مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

خاطره ای از جبهه- بسیجی عزیز مهدی عزیزی

خاطره ای از جبهه - بسیجی عزیز مهدی عزیزی  
  

سلام دوست و برادر عزیز و بسیجی مخلص ایام دفاع مقدس ...     جناب آقای مهدی عزیزی لطف فرمودند و در این هفته خاطره ای نوشتند و ما را به آن ایام ملکوتی بردند .حقیقتا یادآوری از شهیدان مظلومی که در طی سال در این هفته ها بیشتر مورد توجه قرار میگیرند و مظلومیتها و شجاعتها و مردانگی هایشان قلبمان را می فشرد برای حقیر غنیمتی است .  

عینا مطلب ایشان را تقدیم می کنم :

 

سلام برادرعزیز... ای شهید زنده....

  فرا رسیدن این هفته مقدس را به شما و همه پیش کسوتان عرصه جهاد و شهادت تبریک میگوییم. خداوند شما را عزت دائمی و سربلندی و عاقبت بخیری عنایت فرماید. حیفم آمد خاطره ای از آن دوران برای شما نگویم.

در عملیات کربلای 4 بود که همه گردان در آبادان منازل مجاور مسجد جامع آبادان مستقر شده بودیم و خواب اجباری بود. مجبور بودیم روزها و شب ها بخوابیم و فقط برای نماز، غذا و قضای حاجت بیدار باشیم.

ولی گاهی هم پیش میآمد که از بس خوابیده بودیم دیگر خوابمان نمیبرد. و میزدیم بیرون.

یادش به خیر. با شهید مقداد جوانمرد زاده میرفتیم و در کوچه های اطراف میگشتیم.

یک روز دیدم بچه ها نشسته اند و خودشان را برای اصلاح سر و صورت آماده میکنند. من گفتم که اصلاح بلدم. نوبت به حسن بسی خواسته رسیده بود. بعد از اینکه سرش را کوتاه کردم بلند شد و رفت.بعد از نیم ساعت دیدم که با سری کچل شده برگشته. با تعجب گفتم: پس موهایت کو؟ گفت:برو بابا با این اصلاح کردنت.همه بجه ها مسخره ام کردندو مجبور شدم که موهایم را از ته بزنم.

یادش بخیر. قبل از عملیات با همه بجه ها مصاحبه کردند. از مقداد پرسیدند برای چه به جبهه آمده ای؟ گفت: آمده ام خودم را بسازم. من آنقدر خندیدم که حد نداشت. گفتم مگر تو ساختمان هستی که میخواهی خودت را بسازی.

و البته وقتی در عقب نشینی در نقطه ای تیر خورد، و بعد از سالها استخوانهایش را آوردند تازه معنای حرف او را فهمیدم که یعنی چه: میخواهم خودم را بسازم.
اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فی سبیل الله. 

 

 گرفته شده از وبلاگ یار شیدا - بسیجی دلاور آقای غلامرضا نجفی  

نظرات 1 + ارسال نظر
غلامرضانجفی سولاری جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:35 http://yarshida.blogfa.com

محمودجان سلام

طاعات قبول

عکسی از محمود سقاکهوازی میخواهم در مسجد داریم ؟

ممنونم ظرف یکهفته خبرم کنی

ملتمس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد