ما باید جوانب این توطئه را بروشنى بشناسیم و بشناسانیم؛ وظیفه‌‌ى ما این است. امروز جنگ نظامى با ما خیلى محتمل نیست - نمیگوئیم بکلى منتفى است، اما خیلى محتمل نیست - لکن جنگى که وجود دارد، از جنگ نظامى اگر خطرش بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ اگر احتیاط بیشترى نخواهد، کمتر نمیخواهد.

در جنگ نظامى دشمن به سراغ سنگرهاى مرزى ما مى‌‌آید، مراکز مرزى ما را سعى میکند منهدم بکند تا بتواند در مرز نفوذ کند؛ در جنگ روانى و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهاى معنوى مى‌‌آید که آنها را منهدم کند؛ به سراغ ایمانها، معرفتها، عزمها، پایه‌‌ها و ارکان اساسى یک نظام و یک کشور؛ دشمن به سراغ اینها مى‌‌آید که اینها را منهدم بکند و نقاط قوت را در تبلیغات خود به نقاط ضعف تبدیل کند؛ فرصتهاى یک نظام را به تهدید تبدیل کند.

 این کارهائى است که دارند میکنند؛ در این کار تجربه هم دارند، تلاش هم زیاد دارند میکنند، ابزار فراوانى هم در اختیارشان هست. باید ابعاد دشمن و ابعاد دشمنى را بدانیم تا بتوانیم بر او فائق بیائیم. البته ما مدد الهى داریم، کمک غیبى داریم بدون شک؛ این را انسان دارد مشاهده میکند؛ لکن ما مادامى که هوشیارانه، آگاهانه در میدان نباشیم، تدبیر لازم را به کار نبریم، کمک الهى به سراغ ما نخواهد آمد.2/7/88

***

دهانهاى دشمن با حقد و غضب گشوده شده

حرکت عظیم انقلاب اسلامى، یک حرکت تمام شده نیست. حالا یک گوشه‌‌‌‌‌‌‌ى از لشکر آن من و شمائیم که حالا یک ذره مثلاً اهل ادب و فرهنگ و اینها محسوب میشویم؛ «و للَّه جنود السّماوات و الارض»؛ لشکر او زمین و آسمان نمیشناسد؛ «و کان اللَّه عزیزا حکیما»؛خدا عزیز است - عزیز یعنى غالبِ لایغلب، یعنى بى‌‌‌‌‌‌‌نیاز از همه - من و شما هم حالا یک گوشه‌‌‌‌‌‌‌اى از کار را در دست میگیریم. این حرکت عظیمى که با انقلاب اسلامى شروع شد، یک حرکت تمام شده نیست؛ مطلقاً تمام شده نیست، آن حرکت ادامه دارد. همینى که حالا معمول شده که در بیانها و در تلویزیون و توى تبلیغات و توى دادگاه و توى زبان همه، میگویند: جنگ نرم؛ راست است، این یک واقعیت است؛ یعنى الان جنگ است.

 البته این حرف را من امروز نمیزنم، من از بعد از جنگ - از سال 67 - همیشه این را گفته‌‌‌‌‌‌‌ام؛ بارها و بارها. علت این است که من صحنه را مى‌‌‌‌‌‌‌بینم؛ چه بکنم اگر کسى نمى‌‌‌‌‌‌‌بیند؟! چه کار کند انسان؟! من دارم مى‌‌‌‌‌‌‌بینم صحنه را، مى‌‌‌‌‌‌‌بینم تجهیز را، مى‌‌‌‌‌‌‌بینم صف‌‌‌‌‌‌‌آرائى‌‌‌‌‌‌‌ها را، مى‌‌‌‌‌‌‌بینم دهانهاى با حقد و غضب گشوده شده و دندانهاى با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه‌‌‌‌‌‌‌ى این آرمانها و علیه همه‌‌‌‌‌‌‌ى آن کسانى که به این حرکت دل بسته‌‌‌‌‌‌‌اند را؛ اینها را انسان دارد مى‌‌‌‌‌‌‌بیند، خب چه کار کند؟ این تمام نشده.

 چون تمام نشده، همه وظیفه داریم. وظیفه‌‌‌‌‌‌‌ى مجموعه‌‌‌‌‌‌‌ى فرهنگى و ادبى و هنرى هم وظیفه‌‌‌‌‌‌‌ى مشخصى است: بلاغ، تبیین؛ بگوئید، خوب بگوئید. من همیشه تکیه بر این میکنم: بایستى قالب را خوب انتخاب کنید و هنر را بایستى تمام عیار توى میدان بیاورید؛ نباید کم گذاشت، تا اثر خودش را بکند.14/6/88

***

اساتید دانشگاه فرماندهان جنگ نرم

کشور در برهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى از زمان در معرض یک آزمون سیاسى بسیار تعیین کننده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى قرار گرفت و همان طور که بعضى از دوستان اشاره کردند، هاضمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نظام و کشور توانست حوادث را در درون خودش هضم کند و فائق بیاید. من قبلاً هم گفتم، بروز چنین حوادثى براى ما هیچ خلاف انتظار نیست. یعنى حالا اگر تعبیر دقیقترى بخواهم بکنم، «چندان» نگوئیم؛ «هیچ» خلاف انتظار نیست. یعنى تا حدود زیادى انتظار حوادثى از این قبیل هست، به دلایل گوناگون: رسالتى که براى نظام قائلیم، رسالتى که براى اسلام قائلیم، معنائى که براى جمهورى اسلامى در ذهنمان داریم، تعریفى که جمهورى اسلامى از خودش براى ما در طول این سى سال کرده، هوشمندى مردم‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان و جوانان‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان که به تجربه رسیده، وجود آزادى ناگزیر که به حکم اسلام باید این آزادى در کشور باشد و ما به آن اعتقاد داریم - اعتقاد ما به آزادى یک مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تاکتیکى نیست؛ یک مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى واقعى است.

 آزادى به همان معنائى که جمهورى اسلامى تعریف میکند، نه به معنائى که غربى‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تعریف میکنند، که آن، به نظر ما انحراف است. آنجائى که باید آزادى باشد، نیست؛ آنجائى که باید محدودیت باشد، قیدها گسسته است و آزادى هست! آن را ما مطلقاً قبول نداریم؛ تو رودربایستى غرب هم گیر نمیکنیم. ما آزادى را با همان مفهوم اسلامى خودش قبول داریم، که البته تو آن آزادى بیان هست، آزادى رفتار هست، آزادى فکر هست - این حوادث چندان خلاف انتظار نیست.

آنچه که مهم است این است که یک انسان با شرف، مؤمن، معتقد به اهداف والاى جمهورى اسلامى، بداند که در این جور حوادث چه کار باید بکند؛ این، مهم است. این، آن چیزى است که مخاطبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى من با شما دانشگاهیان را در این مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خاص الزامى میکند، که من - البته کوتاه صحبت میکنم، بنا هم ندارم در این زمینه تفصیلاً حرف بزنم - در چند روز پیش هم که جوانهاى دانشجو اینجا بودند - حسینیه همین طور که حالا اجتماع هست، اجتماعى بود از جوانها - به آنها گفتم که ما با جنگ نرم، با مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نرم از سوى دشمن مواجهیم، که البته خود جوانها هم همین را هى گفتند؛ مکرر قبل از اینکه بنده بگویم، آنها هم هى گفتند و همه این را میدانستند. آنى که من اضافه کردم این بود که گفتم: در این جنگ نرم، شما جوانهاى دانشجو، افسران جوان این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید.

نگفتیم سربازان، چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنى سرباز هیچگونه از خودش تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرى و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده میگوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و یگانهاى بزرگ، چون آنها طراحى‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى کلان را میکنند.

افسر جوان تو صحنه است؛ هم به دستور عمل میکند، هم صحنه را درست مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید؛ با جسم خود و جان خود صحنه را مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌آزماید. لذا اینها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند، عمل هم دارند، تو صحنه هم حضور دارند، اوضاع را هم مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینند، در چهارچوب هم کار میکنند. خوب، با این تعریف، استاد دانشگاه چه رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دارد؟ اگر در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى مسائل اجتماعى، مسائل سیاسى، مسائل کشور، آن چیزهائى که به چشم باز، به بصیرت کافى احتیاج دارد، جوان دانشجوى ما، افسر جوان است، شما که استاد او هستید، رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بالاترِ افسر جوانید؛ شما فرمانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى هستید که باید مسائل کلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسائى بکنید؛ هدفهاى دشمن را کشف بکنید؛ احیاناً به قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى دشمن، آنچنانى که خود او نداند، سر بکشید و بر اساس او، طراحى کلان بکنید و در این طراحى کلان، حرکت کنید. در رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى مختلف، فرماندهانِ بالا این نقشها را ایفا میکنند.8/6/88

***

جوانان افسران جنگ نرم

امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یک جنگ عظیمى مواجه است، لیکن جنگ نرم - که دیدم همین تعبیر «جنگ نرم» توى صحبتهاى شما جوانها هست و الحمدللَّه به این نکات توجه دارید؛ این خیلى براى ما مایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خوشحالى است - خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانى باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم نخبگان فکرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. یعنى شما افسران جوانِ جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرمید.

اینى که چه کار باید بکنید، چه جورى باید عمل کنید، چه جورى باید تبیین کنید، اینها چیزهائى نیست که من بیایم فهرست کنم، بگویم آقا این عمل را انجام بدهید، این عمل را انجام ندهید؛ اینها کارهائى است که خود شماها باید در مجامع اصلى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، فکرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، در اتاقهاى فکرتان بنشینید، راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف مشخص است: هدف، دفاع از نظام اسلامى و جمهورى اسلامى است در مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با یک حرکت همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جانبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى متکى به زور و تزویر و پول و امکانات عظیم پیشرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى علمىِ رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى. باید با این جریان شیطانىِ خطرناک مقابله شود.

آنها براى حمله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى به جمهورى اسلامى استدلال دارند. به نظر من استدلالشان از دیدگاه آنها استدلال تامى است. در یک نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بسیار حساس جهان از لحاظ جغرافیائى، یعنى این نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خاورمیانه، خلیج فارس، دریاى سرخ، شمال آفریقا، بخشى از مدیترانه - این حوزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى عظیمى است دیگر - مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى امت اسلامى واقع شده. الان شما ببینید از این پنج تا، شش تا گذرگاه آبىِ حساسِ حیاتى که در دنیا وجود دارد، سه تایش توى این منطقه است: تنگه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى هرمز است، کانال سوئز است، باب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌المندب است.

 اینها گذرگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى مهمى است که تجارت جهانى متوقف به اینهاست. شما نقشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى جهان را بردارید جلوى رویتان نگاه کنید، خواهید دید که این چند تا مرکز چقدر براى ارتباط تجارى و ارتباط اقتصادى دنیا مهم است. بنابراین، این منطقه، منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى حساسى است. حالا در این منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بسیار حساس، یک قدرتى دارد قد میکشد و روزبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روز خودش را بیشتر نشان میدهد. این قدرت با همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خواسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى استکبارى و دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى کمپانى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى عظیم اقتصادىِ مفسد فى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الارض مخالف است؛ با نظام سلطه مخالف است، با سلطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرى مخالف است، با ظلم مخالف است؛ خوب، این خیلى براى دستگاه استکبار مهم است. دستگاه استکبار فقط ایالات متحده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى آمریکا نیست، یا فلان رئیس جمهور و فلان دولت آمریکا یا فلان کشور اروپائى نیست؛ دستگاه استکبار یک شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى عظیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترى است که شامل اینهاست؛ شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى صهیونیستى هست، شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى تجار اساسىِ بین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌المللى هست، مراکز پولىِ عظیم دنیا هست؛ اینها هستند که مسائل سیاسى دنیا را دارند طراحى میکنند؛ دولتها را اینها مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورند، اینها میبرند.

این مجموعه که تویش دولت ایالات متحده هست، دولتهاى اروپائى هستند، خیلى از این نفتخوارهاى ثروتمند منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى خودمان هستند، با یک چنین قدرتِ رو به رشدِ رو به اعتلاى در حال قدکشى بشدت مخالفند؛ بنابراین هرچه بتوانند، در مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى او کار میکنند. توى این سى سال هم بیکار نماندند، هرچه بگذرد هم باز بیکار نمیمانند؛ مگر آن وقتى که شماها همت کنید؛ شما جوانها کشور را از لحاظ علمى، از لحاظ اقتصادى، از لحاظ امنیتى به نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى برسانید که امکان آسیب پذیرى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش نزدیک به صفر باشد؛ آن وقت کنار میکشند و توطئه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تمام خواهد شد. اینى که من توى این چند سال به دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مرتب راجع به مسائل علم و تحقیق و پژوهش و نوآورى و جنبش نرم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افزارى و ارتباط صنعت و دانشگاه و اینها این همه تأکید کردم، براى خاطر این است که یک رکن امنیت بلندمدت کشور و ملتتان علم است.4/6/88

***

نقش دانشجویان در تخریب مسجد ضرار

شما جوانانى که گفتیم افسران جوان مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با جنگ نرم هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونى چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا کنید. یا مقابله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى با نفاق جدید، یا تعریف عدالت. من اینجا بیایم بنشینم یک بحث فلسفى بکنم، عدالت چند شعبه دارد، چه جورى است. حالا بامزه این است که ایشان میگویند توى یک جمله بیان کنید. معروف است یک نفرى زمان شیخ انصارى پسرش را آورده بود نجف. دید طلبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها درس میخوانند و ملا میشوند و شیخ انصارى هم خوب، شخص بزرگى بود؛ هوس کرد پسرش را طلبه کند. آمد به پیش شیخ انصارى، گفت شیخنا! این نوجوان را من آورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام و خواهش میکنم تا فردا که میخواهیم راه بیفتیم برویم، شما او را فقیه کنید!

عزیزان من! شرط اصلى فعالیت درست شما در این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى جنگ نرم، یکى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش نگاه خوشبینانه و امیدوارانه است. نگاهتان خوشبینانه باشد. ببینید، من در مورد بعضى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان به جاى پدربزرگ شما هستم. من نگاهم به آینده، خوشبینانه است؛ نه از روى توهم، بلکه از روى بصیرت.

 شما جوانید - مرکز خوشبینى - مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد، نه نگاه نومیدانه. اگر نگاه نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى دارد» شد، به دنبالش بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عملى، به دنبالش بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تحرکى، به دنبالش انزواء است؛ مطلقاً دیگر حرکتى وجود نخواهد داشت؛ همانى است که دشمن میخواهد.4/6/88

***

در تهاجم نرم دشمن دیده نمی شود

ملت ما، جوانان ما، زن و مرد ما نباید احساس کنند که دوران مجاهدت به پایان رسید، خطرى ما را تهدید نمیکند. ممکن است خطر نظامى ما را تهدید نکند، همین جور هم هست. امروز ملت ایران به آن رتبه‌اى از اقتدار رسیده که خطرپذیرى دشمنان خود را بسیار بالا برده، جرئت نمیکنند به این ملت تهاجم نظامى کنند؛ میدانند سرکوب خواهند شد؛ میدانند که این ملت مقاوم است. بنابراین خطر تهاجم نظامى بسیار پائین است؛ اما تهاجم فقط تهاجم نظامى نیست. دشمن به آن نقاطى متوجه میشود که پشتوانه‌ى استقامت ملى ماست. دشمن وحدت ملى و ایمان عمیق دینى را هدف قرار میدهد. دشمن روحیه‌ى صبر و استقامت مردان و زنان ما را هدف قرار میدهد؛ این تهاجم از تهاجم نظامى خطرناکتر است.

 در تهاجم نظامى شما طرفتان را میشناسید، دشمنتان را مى‌بینید؛ اما در تهاجم معنوى، تهاجم فرهنگى، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمى‌بینید. هوشیارى لازم است. من از همه‌ى ملت ایران بخصوص از خانواده‌هاى شهیدان و از همه‌ى شما عزیزان، بخصوص از جوانها خواهش میکنم با هوشیارى کامل مرزهاى فکرى و روحى را حراست کنید. نگذارید دشمن مثل موریانه‌اى به جان پایه‌هاى فکرى و اعتقادى و ایمانى مردم بیفتد و آنها را دچار رخنه کند؛ این مهم است. همه وظیفه داریم مرزهاى ایمانى و مرزهاى روحى خودمان را حفظ کنیم.

 امروز متأسفانه دشمنان ملت ایران توانسته‌اند حتّى تا پشت مرزهاى ما حضور پیدا کنند. در گذشته و اوائل انقلاب هم، طراحى‌ها مال دشمنان بود؛ دشمنان قدرتمند، استکبار، صهیونیست؛ اما امروز همانها با تحولاتى که در منطقه پیش آمده، پایگاه‌ها و مراکزى را در کنار مرزهاى جغرافیائى شما به وجود آورده‌اند و از آن براى فعالیتهاى نرم و بسیار خصمانه استفاده میکنند. همه باید هوشیار باشند. و من بخصوص به جوانها عرض میکنم:

 جوانان عزیز! میهن شما امروز احتیاج دارد به آگاهى، به بیدارى. حرکات کسانى را که دلها را از وحدت و صمیمیت میخواهند دور کنند، رصد کنید. امروز در میدان شهر به همه عرض کردم، به شما هم عرض میکنم: کسانى میخواهند به هر وسیله‌اى، به هر بهانه‌اى، میان آحاد ملت اختلاف و تفرقه به وجود بیاورند. هر کسى که دیدید در این زمینه کار میکند، درباره‌ى او داورى کنید که سرانگشت دشمن است؛ بداند یا نداند. ممکن است ندانند، اما سرانگشت دشمنند؛ براى دشمن کار میکنند. نتیجه یکى است. آن کسى که دانسته به شما ضربه میزند، با آن کسى که ندانسته همان ضربه را وارد میکند، با هم فرقى در نتیجه ندارند. باید هوشیار بود؛ باید بیدار بود.22/2/88

***

مراقب باشیم با توطئه نرم از درون پوک نشویم

على‌رغم همه‌ى آنچه که انجام گرفته است در این سه دهه؛ توطئه‌هاى گوناگون، از موذیگرى‌ها و توطئه‌هاى براندازى و کودتا که در سالهاى اول، دهه‌ى اول انقلاب بود، تا جنگ تحمیلى، تا توطئه‌هاى به اصطلاح نرم از بعد از دهه‌ى اول و بعد از پایان جنگ به این طرف تا امروز، ملت ایران و جمهورى اسلامى ثابت کرد که شایسته و لایق باقى ماندن است؛ با قدرت ایستاد.

بعد از این هم حوادث گوناگون عالم نخواهد توانست این درخت تناور را تکان بدهد، که آن روزى که یک نهال بود، نتوانستند از جا درش بیاورند، امروز تبدیل شده به یک درخت تناور و ریشه‌دار. جمهورى اسلامى را نمیتوانند تکان بدهند. ما باید خودمان مراقب باشیم که از درون پوک نشویم؛ از درون پوسیده نشویم. از دشمن بیرونى، آن وقتى که ما سلامت معنوى خودمان را حفظ کردیم، راهى را که اسلام و جمهورى اسلامى به ما نشان داده، پیش رفتیم و از آن راه منحرف نشدیم، مطلقا ترسى نداریم؛ به ما آسیبى نمیزند؛ نمیتواند آسیب بزند.24/9/88

***

 

آنى که ما به شدت نیازمند اعتماد به نفس او هستیم، قشر جوان ماست؛ بخصوص قشر جوان اهل علم و فرزانه و بالقوه اداره کننده‏ى بخشى از آینده‏ى این کشور؛ چه اداره کننده‏ى علمى، چه اداره کننده‏ى سیاسى، چه اداره کننده‏ى عملى و اجرائى. این قشر باید توصیه‏ى به اعتماد به نفس را - که من دیروز به صورت گذرا گفتم و امروز میخواهم قدرى بیشتر درباره‏ى آن حرف بزنم - درست به گوش بشنود و از اعماق دل بپذیرد و در همه‏ى فعالیتهاى خود آن را محور و ملاک قرار بدهد.

چرا من مسئله‏ى اعتماد به نفس را اصلاً مطرح میکنم؟ مگر در کشور چه اتفاقى افتاده که بنده اصرار دارم روى اعتماد به نفس ملتمان یا جوانانمان تکیه کنم؟ توضیحى وجود دارد. ملت ما بر اثر انقلاب، بر اثر دفاع مقدس، بر اثر تأثیر شخصیت ویژه‏ى امام - که حالا بعد اگر ان‏شاءاللَّه یادم ماند، اشاره میکنم که در ایجاد اعتماد به نفس ملى، شخص امام و عناصر تشکیل دهنده‏ى شخصیت او، یکى از بیشترین تأثیرها را داشت - و بر اثر پیشرفتهاى گوناگون، امروز به یک نصاب قابل قبولى از اعتماد به نفس دست یافته است. بیم آن هست که در عرصه‏ى جنگهاى روانى و تبلیغاتى و به اصطلاح جنگ نرم بین ما و دشمنانى که بسیار اصرار بر ادامه‏ى این نبرد دارند، این اعتماد به نفس یا خدشه پیدا کند، تضعیف بشود، متزلزل بشود یا لااقل در حدى که ملت ما به آن احتیاج دارد، پیش نرود. ما در نیمه‏ى راهیم. من به عیان مى‏بینم که در ذهن و زبان و عمل بسیارى از برجستگان کشورمان این اعتماد به نفس هنوز به حد نصاب لازم نرسیده.

آزادى را نباید بد معنا کرد. آزادى یکى از بزرگترین نعمتهاى الهى است که یکى از شعبش آزاداندیشى است. بدون آزاداندیشى، این رشد اجتماعى، علمى، فکرى و فلسفى امکان ندارد. در حوزه‏هاى علمیه، دانشگاه و محیطهاى فرهنگى و مطبوعاتى، هو کردن کسى که حرف تازه‏اى مى‏آورد، یکى از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند. البته من فهم غلط از آزادى را تأیید نمى‏کنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل براى اینکه مرتباً گاز سمّى تولید کند و در فضاى فرهنگى یا سیاسى کشور بدمد، تأیید نمى‏کنم؛ من براندازى خاموش را - آن‏چنانى که خود امریکاییها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اینجا سادگى و بى‏عقلى کردند و به زبان آوردند - برنمى‏تابم و رد مى‏کنم؛ اما توسعه‏ى آزادى و رها بودن میدان براى پرورش فکر و اندیشه و علم و فهم، ربطى به اینها ندارد. ظرافتى لازم است که آدم این دو منطقه را از همدیگر باز بشناسد و مرز اینها را معین بکند. آزادى و آزاداندیشى، یکى از مبانى اصلى اصولگرایى است.

امروز مهمترین چالش بیرونى تحمیلىِ ما، از ناحیه‏ى امریکاست؛ در این هیچ تردیدى نداشته باشید. اینها روى خاور میانه از قرن نوزدهم برنامه‏ریزى دارند - نه امریکاییها، غرب - چون خاورمیانه منطقه‏ى فاصل بین دریاى مدیترانه و اقیانوس هند است.دریاى مدیترانه، محل استقرار دولتهاى استعمارگر است و اقیانوس هند، منطقه‏ى مستعمرات؛ و خاور میانه بین این دو منطقه‏ى حساس قرار گرفته، که نمى‏توانستند نسبت به آن بى‏تفاوت باشند. فشارهاى انگلیس روى ایران و نفوذش در قرن نوزدهم، براى حفاظت از هند - که آن روز جزوِ دولت بریتانیا بود - انجام گرفت و ما آن روز قربانى هند شدیم؛ و این نسبت به همه‏ى خاور میانه تعمیم دارد. پیدایش اسرائیل هم از همین‏جاست. بعد، عوامل گوناگون دیگرى هم پیدا شد: مسئله‏ى نفت، مسئله‏ى تقسیم متصرفات عثمانى بعد از جنگ اول و مسئله‏ى پیدایش شوروى، که همه‏ى اینها، موضوع را تشدید کرد. غرب، بعد هم در آخر میراث‏خوار غرب - امریکا - روى منطقه‏ى خاور میانه برنامه‏ریزى دارند.

حالا در این منطقه‏ى حساس که در آن نفت و منطقه‏ى راهبردى و استراتژیک جغرافیایى و سیاسى و همه چیز هست، ناگهان دولتى به نام «جمهورى اسلامى»، با اصول خودش و با ضدیت با مبانى ظالمانه و سیاست متجاوزانه‏ى امریکا، سر بلند کرده است. بعضیها مى‏گویند: شما چرا لج امریکا را در مى‏آورید؟ لج امریکا را ملت درآوردند؛ شما درآوردید؛ جمهورى اسلامى را تشکیل دادید، لج امریکا درآمده، چه کارش کنیم؟ آنها در آن دوره‏ى ده ساله‏ى اول، با توطئه‏ى براندازى سخت - جنگ تحمیلى و تحریم اقتصادى - شروع کردند؛ اما نتوانستند کارى بکنند. جنگ تحمیلى و تحریم اقتصادى، هر کدام به نحوى براى ملت ایران و جمهورى اسلامى یک فرصت شد. این ابرهاى تیره‏اى که آنها روى سر ملت ایران راه انداختند، در دل خود، براى ملت ایران بارانهاى نافعى داشت. جنگ، ما را مصمم و استوار کرد؛ تحریم اقتصادى، ما را به فکر اتکاى به خود انداخت و همه‏ى این برکات را براى ما آورد. در دوره‏ى بعد، براندازى نرم را دنبال کردند - تهاجم فرهنگى و شبیخون فرهنگى - که آن هم به جایى نرسید و بعد از سالهاى متمادى، نتیجه این شد که حالا یک دولت متکى به اصول و با شعار اصول سرکار مى‏آید، که پیداست تهاجم فرهنگى نتوانسته آن کارى که آنها مى‏خواستند، بکند. بعد از این هم توطئه‏هاى دیگر در راه است، که ما باید خودمان را مصون کنیم. بخشى از این مصونیت با اتحاد، با ایمان، با به کارگیرى عقل و علم به وجود مى‏آید. تأکید مى‏کنم که اگر انسان چشم را ببندد و راه بیفتد، کارى پیش نمى‏رود؛ با چشم باز، با حواس جمع، با اتحاد کلمه و با استفاده از همه‏ى فرصتها باید پیش رفت. همه‏ى مشکلات یکى پس از دیگرى حل خواهد شد؛ قله‏ها یکى پس از دیگرى فتح خواهد شد.بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اعضاى شوراى تأمین استانها

به نظر من غیر از مسائلى از قبیل قاچاق و عوارضى که در این زمینه وجود دارد و در بعضى از مرزها و جاهاى گوناگون دیده مى‌شود، عمده‌ى آن چیزى که باید آماج ذهن و فکر و عمل شما قرار گیرد، مسأله‌ى براندازى است. کسانى که این امر خباثت‌آمیز را دنبال و براى آن پول خرج مى‌کنند، درصددند این را از ذهن مسؤولان رده‌هاى مختلف، از رده‌هاى بالا تا پایین، دور کنند - در این زمینه مردم را چندان مورد خطاب قرار نمى‌دهند - تا مسؤولان ملتفت نشوند که قضیه چیست و اینها بتوانند کارشان را انجام دهند. لذا هر کس از تلاش براى براندازى و این‌که توطئه‌اى علیه انقلاب و ملت ایران وجود دارد، بحث کند و یا از دشمن خارجى صحبت کند، جنجال عظیمى راه مى‌اندازند. امروز مسؤولان سیاسى و امنیتى دستگاههاى ضدّ نظام جمهورى اسلامى در امریکا و اروپا در گفتارهاى خودشان تصریح مى‌کنند و براى ایجاد رادیو پول مى‌دهند و مى‌گویند این براى مقابله‌ى با نظام جمهورى اسلامى است - این را تصادفاً بنده خودم از یکى از همین رادیوهایى که مى‌دانید با پول سرویسهاى امنیتى امریکا به وجود آمد، شنیدم - تصریح هم نکنند، همه مى‌فهمند؛ اما تصریح مى‌کنند که ما مى‌خواهیم با اساس نظام و استوانه‌هاى آن مقابله کنیم؛ تصریح مى‌کنند که باید قانون اساسى نظام عوض شود؛ تصریح مى‌کنند که باید براندازى انجام گیرد؛ منتها لطف مى‌کنند و مى‌گویند براندازىِ آرام باید انجام گیرد! آیا این بخردانه و هوشمندانه است که ما چشم خود را ببندیم و بگوییم نه، چنین چیزى وجود ندارد؟! واقعاً وجود دارد؛ نشانه‌هایش را مى‌بینیم و احتیاج نداریم که دنبال شواهد احتمالى بگردیم.


امروز یکى از کارهاى امنیتى مسؤولان اطّلاعات عبارت است از شناسایى نفوذیهایى که از خارج وارد کشور مى‌شوند و خمپاره و مواد منفجره و امثال اینها را به داخل مى‌آورند. از آن طرف هم نمایندگان کنگره‌ى امریکا و فلان بخش ِ دولتى اروپا به اینها امضاء مى‌دهند! معناى این کارها چیست؟ آیا اینها به هم ربط ندارد و به یکدیگر متّصل نیست؟ کسانى که اینها را راه مى‌اندازند و به داخل مى‌فرستند، همان کسانى هستند که در کنگره‌ى امریکا یک طور و در فلان کشور اروپایى یک طور، از رئیس جمهور، از نخست وزیر و از نماینده‌ى مجلس تأیید و امضاء و کمک و تشویق و پول مى‌گیرند. مگر معناى ارتباط با خارج چیست؛ چرا ما باید چشمان خود را ببندیم؟ اگر ما دشمنِ خود را نبینیم و به فکر مقابله‌ى با او نباشیم، چه کسى ما را تشویق و تحسین مى‌کند؟ ما در داخل کشور، دشمن فرضى درست مى‌کنیم؛ جناحها همدیگر را دشمنِ عمده مى‌کنند؛ این جناح علیه آن جناح، آن جناح علیه این جناح! آیا این عقلایى است؟! آیا این لازمه‌ى اداره‌ى درست کشور است؟!13/10/86

***

آزادى را نباید بد معنا کرد. آزادى یکى از بزرگترین نعمتهاى الهى است که یکى از شعبش آزاداندیشى است. بدون آزاداندیشى، این رشد اجتماعى، علمى، فکرى و فلسفى امکان ندارد. در حوزه‏هاى علمیه، دانشگاه و محیطهاى فرهنگى و مطبوعاتى، هو کردن کسى که حرف تازه‏اى مى‏آورد، یکى از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند. البته من فهم غلط از آزادى را تأیید نمى‏کنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل براى اینکه مرتباً گاز سمّى تولید کند و در فضاى فرهنگى یا سیاسى کشور بدمد، تأیید نمى‏کنم؛ من براندازى خاموش را - آن‏چنانى که خود امریکاییها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اینجا سادگى و بى‏عقلى کردند و به زبان آوردند - برنمى‏تابم و رد مى‏کنم؛ اما توسعه‏ى آزادى و رها بودن میدان براى پرورش فکر و اندیشه و علم و فهم، ربطى به اینها ندارد. ظرافتى لازم است که آدم این دو منطقه را از همدیگر باز بشناسد و مرز اینها را معین بکند. آزادى و آزاداندیشى، یکى از مبانى اصلى اصولگرایى است.

امروز مهمترین چالش بیرونى تحمیلىِ ما، از ناحیه‏ى امریکاست؛ در این هیچ تردیدى نداشته باشید. اینها روى خاور میانه از قرن نوزدهم برنامه‏ریزى دارند - نه امریکاییها، غرب - چون خاورمیانه منطقه‏ى فاصل بین دریاى مدیترانه و اقیانوس هند است.دریاى مدیترانه، محل استقرار دولتهاى استعمارگر است و اقیانوس هند، منطقه‏ى مستعمرات؛ و خاور میانه بین این دو منطقه‏ى حساس قرار گرفته، که نمى‏توانستند نسبت به آن بى‏تفاوت باشند. فشارهاى انگلیس روى ایران و نفوذش در قرن نوزدهم، براى حفاظت از هند - که آن روز جزوِ دولت بریتانیا بود - انجام گرفت و ما آن روز قربانى هند شدیم؛ و این نسبت به همه‏ى خاور میانه تعمیم دارد. پیدایش اسرائیل هم از همین‏جاست. بعد، عوامل گوناگون دیگرى هم پیدا شد: مسئله‏ى نفت، مسئله‏ى تقسیم متصرفات عثمانى بعد از جنگ اول و مسئله‏ى پیدایش شوروى، که همه‏ى اینها، موضوع را تشدید کرد. غرب، بعد هم در آخر میراث‏خوار غرب - امریکا - روى منطقه‏ى خاور میانه برنامه‏ریزى دارند.

حالا در این منطقه‏ى حساس که در آن نفت و منطقه‏ى راهبردى و استراتژیک جغرافیایى و سیاسى و همه چیز هست، ناگهان دولتى به نام «جمهورى اسلامى»، با اصول خودش و با ضدیت با مبانى ظالمانه و سیاست متجاوزانه‏ى امریکا، سر بلند کرده است. بعضیها مى‏گویند: شما چرا لج امریکا را در مى‏آورید؟ لج امریکا را ملت درآوردند؛ شما درآوردید؛ جمهورى اسلامى را تشکیل دادید، لج امریکا درآمده، چه کارش کنیم؟ آنها در آن دوره‏ى ده ساله‏ى اول، با توطئه‏ى براندازى سخت - جنگ تحمیلى و تحریم اقتصادى - شروع کردند؛ اما نتوانستند کارى بکنند.

جنگ تحمیلى و تحریم اقتصادى، هر کدام به نحوى براى ملت ایران و جمهورى اسلامى یک فرصت شد. این ابرهاى تیره‏اى که آنها روى سر ملت ایران راه انداختند، در دل خود، براى ملت ایران بارانهاى نافعى داشت. جنگ، ما را مصمم و استوار کرد؛ تحریم اقتصادى، ما را به فکر اتکاى به خود انداخت و همه‏ى این برکات را براى ما آورد. در دوره‏ى بعد، براندازى نرم را دنبال کردند - تهاجم فرهنگى و شبیخون فرهنگى - که آن هم به جایى نرسید و بعد از سالهاى متمادى، نتیجه این شد که حالا یک دولت متکى به اصول و با شعار اصول سرکار مى‏آید، که پیداست تهاجم فرهنگى نتوانسته آن کارى که آنها مى‏خواستند، بکند. بعد از این هم توطئه‏هاى دیگر در راه است، که ما باید خودمان را مصون کنیم. بخشى از این مصونیت با اتحاد، با ایمان، با به کارگیرى عقل و علم به وجود مى‏آید. تأکید مى‏کنم که اگر انسان چشم را ببندد و راه بیفتد، کارى پیش نمى‏رود؛ با چشم باز، با حواس جمع، با اتحاد کلمه و با استفاده از همه‏ى فرصتها باید پیش رفت. همه‏ى مشکلات یکى پس از دیگرى حل خواهد شد؛ قله‏ها یکى پس از دیگرى فتح خواهد شد.29/3/85

 


دشمن در همه‌ى دوران سى ساله، این تلاش را داشت؛ البته امروز بیشتر است. امروز چون مسئولین کشور و دولتى که بر سر کار است، شعارهاى انقلاب را پررنگ‌تر و جدى‌تر مطرح میکند؛ خط امام، خط انقلاب، خط کار براى مردم، امروز کاملاً برجسته و پررنگ است؛ مسئولین احساس میکنند با مردمند، از جنس مردمند، مردم هم این را احساس میکنند، بنابراین تبلیغات بیشتر است.

 امروز اگر به تبلیغات دشمن نگاه کنید، مى‌بینید اگر در مسائل اقتصادى اظهارنظر میکنند، همه‌ى حرفشان این است که بن‌بست است، گره ناگشودنى است، اشکالات فراوان است، فردا چنین خواهد شد. یک عده‌اى هم این مسائل را باور میکنند و همانها را در داخل تکرار میکنند.

قبل از شروع انتخابات و آن قضایاى فتنه، بعضى از کسانى که بعداً امتحان خودشان را در فتنه دادند، به ما مراجعه میکردند که آقا سال آینده، سال سختى است - یعنى همان سال 88 - از لحاظ اقتصادى چنین است، چنان است؛ فضا را تنگ، تاریک، مشکل، غیر قابل عبور جلوه میدادند؛ مسئولین را یک جور میخواستند دلسرد کنند، مردم را یک جور. این تبلیغات نشانه‌ى این است که آنها از این حرکت عظیم و پرشتابِ مسئولین و مردم عقب ماندند. پس اگر چنانچه این جهتگیرى دشمن دانسته شد، نگاه انسان به واقعیت، نگاه درستى خواهد شد؛ نگاه نافذى خواهد شد.2/8/89

نظرات 1 + ارسال نظر
حسام الدین شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 14:26

وبلاگستان - زمان انتشار: ۱۳۸۹/۱۱/۲ - ۸ : ۱۳ نظر: ۰ بازدید: ۱۵۵۶ ماجرای تشخیص علت گناه توسط حاج آقا مجتبی
خیلی گناهانی که پیشتر از آنها دوری می کردم مرتکب می شدم - هم زبانی و هم غیر زبانی - و کلاً متوجه شدم از آن شخص ِ یکی دو ماه پیش ، بسیار فاصله گرفته ام ...
(آب و آتش)
به گزارش وبلاگستان مشرق، تقی دژاکام در جدیدترین مطلب وبلاگ "آب و آتش" خاطره ای جالب از خود را برای مخاطبانش منتشر کرد و نوشت: خیلی سال پیش ، ناگهان متوجه شدم که رفتارهای من عوض شده است. خیلی بد رفتار شده بودم ، خیلی گناهانی که پیشتر از آنها دوری می کردم مرتکب می شدم - هم زبانی و هم غیر زبانی - و کلاً متوجه شدم از آن شخص ِ یکی دو ماه پیش ، بسیار فاصله گرفته ام . فکر می کنم آن روزها حاج آقا مجتبی جلسه نداشت ؛ رفتم مسجد جامع چهلستون که ظهرها نماز می خواند . بعد از نماز به ایشان ماجرا را گفتم.

حاج آقا پرسید: شغلت را عوض کرده ای؟

گفتم : نه

دیگر سؤال دوم را نپرسید. گفت: نماز اول وقتت را ترک کرده ای. برو رعایت کن، حل می شود.

ناگهان یادم آمد کلاس های کانون زبان که همیشه ساعت یک بعد از ظهر تشکیل می شود ، به علت تغییر ساعت رسمی کشور در دو نیمسال اول و دوم ، درست مصادف شده است با اذان و نماز ظهر و عصر و من نمازم را وقتی به روزنامه می رسم ، با دو سه ساعتی تأخیر می خوانم .

همان طور که مسیر بازار تا روزنامه را رکاب می زدم ، به این فکر می کردم که چگونه حاجی مثل یک طبیب، اول یک سؤال کرد و بعد بدون اینکه سؤال دیگری بکند، درد را تشخیص داد و نسخه را پیچید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد