مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

یک میدان و دو هجوم

یک میدان و دو هجوم نه ((مرز)) تنها آبى و خاکى است، نه حمله، تنها زمینى و هوایى!
نه هجوم، فقط نظامى است، نه شکست و ضربه، فقط مادى.
((تهاجم فرهنگى)) خطرناک‏تر از ((هجوم نظامى))است.در هجوم نظامى، طمع به خاک است و زمین، در شبیخون فرهنگى طمع به اخلاق است و دین!
هجوم نظامى با سرو صدا و سرعت است،تهاجم فرهنگى، آهسته و آرام.
آن ترسناک و نفرت آفرین است، این فریبنده و جذاب.
آن، افراد را به دفاع و مقاومت وا مى‏دارد، این به استقبال و پذیرش مى‏فرستد.
کشته آن، ((شهید))است و مرده این، پلید!
 

 متن ارسالی از بردار بسیجی کاظم دشت بزرگی فرماندهی محترم پایگاه امام خمینی (ره)

یک میدان و دو هجوم

نه ((مرز)) تنها آبى و خاکى است، نه حمله، تنها زمینى و هوایى!
نه هجوم، فقط نظامى است، نه شکست و ضربه، فقط مادى.
((تهاجم فرهنگى)) خطرناک‏تر از ((هجوم نظامى))است.
در هجوم نظامى، طمع به خاک است و زمین، در شبیخون فرهنگى طمع به اخلاق است و دین!
هجوم نظامى با سر و صدا و سرعت است، تهاجم فرهنگى، آهسته و آرام.
آن ترسناک و نفرت آفرین است، این فریبنده و جذاب.
آن، افراد را به دفاع و مقاومت وا مى‏دارد، این به استقبال و پذیرش مى‏فرستد.
کشته آن، ((شهید))است و مرده این، پلید!
شهادت، دوست داشتنى است، اما ابتذال، نفرت‏انگیز.
در هجوم نظامى، دشمن اعلام جنگ و دشمنى مى‏کند، و مهاجم فرهنگى اعلام دوستى!...
در حمله نظامى، صفیر اولین گلوله، همه را متوجه خطر مى‏سازد، اما در تهاجم فرهنگى گاهى تا شلیک گلوله آخرِ دشمن، هنوز عده‏اى شبیخون را باور نمى‏کنند.
آن پیداست، این پنهان!
در آنجا، زمین از دست مى‏رود، اینجا شرف و دین.
آنجا، درگیرى با دشمن، در مرزهاست، اینجا آسیب از حمله دشمن، درون خانه‏هاست.
آنجا بمب‏هاى خوشه‏اى مى‏ریزند، اینجا شکّ و دودلى مى‏انگیزند.
آنجا، سلاح، موشک و بمب است، اینجا ماهواره و امواج تصویرى.
در میدان حمله نظامى، پادگانها، مقرّها و خطوط و خاکریزها بمباران مى‏شود، در تهاجم فرهنگى مدرسه‏ها، مطبوعات، اندیشه‏ها و عقیده‏ها.
در آن درگیرى، کوه و دشت و دریا میدان برخورد است، در این مقابله، نبرد در عرصه مجلات، رمانها، فیلمها و کتابهاست.
آنجا میدان مبارزه محدود است، اینجا گسترده.
آنجا جنگى آشکار است، اینجا غارتى پنهان.
اسیران آن میدان، ((آزاده))اند و گرفتاران این میدان ((معتاد)) و ((آلوده)).
آنجا، شهادت، خانواده‏اى را سربلند مى‏سازد، اینجا اعتیاد و ابتذال، دودمانى را شرمگین مى‏سازد.
پدر یک شهید، عزیز است، پدر یک آلوده، سرافکنده!
در میدان نظامى، مجروح را به عقب بر مى‏گردانند تا مداوا شود، در صحنه فرهنگى، پس از اولین زخم و ترکش، به خطوط جلوتر انتقال مى‏یابد.
تیر و ترکش، بر سر و دست مى‏نشیند، ولى زهر هوس و ویروس گناه، بر ایمان و اندیشه آسیب مى‏رساند.
در هجوم نظامى، دشمن از مرز آبى و خاکى وارد مى‏شود، در تهاجم فرهنگى، از مرز فکرى و روحى.
آسیب خورده آن، انگیزه مبارزه و خصومت پیدا مى‏کند و نیش خورده این خلع سلاح و بى‏انگیزه مى‏شود.
تشییع جنازه یک شهید، شهرى را روح حماسه مى‏بخشد، اما آلودگى نسلى به ابتذال، روح جامعه را افسرده مى‏سازد.
هجوم نظامى، یک ملت را مقاومتر مى‏کند، و هجوم فرهنگى، سست‏تر مى‏سازد.
آنجا فشنگ شلیک مى‏شود، اینجا آهنگ، پخش مى‏شود.
آنجا در پى ((ماه))اند، اینجا دنبال ((ماهواره)).
گذرگاهاى آن جبهه، سربالایى است، و عرصه‏هاى این میدان، سرازیرى.
آنجا از خود مى‏گذرند تا به خدا برسند، اینجا از خدا مى‏گذرند تا به خود برسند.
قربانیان آن، شهید راه ((معروف))اند، و قربانیان این، کشته بیراهه ((منکر))!
بکوشیم تا از مجروحان این جبهه و ترکش خوردگان این حمله نباشیم.
اگر هم آسیب دیده‏ایم، به درمانگاه ((توبه)) برویم‏
و .... تا دیر نشده، غده گناه را ((جراحى))کنیم.
آیا سلامت روح و فکر، به اندازه ((جسم)) مهم نیست؟!
استاد جواد محدثى

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد