ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
کاروان عشق
تقدیم به تمامى سرداران شهید و مادران داغدارشان
آن شب از کوچهها کسى مىرفت
کوله بارش پر از شهادت بود
دست مادر ، دوباره یک قرآن
و نگاهش اسیر غربت بود
آن شب از کوچههاى بارانى
کاروانهاى عشق مىرفتند
باز هم غرق عود و آیینه
میهمانهاى عشق مىرفتند
کاروان ، مرز عشق را طى کرد
کوچه در بغض من غزل مىکاشت
آسمان از عبور ، خالى بود
چه کسى آن شب ، شهاب برمىداشت ؟!
صبح فردا ، میان هر تابوت
دشتى از یاس و لاله مىروید
آه ! مادر هنوز منتظر است !
دشت را سینه خیز مىبوید
بر سر هر مزار مىماند
شعر سردارى از شقایقها
او که از بستگان خورشید است
مردى از نسل سرخ عاشقها