ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
ازبسیجیان واقعی شهیدهمت بود و باکری
فهم تکلیف
چندی پیش که دنبال سخنرانیهای صوتی امام بودیم و به این و آن میسپردیم که اگر یافتید به ما خبر بدهید، برایم جالب بود. بعد از این همه سال، آخر سر از خانه یکی ـ دو شهید، چندین نوار سخنرانی امام را که از رادیو پخش شده و آن شهیدان عزیز ضبط کرده بودند، یافتیم! همه ما خواندهایم و میدانیم که وصیتنامة اکثریت قریب به اتفاق شهدا حاوی پیام «پشتیبانی از ولیفقیه» است،
مطلب ارسالی از برادر کاظم دشت بزرگی
بسیجی واقعی همت بود و باکری
فهم تکلیف
ما آنچه مهم است، نمود عملی این باور در رفتار شهداست و نه صرفاً ادعای زبانی ایشان. از همین رو بود که شهدا، بهعنوان پیروان راستین خط ولایت، پیش از هر چیز و بیش از همه، دغدغة فهم پیامها و رهنمودهای رهبری را داشتند و ما به نقل از همسران شهدا بسیار شنیدهایم که سخنان امام را از رادیو ضبط میکردند یا تکههای روزنامة حاوی کلام امام را نگاه میداشتند و میخواندند و تحلیل میکردند تا گام اول را که شناخت وظیفه است، از خلال آنها بیابند و آنگاه قدم در وادی انجام تکلیف نهند. این پیوند تا حدی مهم است که از شهید مهدی باکری چنین نقل شده: وسط عملیات یک رادیوی کوچک همراهش بود. بیسیم زد: «بیا پیش من!» از هر طرف آتش میآمد. وقتی رسیدم گفت: «این رو گوش کن! » داشت پیام امام پخش میشد.
پیروی عملی
دلدادگی شهدای جنگ و خصوصاً سرداران شهید به ولیفقیه، نه بهخاطر علایق شخصی و جلوههای کاریزماتیک رهبران، که فقط و فقط بهخاطر تعبد نسبت به اسلام و حضرت حق بود. رابطة ولایی میان مؤمنان، ریشهای الهی دارد و اتفاقاً جز با این مبنا نمیتوان چنان تعبدها و فداکاریها و دلاوریهایی را سراغ گرفت. این دلدادگی تا حدی بود که شهید مهدی باکری، شرط ازدواج خود با همسرش را اطاعت از خدا و خط امام عنوان کرده بود. هم او که در عمل، چه در هنگام تصدی شهرداری ارومیه و چه در جبهه و جهاد و در لباس فرمانده، پیروی از خط امام که همانا حمایت از مستضعفان و مظلومان و اقدام در جهت انجام فرامین امام بود را فراموش نکرد.
تا آخرین لحظه
از شهید محمدابراهیم همت که دلدادة دیگر رهبری است، چنین نقل شده که پس از ساعتها فعالیت در عملیات خیبر، در حالی که توانی برای او نمانده بود، متوجه شد که امام گفتهاند: «جزایر باید حفظ شود، بچهها حسینوار بجنگید!» پس از شنیدن این پیام، گویی که جانی دوباره در درون او دمیده شده باشد، پرشور و خروش به همراه یاران خود، به مقاومت پرداخت و در همان راه، سر در ره دوست داد و آسمانی شد!
راستی، راز این شوق وصفناپذیر و انرژی نورانی و این دلدادگی مجنونوار به ولیفقیه چیست؟ آیا جز این است که آنان قلباً ایشان را نایب حضرت ولیعصر(عج) و واجبالاطاعه میدانستند و این اطاعت را اطاعت از خداوند تلقی میکردند؟ آیا جز این بود که راه سرخ انبیا، راهی جز آنچه رهبران انقلاب تداوم دهنده آن بودهاند، نیست؟! چه زیبا گفت این شهید بزرگ اسلام که:
«جهل حاکم بر یک جامعه، انسانها را به تباهی میکشد و حکومتهای طاغوتی، مکمل این جهلاند. شاید قرنها طول بکشد تا انسانی از سلالة پاکان متولد شود و بتواند رهبری یک جامعه سردرگم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام، تبلور سلاله ادامهدهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.»
با سلام
به نظر می رسد اگر از مطالبی که رسانه مرتب آنها را اطلاع می دهند استفاده نشود بهتر باشد چون افراد کم کم وقتی احساس کنند مطالب گاهی تکراری است تمایل آنها به این وبلاگ کم می شود