مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

آزاده قهرمان محمودسقاکهوازی

محمود برادر شهید احمدعلی سقاکهوازی بود . با سن کم به جبهه آمده بود . جثه کوچک و چهره معصومی داشت .

پدر و مادر و برادران محمود خانواده مقاوم و با روحیه بالائی داشتند . بعد از شهادت احمدعلی اینک هم پدر و هم پسر دیگر در جبهه ها حضور داشتند . سایر برادران محمود کوچکتر از او بودند و و امکان حضور در جبهه نداشتند و الا آنها هم به جبهه می آمدند .

شب عملیات یکی خودش را در آغوشم انداخت و با اشکهای فراوانی که می ریخت طلب حلالیت میکرد و می گفت اگر تو هم شهید شدی مرا شفاعت کن ! نگاهش کردم محمود بود ! تعجبم برانگیخته شد . محمود با آن سن کم و آن خانواده و فضائل دیگر نیازی به شفاعت چون من روسیاهی نداشت ! اما روح بلند و پاک او بیش از این را می طلبید .

وقتی عقب نشینی تلخ  عملیات کربلی چهار اتفاق افتاد محمود باز نگشت و نام او جزء مفقودین بود و هیچ خبری از او نداشتیم همانند عزیز و مقداد و غلامعلی ...

سخت بی تابش بودیم . همچنین خیلی نگران پدر و مادرش بودیم که چگونه این داغ سنگین را برای دومین بار تجربه می کنند اما روحیه بالای این پدر و مادر بزرگ باعث شد تا خم به ابرو نیاورند و راضی برضای خدا باشند .

با زمزمه ورود آزادگان عزیز خبر بازگشت محمود بهمراه آزادگان موجی از شادی را برایمان به ارمغان آورد .

آری بهترین هدیه خبری خوش از بازگشت پیروزمندانه محمود سقاکهوازی آزاده دلاور مسجد بود که برای عزیز و مقداد و غلامعلی تکرار نشد !

محمود آمده بود در حالی که لاغر و رنجور و یکی از چشما ن سبز رنگقشنگش را از دست داده بود اما مثل همیشه خوشرو و صمیمی و با روحیه بود و اسارت نتوانسته بود او را عوض کند .

نحوه اسارتش هم شنیدنی بود . یازده گلوله به بدنش اصابت کرده بود و با کابل تلفن دست و پایش را بسته بودند و حتی تیر خلاص به صورتش شلیک کرده بودند که باعث شده بود تیر به چشمش اصابت کرده و آنرا از حدقه بیرون بیاید اما بخواست خدا تیر کمانه کرده و جمجمه اش را نمی شکند ! محمود چندین بار بیهوش شده و بهوش آمده بود و تمام این صحنه ها را دیده بود و بیاد داشت .

واقعا از محمود و آزاده های قهرمانمان بوی عطر صحن و سرای حسینی(ع) به مشام میرسید .

در آن ایام از شاعر مرحوم عسگری(خوشه چین) خواستم تا برای ورود محمود و آزادگان عریر شعری بسراید مثل همیشه فی المجلس سرود :

بوی حسین و کربلا

می آید از آزاده ها

بوی حسین سرجدا

می آید از آزاده ها

یادش بخیر 

 

  نوشته شده توسط آقایی غلامرضا نجفی

نظرات 1 + ارسال نظر
غلامرضانجفی یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:11 http://YARSHIDA.BLOGFA.COM

محمود جان سلان طاعات قبول

توفیق نشد حضور داشته باشم

ایکاش عکسهای افطاری بچه ها رو توی وبلاگ میگذاشتی

اگر صلاح بدونی

التماس دعا

سلام
آقای نجفی
انشالله دارم آمادش می کنم که این کار را انجام بدهم .در اسرع وقت انشالله امروز نهایت فردا این کار را انجام می دهم.از اینکه به وبلاگ مسجد هم سر زدید. و نظر دادید کمال تشکر رادارم التماس دعا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد