ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
1. در حادثه 19دی هم بصیرت موج میزند، هم موقعشناسى، هم دشمن شناسى، هم مجاهدت و اقدام و فداکارى.
2. روزهاى سال، به طور طبیعى و به خودى خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این ارادهها و مجاهدتهاست که یک روزى را از میان روزهاى دیگر برمی کشد و متمایز می کند. روز عاشورا ، دهم محرم، فى نفسه با روزهاى دیگر فرقى ندارد؛ این حسین بن على (ع) است که به این روز جان می دهد.
3. نهم دى با دهم دى فرقى ندارد؛ این مردمند که ناگهان با یک حرکت، که آن حرکت برخاسته از همان عواملى است که نوزدهم دىِ قم را تشکیل داد؛ یعنى برخاسته از بصیرت است، از دشمنشناسى است، از وقتشناسى است، از حضور در عرصه مجاهدانه است، روز نهم دى را هم متمایز می کنند.
4. مطمئن باشید که روز نهم دىِ امسال هم در تاریخ ماند.
5. هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر می کند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن على (ع) را مىبیند.
6. امام به بنده فرمودند که «من در تمام این مدت، دست قدرت الهى را در پشت این قضایا دیدم».
7. خداى متعال حجت را همیشه تمام می کند. دست اشاره الهى همه جا قابل دیدن است؛ منتها چشم باز می خواهد. اگر چشم را باز نکردیم، هلال شب اول ماه را هم نخواهیم دید؛ اما هلال است.
8. کسانى که از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنى کردند، سنگ زدند، همانها الان مى آیند توى خیابان، علیه نظام و علیه انقلاب شعار می دهند! چیزى عوض نشده.
9. آنچه که من عرض می کنم روز نُه دى در تاریخ ماندگار است، به خاطر این است. مردم بیدارند.
10. دشمن حقیقى آنها ملت ایران است، دشمن حقیقى آنها ایمان و بصیرت ملت ایران است. 11
11. دشمن حقیقى آنها همین غیرت دینى جوان هاست که می جوشد. یک وقتى هم دندان روى جگر می
گذارند، صبر هم می کنند، باید هم بکنند؛ اما یک وقت هم آنجایى که وقت حضور در صحنه است، مىآیند توى صحنه.
12. یک ملت وقتى بیدار می شود، اینجور می تواند همه محاسبات استکبار را بر هم بریزد. کارخانهاى که آنها درست کردند، خط تولیدى که براى به ثمر رساندن اهداف استکبارىِ خودشان به وجود آوردند، این خط تولید را بیدارى یک ملت اینجور کُند یا متوقف می کند. اگر همه ملت هاى مسلمان بیایند توى میدان، چه می شود!
13. می خواهند صداى من و شما خاموش بشود و به گوش ملت هاى دیگر نرسد. می خواهند کارى کنند که ملت هاى دیگر نفهمند تأثیر بیدارى و بصیرت یک ملت در حوادث عالم چقدر است.
14. جوان هاى عزیز مراقب باشند، مواظب باشند که هرگونه کار بى رویهاى، کمک به دشمن است.
15. در شرایطى که دشمن با همه وجود و با همه امکاناتِ خود، درصدد طراحى یک فتنه است و می خواهد یک بازى خطرناکى را شروع کند، باید مراقبت کرد و او را در آن بازى کمک نکرد. خیلى باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد.
16. اگر بدون دقت، بدون جزم، انسان وارد برخى از قضایا بشود، بىگناهانى که از آنها بیزار هم هستند، لگدمال می شوند؛ این نباید اتفاق بیفتد.
17. حجت بر همه تمام شده است. حرکت عظیم روز چهارشنبه، نهم دى ماه حجت را بر همه تمام کرد. مسئولان قوه مجریه، مسئولان قوه مقننه، مسئولان قوه قضائیه، دستگاههاى گوناگون، همه می دانند که مردم در صحنهاند و چه می خواهند. دستگاهها باید وظایفشان را انجام بدهند؛ هم وظایفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنیت و اینها، هم وظایفشان در زمینه اداره کشور.
18. دشمن می خواهد با این حوادث، چرخ هاى کشور از کار بیفتد؛ نباید به دشمن کمک کرد.
19. دشمن می خواهد با این گونه حوادث، چرخ پیشرفت اقتصادى متوقف بشود.
20. دشمن می خواهد چرخ پیشرفت علمى که بحمداللَّه دور برداشته است و حرکت علمى خوبى آغاز شده و رو به رشد هم هست، متوقف بشود.
21. دشمن می خواهد حضور سیاسى قدرتمندانه جمهورى اسلامى در عرصه هاى بینالمللى را که امروز از گذشته بسیار بارزتر و پرجلوهتر است، با این مسائل اینجورى مخدوش کند یا خراب کند.
22. بزرگترین ثروت براى یک نظام همین است که مردم پشت سرش باشند.
23. در کشور ما حکومت و مردمى وجود ندارد، همه یکى اند، مسئولان حکومت، از شخص حقیر این بنده گرفته تا دیگران، هر کدام قطرههایى هستیم در اقیانوس عظیم این ملت.
خامنهای، دنیا و آخرت ماست
حجت الاسلام سیدحسن نصرالله، رهبر مقاومت اسلامی لبنان
ترجمه: محمدحسین طهماسبی
آنگاه که خداوند تعالی، پیامبر یا امام معصوم(ع) را ـ به آن خاطر که معصوماند ـ به ولایت امر برمیگزیند، صفاتی چون علم و زهد و حکمت و شجاعت و ابهت در او متجلی است و هنگامی که امام معصوم(ع)، غایب است بر ماست که به دنبال این صفات در شخصی بگردیم که بیش از دیگران آنها را در خود داراست. البته باید فقیهی عادل باشد و نه فقط کسی که از حرام الهی اجتناب میکند. او باید زاهد دنیا و شجاع و کاردان و حکیم و بصیر و مدبر باشد. در امتداد زمان و طول تاریخ ما، فقهایی از این نوع بودهاند و زمانه از فقهایی اینچنین خالی نبوده است. امانت را به دوش کشیدند و از آن به تناسب ظرف زمانی و شرایطی که در آن حضور داشتند محافظت کردند. تا اینکه خداوند تعالی به مرجع بزرگ و فقیه گرانقدر این زمانه، امام خمینی(ره) توفیق داد تا این پیروزی تاریخی مداوم را به وجود آورد. شخصیت امام خمینی(رحمت الله علیه) به نحوی در چشمها و عقلها و قلبها بروز یافت که هیچ کدام از ما تصور نمیکرد در طول تاریخ ما، فقهایی به این بزرگی بروز یافته باشند، البته در تاریخ ما فقهای بسیار بزرگی بودهاند اما ظرف زمانی و شرایط آنها متفاوت بوده است.
مسأله مهم آن است که در این زمانه، امام خمینی(ره) ظهور کرد که گر چه معصوم نبود اما این ویژگیها و اوصاف در او جمع بود: علم، شجاعت، اخلاص، زهد، ورع، عرفان و تدبیر. به این واسطه بود که بعد از قرنهای متمادی مظلومیتی که ابتدا داشت و انتها نداشت، به مدد الهی توانستیم در این زمان و به دست امام خمینی(ره) دولت آل محمد را برپا کنیم که این دولت نیز هر روز بیشتر از روز قبل خود، عزت و قوت و کرامت به دست آورد. سپس حضرت امام رحلت کردند و ولی فقیه جدیدی برای ما متجلی شد که شخصیت و صفات امام خمینی را دارا بود به نام آقای خامنهای که او همان امام خمینی است که اینک ولی امر ماست.
ای خواهران و برادران! برای ما و همه مسلمین در سراسر جهان یک ولی امر وجود دارد و حال اگر بیشتر مسلمانان نمیخواهند از ایشان تبعیت کنند مشکل خودشان است چنانچه پیشتر نیز بسیاری از مردم، از پیامبر و امامان معصوم تبعیت نکردند ولی این بدان معنا که امام، امام و پیامبر، پیامبر نبود نمیباشد. ما ولی امری داریم که نائب امام مهدی(عج) است. اطاعتش بر ما واجب است. ما از پاکی و صفات نیکو و پرهیزگاری و به طور همزمان، شجاعت، قدرت، حکمت، تدبیر و بصیرت او آگاهیم. او با آمریکا و اتحادیه اروپا و کشورهای تحت سلطهشان که منطقه خلیج را پر کردهاند به مبارزه برخاسته است. خدا بر ما منت نهاده که او را به ولایت امر ما برگزیده است. او مردی آگاه و شخصیتی استثنایی است که اگر همه حوزههای علمیه و کشورهای اسلامیمان را جستوجو کنیم، فقیهی از میان فقهای شیعه نمییابیم که اینچنین بزرگیها و صفات متعالی در او جمع شده باشند بدان پایه که در رهبر ما حضرت آیتالله خامنهای بهعنوان ولی امر جمع شدهاند.
اگر آخرت را بخواهیم، آخرت ما با ولی امر و نائب حضرت حجت(عج) است و همچنین اگر عزت و شرف و کرامت دنیا را نیز بخواهیم، به آن نمیرسیم مگر با ولی امر. حتی برای این جنبش مقاومت بزرگ که بدان توجه شده است و در جهان عرب یک پدیده استثنایی است و ما بهواسطه آن سرمان را بالا گرفتهایم و به آن افتخار میکنیم، اگر شخصی بهنام روح الله الموسوی الخمینی نبود، اثری از آن در لبنان نمیبود و بعد از آن نیز اگر شخصی به نام سیدعلی حسینی خامنهای نبود، استمرار نمییافت.
از چه چیز او خوشت آمد که با او دوست شدی؟!
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ الْعَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.
رُوِیَ عَن رَسولِ الله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قال: «إِنَّ الْغَیْرَةَ مِنَ الْإِیمَانِ»
مروری بر مباحث گذشته:
بحث ما راجع به تربیت به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن بود. عرض کردم انسان معمولاً در چهار محیط ساخته میشود که هم ممکن است نقش سازندگی و هم نقش تخریبی روی انسان داشته باشد. اولین محیط، محیط خانوادگی است؛ دومین محیط، به طور متعارف محیط آموزشی است؛ محیط سوم، محیط رفاقتی است و محیط چهارم، محیط شغلی است. فضای پنجمی هم داریم که حاکم بر این چهار محیط است.
درگذشته بحث ما نسبت به محیط سوم، یعنی محیط رفاقتی بود. عرض کردم محیط رفاقتی، نقش اساسی در اثرگذاری روی انسان دارد و نقشش نسبت به آن دو محیط گذشته قویتر است؛ حتی گاهی نقش محیط آموزشی و محیط خانوادگی را خنثی میکند، یعنی اگر محیط خانوادگی و آموزشی خوب بود و محیط رفاقتی، محیط مناسبی نبود، تمام آن ساختهها را تخریب میکند. اثرگذاری محیط رفاقتی خیلی قوی است.
بحثمان به اینجا رسید که انسان در باب انتخاب رفیق، باید «إختبار قبل الإنتخاب» داشته باشد. یعنی شخصی را که میخواهد با او علقه دوستی برقرار کند، بیازماید که از آن به دوستیابی تعبیر کردم. در معارف ما این مسأله وجود دارد که انسان وقتی میخواهد با شخصی دوست شود، باید او را در سه رابطه عقلی، نفسی و عملی بیازماید و امتحان کند؛ یعنی از نظر اعتقادی، از نظر نفسانی که عبارت از شهوت و غضب است و از نظر عملی او را بیازماید. ببیند که آیا این شخص افسارگسیخته است، یا مهار انسانیّت و شرع دارد؛ مرز را رعایت میکند یا نه. از نظر عملی، لاابالیگری و بیبند و باری میکند یا متدیّن است. همه اینها را بحث کردم و آیات و روایاتشان را هم خواندم.
جهت این اختبار را هم عرض کردم این است که وقتی انسان رابطه تنگاتنگ نسبت به افراد پیدا کند، محبت و دلبستگی ایجاد میشود و این دلبستگی، گاهی برای انسان نقش حیاتی دارد و گاهی بر عکس؛ چون وقتی دلبستگی آمد، انسان نسبت به رفیق هم کور میشود و هم کر میشود. قبل از آنکه کور و کر شوی، برو ببین چه عیوبی دارد، قبل از آنکه کور و کر شوی، یعنی دلبستگی پیدا کنی او را بیازما. آزمایش باید قبل از دلبستگی باشد.
شرایط زمانه و دوستی
روایتی از امام صادق(صلواتاللهعلیه) است که تعبیر ایشان به خصوص در ارتباط با مسأله شرایط زمانی است؛ در روایت دارد که حضرت فرمودند: «إِذَا کَانَ الزَّمَانُ زَمَانَ جَوْرٍ وَ أَهْلُهُ أَهْلَ غَدَرٍ فَالطُّمَأْنِینَةُ إِلَى کُلِّ أَحَدٍ عَجْزٌ»، یعنی اگر زمان، زمان جور بود و مردم هم اهل نیرنگ بودند اعتماد به افراد از روی ناتوانی است.
حضرت مسأله شرایط زمانی را مطرح میکند و میفرماید اگر زمانه طوری است که اولاً مرزشناسی کنار رفته است، جائر یعنی مرزشکن، نه مرز انسانی را رعایت میکنند و نه مرز الهی را، «إِذَا کَانَ الزَّمَانُ زَمَانَ جَوْرٍ» و ثانیاً «وَ أَهْلُهُ أَهْلَ غَدَرٍ» جوِّ غالب در جامعه فریبکاری، حقه، نیرنگ و غدر شده است و در اجتماع فریب غلبه دارد که گاهی هم تعبیر به زرنگی میکنند، میگویند: فلانی خیلی زرنگ است چون خوب سر مردم کلاه میگذارد، واقعاً اینکه در روایات میگویند منکر به معروف و معروف به منکر تبدیل میشود، اتفاق میافتد. در این شرایط «فَالطُّمَأْنِینَةُ إِلَى کُلِّ أَحَدٍ عَجْزٌ» با هر کس رابطه برقرار کنی بعد هم به او اعتماد کنی، دلیل بر ناتوانی تو است. آدم توانا هیچ وقت اینطور نیست، میرود تحقیق میکند، آن شخص را در سه رابطه اعتقادی، نفسانی و عملی زیر نظر میگیرد. توجه میکند مسائل اعتقادی و بینشیاش چگونه است؟ آیا با بینشهای صحیح و با معیارهای صحیح همسو است؟ همچنین از نظر نفسانی، افسارگسیخته است یا نه؟ از نظر عملی لاابالی است یا نه، شخصی است که مرزشناس است؟ انسان باید در این سه رابطه إختبار داشته باشد، إختبار یعنی آزمایش.
زمانهای آزمودن دوست
ما در باب آزمایش روایاتی داریم که اینها را مطرح خواهم کرد، یک سنخ نشانههای خوبی هم هست که در روایات داریم. مثلاً در روایتی از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «فی الشدةِ یُختَبَرُ الصدیقُ»، کجا میتوانی بفهمی چه کسی دوست تو است؟ در گرفتاریهایی که برای تو پیش میآید. در روایت دیگری از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «عند زوال القدرة یَتَبَیَّنُ الصدیقُ مِن العدوِّ»، در هنگام زوال قدرت یعنی زوال توانایی، آنجا میفهمی چه کسی رفیق تو است، چه کسی رفیق تو نیست. این چیزی است که در خودمان هم مطرح است، در مسائل اجتماعیمان هم مطرح است که آیا این شخص فقط در سرّاء و شادی با بنده است، یا در ضرّاء هم با بنده است؟ اینها نشانههای خوبی است، ولی خیال نکنید که تماماش همین است.
محبت یعنی دلبستگی و تسلیم
بحثم راجع به آزمایش بود، شما باید دوستت را پیش از انتخاب بیازمایی. یعنی تا وقتی شخص امتحانش را خوب پس نداده است، دلبستگی به او بیجا و اشتباه است. مکرّر گفتم که مقدسترین و ارزشمندترین بُعد وجودی انسان، دل و قلب انسان است که از عقل هم بالاتر است. قلب از نظر ارزشی بالاتر از عقل است، لذا ایمان را هم در ارتباط با قلب مطرح میکنند، یعنی اگر کارکرد عقل در قلب منعکس شود اینجا است که ارزش پیدا میکند وإلّا ارزشی ندارد.
میخواهم بگویم کار قلب اصلاً دلبستگی است، ایمان دلبستگی به خدا است. اینکه خیلی تأکیده شده است که ابتدا طرف را بیازمای، برای این است که وقتی دلبستگی آمد مثل این است که انسان یک نوع تسلیم شدن پیدا میکند. مثل قضیه ایمان است که دلبستگی به خدا است، این منشأ میشود که انسان رضا به رضای الهی دهد، تسلیم او شود، به او توکل و اعتماد کند. در رفاقت هم همینگونه است، چون دلبستگی است تسلیم و رضا را در پی دارد، لذا در روایت تعبیر طمأنینه داشت.
سبب و محور محبت
در معارفمان یک بحث دقیقتری راجع به رفاقت و دوستی داریم، بالاتر از آنچه که گفتیم و آن اینکه حالا من رفتم کسی را امتحان کردم، دیدم آدمی است که او از نظر نفسانیات و شهوت افسارگسیخته نیست، غضبش افسارگسیخته نیست و کلّاً انسان مرزشناس است، از نظر کارها و اعمال بیرونیاش آدم لاابالی نیست، آدم بیبند و باری نیست، چه بسا دیگران بگویند: آدم متدیّنی هم هست و از نظر شرعی رعایت جهات شرعی را هم میکند، آیا این دیگر آدم خاطرجمعی است؟ آیا اگر من با این رفاقت کنم دلهرهای ندارم که در ربط با امور مالی و آبروییام، کلاه سرم میگذارد یا از من کلاهبرداری میکند؟ چون از این دو حال خارج نیست. این همان تعبیری است که امام صادق(علیه السلام)کردند که زمان، زمان جور باشد و مردم اهل غدر باشند، وضع چنین خواهد بود. در روابط گوناگون اجتماعی، مادی و دنیایی آدم مورد اعتماد و اطمینان است و چه بسا از آنهایی هم نیست که فقط در سرّاء با من باشد، از آن کسانی نیست که در رفاقت بیوفا باشد.
البته این جهاتی که گفتم، همه مزیّت است که «فی الشدة یختبر الصدیق» نشانههای خوبی هم هست. امّا بحث در این است که آیا همین کافی است یا نه؟ نگاه کنید گام به گام پیش آمدم. آیا کافی است که من با او رفیق شوم یا نه؟ جواب این است که در یک بُعد بله و در یک بُعد نه. مهم آن بُعد نفیی است. در بعد نشئة دنیایی چنین آدمی برای رفاقت خوب است. روایت ما هم اشاره دارد در این نشئه خوب است. اما درستی صد درصدی این حرف هم محل حرف است.
«دوست خوب» امّا بی فایده!
اما بُعد نفی؛ حالا میگویم چرا از یک بُعد خوب نیست، چون ما گفتیم رابطه تنگاتنگ منشأ محبت میشود. خود محبت یک علت و سبب میخواهد، درست است این رابطه محبت را میآفریند، اما سبب خود محبت چیست؟ از چه چیز این خوشت آمد؟ برای چه خوشت آمد؟ اینها دو مورد است. از چه چیز این خوشت آمد؟ چون مال مردمخور نیست. برای چه خوشت آمد؟ مهم این دومی است. اگر برای این خوشت آمده که در زندگی دنیایی سر تو کلاه نمیگذارد، خاطرت جمع است که مال تو را نمیخورد، آبروی تو را نمیبرد، اینها چیزهای بدی نیست، همه خوب است. امّا اگر محبّت برای این است، این محبت در بُعد معنوی و الهی ارزش ندارد.
اینها عین معارف ما است که اگر سبب رفاقت مسائل مادی است یعنی منشأ محبت، مادیت است، این محبت ارزش ندارد. علتش را هم در روایات بیان کردهاند، روایت از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «ود أبناء الدنیا ینقطع لإنقطاع سببه و ود أبناء الآخرة یدوم لدوام سببه» اگر سبب محبت به این شخص مادیت بود، مادیت از بین میرود، این رفاقت فقط به درد زندگی دنیا میخورد، منشأ آن هم امور مالی بود، مال هم که همیشه نیست. شما در برزخ یا نشئه قیامت که میروی، خانه و زندگی و پول و اینها را همه را دنبال خودت میبری؟ بعد هم میگویی رفیقم مالم را نمیخورد؟! آنجا کلاه سرم نمیگذارد یا نه؟! باید یک سببی مطرح کنی و آن را محور قرار دهی که قطع شدنی نباشد، جاودانه باشد، همیشگی باشد، این رفاقت و محبت محدود به نشئه نشود. دنیا، برزخ و آخرت نداشته باشد.
کدام دوستی، جاودانه است؟
در روایات داریم که کدام سبب است که هیچوقت از بین رفتنی نیست، من در گذشته هم اشاره داشتم. روایتی از علی(علیهالسلام) است که فرمودند: «من لم تکن مودته فی الله فأحذره کل مودة مبنیه علی غیر ذات الله ضلال و الإعتماد علیها محال»، ببین سبب محبت چیست؟ اگر دیدی خدا نیست، دوستیات ارزش و دوامی ندارد. مثل اینکه علی(علیهالسلام)، قانون عقلی پیش کشیده است که هر رفاقتی بر محور غیر خدا گمراهی است و اعتماد به آن محال است.
ما روایات متعدده در باب حبّ فی الله و بغض فی الله داریم، آنهایی که اهلش هستند میدانند که آن روایات چه میخواهند بگویند. یعنی دوستی و دشمنی بر محور خدا باشد. با فلانی رفیقم؛ چون آدم مورد اعتمادی است و کذا و این حرفها، از نظر زندگی دنیایی به من ضرر نمیزند، نفع هم به من میرساند. با این دشمنم؛ برای اینکه این کمکم نمیکند. همه این حرفها بر محور دنیا است.
اگر از این منظری که من گفتم، توجه کنید میبینید یک بُعد این حبّ هیچ ارزشی ندارد. آن حبّی ارزشمند است که دوام داشته باشد، محورش چیزی باشد که دائم و زوالناپذیر است. در میان تمام موجودات نیز آن کسی که زوال نمیپذیرد، الله تعالی است. لذا این حب و این دوستی جاودانه است، در هیچ نشیب و فرازی از بین نمیرود.
دوستی برای خدا
در گذشته اگر یادتان باشد راجع به شفاعت در قیامت، راجع به مؤمنین ذیل آن آیه شریفه «الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقین» به این معنا اشاره کردم که غیر متقین در قیامت دشمن میشوند. با مرگ تمام پیوندها قطع میشود، یعنی وقتی انسان از این دنیا رفت، تمام این پیوندها و علاقهها قطع میشود، اما یک پیوند میماند، آن پیوندی که بر محور الله تعالی باشد باقی میماند؛ لذا ما در بحث رفاقت میبینیم که تأکید میکنند مراقب باش رفیقت را برای خدا دوست داشته باشی، نه برای خودت.
یک وقت هست تو را برای خودم میخواهم، یک وقت تو را برای خدا میخواهم، اینها فرق میکند. اینهایی که اینجا هست برای خودم است؛ اینها خوب است نه اینکه بد باشد، روایتش را هم خواندم. چون این رفیق در سختیها کمکم میکند، کلاه سرم نمیگذارد، همه چیزهایش درست است. اما این دلایل برای انتخاب دوست، معنایش این است که من دوست را برای خودم میخواهم؛ چون به من ضرر نمیزنی، نفع هم به من میرسانی. در دنیا بهتر از این رفیق میخواهی؟
متأسفانه همه ما در باب رفاقت عینک مادیت به چشمانمان داریم. میخواستم این را بگویم که رفیق را باید برای خدا بخواهم و خدا محور دوستی ما باشد. لذا آنجایی که داری إختبار میکنی، آزمایش میکنی، همه اینها سر جای خودش، اما دست آخر، چون میخواهم با او پیوند درونی ببندم، باید این دوستی پیوند برای خدا باشد. این مهم است.
چکیده:
آیا کافی است که من با کسی رفیق شوم که اهل دوز و کلک نیست، دنبال مال و مقام من هم نیامده و خیالم از او راحث است؟ آیا اینها کافی است که من با او دوست شوم یا نه؟ جواب این است که در یک بُعد بله و در یک بُعد نه. مهم آن بُعد نفیی است. در نشئة دنیا چنین آدمی برای رفاقت خوب است. روایتهایی هم داریم که خوبی این دوستی را در دنیا تأیید میکند. البته صحّت و درستی صد درصدی این حرف هم محل حرف است که چنین آدمی در دنیا کاملاً مورد اعتماد است.
امّا نکته ظریفی که در روایات هم به آن اشاره شده، مطلب دیگری است؛ غیر از اینها، یعنی دوستی را با ملاحظات دیگری مفید و سودمند میداند. ...
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی
سلام
خدمت برادر بزرگوار جناب آقای دشت بزرگ
از ارسال مطلب بسیار زیبا شما کمال تشکر دارم . خداوند بر توفیقات شما بیفزاید. التماس دعا...