مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

شهیدعلی هاشمی

1oq9em7qzhhvqm3x8beb.jpg

شهیدعلی هاشمی

شجاعت و  ایثار  

سجاده انتظار    

شهادت  

وصیت‌نامه

  

شهید علی هاشمی

تاریخ تولد :1340

نام پدر :

تاریخ شهادت : 4/4/1367

محل تولد :خوزستان /اهواز /-

طول مدت حیات :27

محل شهادت :جزیر مجنون

مزار شهید :گلزار شهدا شهرستان اهواز

در سال 1340، کودکی درشهر اهواز چشم به جهان گشود که نامش را علی نهادند. کودکی او مصادف با دوران سیاه ستمشاهی بود، و علی هاشمی از همان زمان با افکار سبزو روشن اسلام پیوندی عاشقانه یافت.
وی ارتباط تنگاتنگ خویش را با کوثر زلال وحی از همانین سنین حفظ نمود. و تفسیر قرآن و درس اخلاق را از برنامه‌های مهم خویش قرار داده و با علاقه و ارادتی که به نماز داشت مرید و مؤذن مسجد شد.هاشمی پس از پیروزی انقلاب با تکیه بر مطالعات عمیق و آگاهی‌های دینی خود در بحث‌های گروهک‌های مختلف شرکت کرده و با بحث‌های منطقی آنان را به تسلیم در برابر اسلام وا می‌داشت. وی از همان زمان ابتدا عاشق و دلباخته امام (ره) و پیشتاز مبارزه بود و به همین دلیل به قصد خدمت به نظام وارد کمیته انتقلاب شد و سپس به همراه حسین علم الهدی، آقایی و .... جهت تشکیل بسیج و سپاه تلاش‌های بسیاری نمود.
زندگی در جنگ مرحله نوینی از دوران پرتلاطم حضور حاج‌علی در دنیای خاکی بود اوج ایثار و رشادت او در شناسایی هایش نمایان بود. آنچنان که تمام طرح‌های عملیاتی‌اش را با تعداد اندکی نیرو با موفقیت به انجام می‌رساند. با گسترش محورهای عملیاتی، حاج‌علی تیپ 37 نور را در محور حمیدیه تشکیل داد. و پس از عملیات بیت‌المقدس توانست سپاه بستان و هویزه را تشکیل دهد. ایجاد پاسگاه‌های مرزی و مسئولیت پدافندی کل منطقه از فعالیت‌های دیگر او بود.
وی پس از تشکیل قرارگاه «نصرت» و ارائه طرح کلی عملیات خیبر و بدر، مسئولیت سپاه ششم امام جعفر صادق (ع) را عهده‌دار شد که حاصل آن سازماندهی 13 یگان رزمی و پشتیبانی در استان خوزستان بود.و شاید به همین دلیل او را سردار هور نامیدند. سرانجام قرارگاه نصرت در محاصره‌ی دشمن قرار گرفت و تعدادی از نیروهای اسلام به اسارت نیروهای بعثی درآمدند و علی هاشمی چهره محبوب و خندان عرصه‌های عشق و ایمان سرانجام به آسمان پیوست و نامش ستاره درخشانی شد بر تاریک تاریخ ملت ایران تا نسل فردای ایران راه درست زیستن را از او بیاموزند.   

منبع:کنگره سرداران خوزستان


شجاعت و ایثار

حاج‌علی پس از تشکیل تیپ 37 نور، به جهت هوش سرشارش طراحی برخی عملیات‌ها را بر عهده گرفت او با شناسایی دقیق خود پایه‌گذار عملیات خیبر و بدر بود. یکبار قرار بود برای شناسایی با حاجی برویم چون ایشان بسیار خسته بود. به او گفتم:«شما استراحت کنید ما می‌رویم». تبسمی کرده و آماده شد تا با هم کار را شروع نماییم.
میدان مینی که در جلوی ما قرار داشت سرعت رفتنمان را کند می‌کرد. اما حاجی که از میدان مین نفس خویش عاشقانه عبورکرده بود سیمهای رابط را با دقت تشخیص می‌داد. و با سیم‌چین قطع می‌کرد. همانگونه که آرام در پشت حاج‌علی حرکت می‌کردیم وارد شیب تندی شدیم که تیغ‌های خارگونه آنجا بدنمان را زخمی کرد، سینه‌خیز و آرام در تاریکی مطلق در دل دشمن، پیش می‌رفتیم که ناگهان من گرفتار گودال عمیقی شدم و تا سینه در آب و لجن فرو رفتم.
حاجی همانگونه که همیشه من را از گرداب بسیاری از مشکلات روانی بیرون کشیده بود اینبار هم مردانه‌تر از همیشه به یاری من شتافت. بازوانم را گرفت و من را بیرون کشید البته مثل همیشه‌ پوسته‌ای از لجن بدنم را خشک و کم تحرک کرده بود، اما حضور سبز و پویای حاج‌علی حیاتی دوباره به من بخشید و عازم شدیم.
به محل موردنظر رسیدیم حاجی به من گفت که منتظر باشم و خودش به تنهایی جلو رفت. سیاهی از اطراف به من هجوم می‌آورد مثل همیشه با توسل به ائمه و دعا و ذکر آرامش یافتم. از خدا می‌خواستم که هم کار شناسایی به طور دقیق انجام شود و هم مراد زمینی من سالم برگردد.
فردای آن روز حاجی به من گفت که :«شناسایی دقیق شب گذشته کمک زیادی به رزمندگان کرده است». من هم در دل، شجاعت و ایثار او را که اینبار شاهد آن بودم تحسین کردم.   

منبع:هور و همیشه

راوی:دوست شهید



سجاده انتظار

چشمانم پر از انتظار است خسته از گذر زمان چشم به راه دوخته‌ام،‌ شاید باز هم حضور علی را درک کنم. وجودش خدایی بود و مجبی مؤمنانه داشت، نمی‌دانم از او چه بگویم چگونه گریه‌های شب تاسوعا و عاشورایش را به رشته تحریر درآوردم کلمات گویا نیستند، مسجد خانه دوم او بود او بیشتر اوقاتش را در آنجا می‌گذراند. با وجود علاقه شدیدی که به فوتبال داشت زمانی‌که هنگام نماز می‌رسید بازی را رها کرده و به مسجد می‌رفت. بچه‌های هم سن و سال و یا کوچکتر از خویش دروس مدرسه‌شان را مرور و تمرین می‌کرد. حتی بسیاری از اوقات برای نظافت مسجد به کمک خادم آنجا می‌رفت.
حاج علی هاشمی همیشه تبسم بر لب داشت و حضورش برای همه یادآور ایمان و صمیمیت بود. حالا هر از گاهی به یاد نمازهای عاشقانه‌اش نمازی را برایش هدیه می‌کنم  . 

منبع:هور و همیشه

راوی:دوست شهید

 

شهادت

 

حاج علی تمام فرماندهان را به قرارگاه نصرت فرا خواند وئ به آنها گفت:«دشمن تک سنگینی را در محورهای طلاییه و مجنون اجرا می کند،‌ به نیروهای تحت امرتان دستور عقب‌نشینی بدهید». آتش سنگینی از آسمان می‌بارید صدای بی‌سیم برای یک لحظه قطع نمی‌شد، از منطقه خندق اطلاع دادند که دشمن حمله شیمیایی کرده است. حاجی سردرگم بود مانند پرنده‌ای که قلبش زخمی باشد به همه بچه‌ها نگاه می‌کرد دستی به شانه‌ام زد و گفت:«برادر گرجی دوست ندارم ناراحتتان کنم ولی همه شما باید به عقب برگردید.
همه به یکدیگر خیره شدند انتظار چنین دستوری را نداشتیم. تمام بچه‌ها که فرماندهان رده بالای منطقه هور و مجنون بودند، یکدل شده بودند که بدون حاجی به عقب برنگردیم. نیزار در هجوم گلوله‌ها می‌لرزید، صدای هلی‌کوپترها نزدیک و نزدیکتر می‌شد. سبکبار از دنیا و تعلقاتش آماده نماز شدیم. نمازی در ملکوت قرارگاه نصرت به اتفاق سردار هور خواندیم.
منطقه در آتش و دود فرو رفته بود. حاجی به پشتیبانی دستور داد که آتششان را شدید‌تر کنند. لبخند تلخی بر لبانش نشست و گفت:«بچه‌ها را هلی‌برد کرده‌اند، فکر نمی‌کنم دیگر بتوانیم به جزایر دسترسی پیدا کنیم». ما به رضای خداراضی هستیم شکست درراه او هم پیروزی است. تا ظهر نبرد ادامه داشت. زمانیکه حاجی مطمئن شد هیچ نیرویی در جناحین جزیره نمانده است، دستور داد که قرارگاه را تخلیه کنیم.
می‌خواستیم سوار خودرو شویم. که تیربار هلی‌برد ما را وادار به فرار در نیزار کرد. هرکدام به سویی رفتیم حاجی آخرین فردی بود که از قرارگاه خارج شد. من مجدد به داخل قرارگاه رفتم و متأسفانه به اسارت دشمن درآمدم. سردار هور در خلوت تنهایی خود در موجی از نور ناپدید شد و ما هنوز چشم به راه او مانده‌ایم. 

منبع:هور و همیشه

راوی:برادر آزاده گرجی



وصیت‌نامه

ما این لباس سبز را برای پایبندی به انقلاب پوشیده‌ایم و باید با خونمان سرخ گردد. 

 

منبع:هور و همیشه

نظرات 1 + ارسال نظر
غلامرضانجفی سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:08 http://YARSHIDA.BLOGFA.COM

محمودجان سلام

خیلی قشنگ بود دستت درد نکند

اگر به منابع و نویسنده ها اشاره کنی زیباتر است

ممنون که از مطالب ناچیز حقیر استفاده فرمودی

سلام بیاران برسان

خیلی چاکریم دائی محمود

انشالله شهادت

سلام جناب آقای نجفی
چشم حتماْ ذکرمنابع می کنیم . اول هر چیز منابع این مطلب را می زنیم . التماس دعا ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد