مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

توصیه های شهدا به ما

توصیه های شهدا به ما

برادران بسیجى! شما امروزمسئولیتى بس بزرگ بر دوش دارید، و آن پاسدارى از اسلام است. چشم تمام مسلمانان و مستضعفین به شما دوخته شده. و این را بدانید هر عملى که انجام مى‏دهید، فقط براى رضاى خدا باشد. و خدا از اعمالتان راضى باشد. شما همیشه پیروز خواهید بود. براى این بندۀ گناهکار دعا کنید. از همه‏ى شما برادران سپاه و بسیج التماس دعا دارم. شهید رجب جان‌احمدی‌گل

برادران سپاهى و بسیجى و پاسدار! اى کسانى که امام مى‏گوید «من بردست و بازوى قدرتمند شما، که دست خدا بالاى آن است، بوسه مى‏زنم، و بر این بوسه افتخار مى‏کنم» امیدوارم که کارهایتان در راه خدا باشد. و در راه احیاء دین مبین اسلام باشد.

 

 از برادران بسیج و پاسدارم مى‏خواهم، وقتى که در سرپُست نگهبانى هستند، و یا در نمازهاى شبشان، من را دعا کنند، تا بلکه خداوند از گناهان من درگذرد.    شهید محمد عابدینی

 

************************

 

 برادرانم! سنگر بسیج و سپاه را تقویت کنید، که تمام وحشت دشمن از این سنگر است. شهید حسین هادى

 

************************

 

  برادران بسیجى! شما امروزمسئولیتى بس بزرگ بر دوش دارید، و آن پاسدارى از اسلام است. چشم تمام مسلمانان و مستضعفین به شما دوخته شده. و این را بدانید هر عملى که انجام مى‏دهید، فقط براى رضاى خدا باشد. و خدا از اعمالتان راضى باشد. شما همیشه پیروز خواهید بود. براى این بندۀ گناهکار دعا کنید. از همه‏ى شما برادران سپاه و بسیج التماس دعا دارم. شهید رجب جان‌احمدی‌گل

 

************************

 

 هان اى دوستان و برادران! و اى کسانى که این لباس را پوشیده‏اید! تا در جرگه‏ى سربازان ولى عصر ثبت نام کرده باشید دشمن هست، شما در حال جنگید غافل نباشید و بدانید این لباسى که شما به تن دارید، زمانى ارزش خود را از دست نخواهد داد، که همیشه رنگ سبزش، با خونتان توأم باشد. این لباس سبز رنگ سپاه باید با خون رنگین‏تر شود. و مجادله‏ى با نفس باید از وظایف پاسداران باشد. شهید فریدون مقدوری

 

************************

نظرات 3 + ارسال نظر
علی جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:21 http://pardis.mc i.ir

سلام میخواستم به شما خسته نباشیدبگویم

ممنونم از لطف شما...

حسام الدین دوشنبه 27 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:11

اربعین حسینی، باکاروان عشق



آفتاب: اینک قریب چهل روز از غروب غم فزای شهادت شقایق‌ها می‌گذرد؛ و اینک از صدای نحص شلاق خزان بر پیکر آلاله‌ها، اربعینی می‌گذرد و اسارت، سیلی، غربت، فریاد و بیدارگری سهم حاملان پیغام قاصدک های عترت و عظمت شد.

از آن روز تا امروز چهل روز در سوگ ابرمردی نشستیم که حیات اسلام مدیون رگ‌های پاره پاره اوست. قصه سر و نیزه، قصه لب‌های خونین و قرآن، قصه سیلی و صورت گلگون کودک غمگین و تمام حقیقت هایی که هر سال از پرده چشمان ما می گذرد را شنیده ایم.

اربعینی با دختر کوچک حسین (ع) مهر را در آغوش گرفتیم، ناله زدیم، درد دل‌ها گفتیم و شکوه‌ها روانه کردیم. اربعینی از عمق جان، فریاد یا حسین کشیدیم، بر سینه زدیم و خنده را حرام کردیم.

کربلا؛ این خارستان خشک و بی‌آب، دریای انسانیت و کمال است، اقیانوس بی کرانه‌ای است که در آن گوهر همه عظمت‌ها و خوبی‌ها به رنگ مظلومیت، یافتنی است؛ اما غواص قهار می‌طلبد. و هر کدام به فراخور حالمان از کربلا، محرم، عاشورا و اربعین، برداشتی داریم و بر اساس آن قضاوتی ....

در زیارت اربعین پیرامون فلسفه آن آمده است: و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک عن الجهاله و حیره‌الظلاله: حسین علیه السلام خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمت جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد.

و شیعه همیشه و در تمامى روزهاى سوگوارى حضرت سیدالشهداء علیه ‌السلام و از آن جمله روز اربعین آن حضرت، در زیارت و اقامه ماتم و عزادارى کوتاهى نکرده و از اینجاست که امام حسن عسکرى ‏علیه‏‌السلام زیارت اربعین را از علایم ایمان شمرده است.

آرى، تنها زیارت اربعین سیدالشهداء علیه‏ السلام است که مؤمن خالص را از دیگران تمیز مى‏دهد، و دوستان اهل بیت‏ علیهم‏ السلام را از غیر آنان جدا مى ‌کند. و مؤمن واقعى کسى است که نگذارد آثار نهضت‏ حسین ‏علیه‏ السلام فراموش شود و در قدردانى و شرکت در هدف آن حضرت کوتاهى نورزد.

پیروان و دوستان امام حسین ‏علیه‏ السلام امیدوارند تا از این طریق مشمول این حدیث نبوى شوند که جابر بن عبدالله انصارى - از صحابه رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم و نخستین زائر قبر حضرت ابا‏‌عبدالله در اولین اربعین سیدالشهداء روایت کرده است: «کسى که قومى را دوست دارد با آنها محشور مى ‌شود و کسى که عمل قومى را دوست دارد با ایشان شریک مى‌‏باشد».

محرابی یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:17

پرسش و پاسخ دانشجویان با رهبر انقلاب درباره وظایف دانشجو

ارتباط مستمر و گفت‌وگوی چهره‌به‌چهره با دانشجویان، سنت حسنه‌ای است که رهبر انقلاب از ابتدای انقلاب تاکنون به آن پایبند بوده و همه مسئولان نظام را همواره به آن توصیه کرده‌اند. گفت‌وگو‌هایی سرشار از صمیمیت، دقت نظر، تنوع و صراحت.
به مناسبت فرا رسیدن روز دانشجو، گزیده‌ای از اهم این پرسش‌ و پاسخ‌ها که در آن‌ها به وظایف دانشجو نسبت به خود، جامعه و دانشگاه پرداخته‌ شده است، در این پایگاه منتشر می‌شود. لازم به ذکر است که ادامه این پرسش‌ها و پاسخ‌ها، در مناسبت‌های مختلف در همین پایگاه اطلاع‌رسانی، منتشر خواهد شد.

دانشجوى موفّق چه دانشجویى است؟
به نظر من دانشجوى موفّق کسى است که خوب درس بخواند؛ خوب تهذیب اخلاق کند و خوب به ورزش بپردازد. من براى دانشجوى موفّق، سه شاخص دارم. البته ممکن است یک جوان موفّق در خانه، معیارهاى دیگرى داشته باشد؛ یک کاسب موفّق، یک ادارى موفّق، معیارهاى دیگرى داشته باشد؛ اما دانشجوى موفّق، به حیث دانشجویى، این است: باید خوب درس بخواند، به اخلاق و تهذیب نفس بپردازد، ورزش هم بکند.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‏ 77/2/22)

عمده‏‌ترین وظیفه جوانان حزب‏‌الّلهى و انقلابى چیست؟
به نظر من، جوانان انقلابى دانشگاه - چون بحث دانشجو را داریم - سعى کنند خوب درس بخوانند؛ خوب فکر و معرفتشان را بالا ببرند. سعى کنند در محیط خودشان اثر بگذارند؛ فعال باشند، نه منفعل؛ روى محیط خودشان، اثر فکرى و روانى بگذارند. این شدنى است. یک جوان گاهى اوقات مى‏تواند مجموعه پیرامونى خودش را - کلاس را، استاد را و حتّى دانشگاه را - زیر تأثیر شخصیت معنوى خودش قرار دهد. البته این کار با سیاسی‌کارى به‏‌دست نمى‌‏آید؛ با معنویت به‏دست مى‏‌آید، با صفا به‏دست مى‏‌آید، با استحکام رابطه با خدا به‏دست مى‌‏آید. عزیزان من! رابطه با خدا را جدّى بگیرید. شما جوانید؛ به آن اهمیت بدهید، با خدا حرف بزنید، از خدا بخواهید. مناجات، نماز، نماز با حال و با توجّه، براى شما خیلى لازم است. مبادا اینها را به حاشیه برانید.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران ‏ 77/2/22)

نظر شما در مورد ظهور نسل جدید انقلاب و ماموریت این نسل چیست؟
گفتند که نسل جدیدى در حال ظهور است. این کاملاً درست است. این نسل که شما میگوئید دارد ظهور میکند، این را هم من کاملاً قبول میکنم؛ تصدیق دارم و آن را حس میکنم.
سؤال میشود که مأموریت این نسل چیست؟ الزاماتش چیست؟ کى میخواهد او را پیش ببرد و هدایت کند؟ اینها سؤالهاى خوبى است. به نظرم میرسد این سؤالها سؤال است، لیکن ابهام نیست. پاسخ به این سؤالها معلوم است. انقلاب براى ایجاد یک دولت به جاى دولت که به وجود نیامد، براى ایجاد یک نظام، یک مجموعه‏‌ى ملى و انسانى بر اساس یک تفکر به وجود آمد. آن تفکر، تفکر اسلام است. ادعاى ما این است - که این ادعا را اثبات هم میکنیم و ثابت شده است؛ قطعى است - ما معتقدیم راه سعادت انسانها به دست تعالیم انبیاء است، که کامل‌ترینش هم تعالیم اسلام است. بشر منهاى تعالیم انبیاء حتّى پیشرفت مادى هم در این حدى که پیدا کرده، پیدا نمیکرد؛ چه برسد به تعالى معنوى و بهجت معنوى و آرامش و آسایش روانى که زمینه‏ساز عروج اوست به معارج والاى ملکوتىِ انسان. راه سعادت انسان این است.

براى اینکه تفکر انبیاء در جامعه پیاده شود، یک حرکت بلندمدت و طولانى لازم بود. این انقلاب با این هدف به وجود آمد. جامعه‏‌ى اسلامى، کشور اسلامى، نه فقط دولت اسلامى، نه فقط تشکیل یک نظام اسلامى، بلکه تشکیل یک واقعیت و یک مجموعه مردمى که بر اساس تعالیم اسلام - که لبّ لباب تعالیم انبیاء است - زندگى میکنند و آثارش را احساس میکنند. این هدف ماست. خوب، ما به این هدف هنوز نرسیدیم، توقع هم نبود که در ظرف سى سال برسیم. این هدف، هدف خیلى طولانى مدتى است. باید تلاش کرد، باید کار کرد تا به این هدف رسید؛ شما مسئولیتتان این است. مأموریت این نسل این است؛ کشور و ملتتان را به آن جایگاهى که معنایش این باشد که یک جامعه‏ى اسلامى به معناى واقعى تشکیل شده، برسانید. این را الگو کنید. این میشود بزرگترین وسیله براى گسترش این فکر و گسترش این تجربه در عالم؛ این مأموریت این نسل است.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)

وظیفه‌ی جنبش دانشجوئی در کنار سایر اقشار جامعه برای رسیدن به جامعه اسلامی الگو چیست؟
جنبش دانشجوئى؛ یعنى دانشجوى متحرک، دانشجوى فعال؛ دانشجوئى که از نیروى فکر و توان جسمى و روحى خودش میخواهد براى پیشرفت استفاده کند؛ آیا فقط اینها مخاطبند؟ بلاشک نه. سنگین‏ترین مسئولیت بر عهده‏ى مسئولان و انواع نخبگان جامعه است؛ نخبگان علمى و نخبگان فکرى و نخبگان سیاسى، لیکن جریان دانشجوئىِ فعال هم مسئولیت سنگینى دارد. یکى از مسئولیتهاى جریان دانشجوئى، تلاش براى فهمیدن است؛ یعنى تفکر.

من به نظرم میرسد یکى از کارهاى لازم، تشکیل جلسات فکرى وسیعى است که مجموعه‏ى دانشجوئى، همراه با مجموعه‏ى حوزوى، با برنامه‏ریزى خوب، میتواند به وجود بیاورد تا بنشینند درباره‏ى مسائل گوناگون فکر کنند. گسترش فکر و پراکندن فکرِ درست و صحیح میتواند همان ثمراتى را ببخشد که ما در زمینه‏هاى مسائل علم و فناورى و پیشرفت علوم از دانشجو توقع داریم؛ یعنى شکوفائى، آوردن حرف نو به میدان اندیشه، با یک حرکت صحیح و جهتگیرى درست. یکى از کارها این است.

یکى از کارها، مشخص کردن اصول است. ما اصولى داریم که باید از این اصول تخطى نشود. یعنى به نام فکرپردازى و اندیشه‏پردازى، از اصول انحراف پیدا نشود. اصول، شاخصهاى راه صحیح و صراط مستقیم است. خطاست اگر اصول را به دیواره‏هائى تشبیه بکنیم که انسان از وسط این دیواره‏ها باید حرکت کند؛ نه، اصول شاخصند. یک راه مستقیمى وجود دارد، یک صراط مستقیمى هست که این، انسان را به هدف میرساند. این صراط مستقیم را باید شناخت، باید کشف کرد. هیچ کس در محدوده‏ى صراط مستقیم زندانى نشده. اجبار به پیمودن صراط مستقیم در هیچ کس نیست. این اصول کسى را اجبار نمیکند، الزام نمیکند، محدود نمیکند، بلکه این اصول انسان را هدایت میکند و به او میگوید که اگر چنانچه بر طبق این اصول حرکت کردى، به آن نتیجه‏ى مطلوب خواهى رسید؛ اگر از این اصول تخطى کردى، به هدف نخواهى رسید. آخر، اشکال بیراهه همین است. بیراهه، دو اشکال دارد: یک اشکال این است که انسان به سرمنزل مقصود نمیرسد؛ اشکال دیگر این است که وقت انسان تلف میشود؛ فرصتها از دست میرود.

این کسانى که در طول این صد سال، صد و پنجاه سال اخیر در کشور ما داعیه‏ى اصلاح و پیشرفت و ترقى سر دادند و ما را حقاً و انصافاً به بیراهه کشاندند، این گناه بزرگ را انجام دادند؛ هم ما در طول این صد و پنجاه سال به مقصد نرسیدیم و عقب ماندیم، هم وقتمان تلف شد. چند نسل پى‏درپى باید بیایند، ضایع شوند، در این تیه(1) سرگردانى بروند و به نتیجه نرسند، تا یک وقت یک نسل متوجه بشود که اشتباه کرده‏اند؛ راه را برگردد، شروع کند از نو حرکت کردن. گناه آن کسانى که جوامع بشرى را به بیراهه میکشانند، این است که وقت آنها و عمر آنها و فرصتهاى آنها را ضایع میکنند.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)

جمع میان تلاش برای تعالی و خلوص‌بخشی به نظام با وحدت حداکثری نیروهای انقلاب که به حق نیاز شرایط امروز کشور است چگونه ممکن می‌گردد؟
بعضى‌ها میگویند وحدت، بعضى‌ها میگویند خلوص؛ شما چه میگوئید؟ من میگویم هر دو. خلوص که شما مطرح میکنید - که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عده‌اى را که ناخالصى دارند، از دائره خارج کنیم - چیزى نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که اینجورى حاصل نمیشود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم. در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّ‌بن‌کعب بود، عمار بود، کى بود، کى بود؛ اینها درجه‌ى اول و خالص‌ترینها بودند؛ عده‌اى دیگر از اینها یک مقدارى متوسطتر بودند؛ یک عده‌اى بودند که گاهى اوقات پیغمبر حتّى به اینها تشر هم میزد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعه‌ى چند هزار نفرى - که کار خالص‌سازى خیلى آسانتر بود از یک جامعه‌ى هفتاد میلیونى کشور ما - میخواست خالص‌سازى کند، چه کار میکرد؟ چى برایش میماند؟ آن که یک گناهى کرده، باید میرفت؛ آن که یک تشرى شنفته، باید میرفت؛ آن که در یک وقتى که نباید از پیغمبر اجازه‌ى مرخصى بگیرد، اجازه‌ى مرخصى گرفته، باید میرفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید میرفت؛ خوب، کسى نمیماند. امروز هم همین جور است. اینجورى نیست که شما بیائید افراد ضعاف‌الایمان را از دائره خارج کنید، به بهانه‌ى اینکه میخواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه میتوانید، دائره‌ى خلّصین را توسعه بدهید؛ کارى کنید که افراد خالصى که میتوانند جامعه‌ى شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ این خوب است. از خودتان شروع کنید؛ دور و بر خودتان، خانواده‌ى خودتان، دوستان خودتان، تشکل خودتان، بیرون از تشکل خودتان. هرچه میتوانید، در حوزه‌ى نفوذ تشکل خود، براى بالا آوردن میزان خلوصهاى فردى و جمعى تلاش کنید؛ که نتیجه‌ى آن، خلوص روزافزون جامعه‌ى شما خواهد شد. راه خالص کردن این است.

وحدت هم که ما گفتیم - که بعد سؤالات دیگرى هم در این زمینه شده - منظور من اتحاد بر مبناى اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسى که این اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌اى که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این میشود ولایت بین مؤمنین. آن کسى که اصول را قبول ندارد، نشان میدهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح میکند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است. بنابراین با این تفصیل و توضیحى که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم.
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)

معیار و ملاک براى جدایى و مرز اصول و سلیقه‏ها چیست؟ اصول را چگونه مى‏توان تشخیص داد؟
اصول، با سلیقه‏هاى گوناگون در زمینه‏هاى مختلف، با هم اشتباه نمى‏شود. اصول، پایه‏هاى فکرى یک نظام و یک اساس حکومتى است. اسلام، از اصول است؛ استقلال، از اصول است؛ نظام دینى، از اصول است؛ رعایت قوانین اسلامى، از اصول است؛ جهتگیرىِ عمومى ملت و کشور به سمت متدیّن شدن و جامعه را به سمت جامعه اسلامىِ کامل کشاندن، از اصول است. اصول از این قبیل است. سلیقه‏ها این است که یک نفر با زید خوب است، با عمرو بد است؛ یکى از آن خوشش مى‏آید، آن دیگرى از آن خوشش نمى‏آید. در زمینه‏هاى اقتصادى، از سلیقه هم بالاتر هست؛ اما اصول نیست. فرض بفرمایید که یک نفر معتقد به سیاست «تعدیل اقتصادى» است، یکى هم مخالف این سیاست است؛ مثلاً معتقد به سیاست نوع دیگر است. اینها از سلیقه هم بالاتر است؛ اما با اصول نباید اشتباه شود. آن کسى که داراى این سلیقه‏ى سیاسى و این روش سیاسى است، وقتى که مسؤولیتى داشته باشد، بر طبق همان عمل مى‏کند؛ آن دیگرى مى‏آید و برطبق چیز دیگر عمل مى‏کند؛ اما اصول همیشه محفوظ است. الان شما ملاحظه بفرمایید؛ از زمان ریاست جمهورى بنده، که آن‏وقت رئیس دولت کسى بود، بعد رئیس دولت کس دیگرى شد؛ و زمان بعد از ریاست جمهورى بنده، که رئیس دولت کس دیگرى شد؛ با این‏که سلایق سیاسى و اقتصادى تفاوتهاى گوناگونى کرده، اما درعین‏حال همواره در این مدّت، آن پایه‏هاى فکرى - یعنى اعتقاد به اسلام، اعتقاد به امام، اعتقاد به نظام اسلامى، اعتقاد به مردمى بودن جامعه - همه سر جاى خود محفوظ است. این اعتقادها چیزهایى نیست که حتّى با آمدن و رفتن دولتها عوض شود. بنابراین قابل اشتباه نیست.
(پاسخهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى به پرسشهاى دانشجویان در دانشگاه صنعتى شریف 78/9/1)

چگونه مى‏توان از خطّ فکرىِ ناب ولایت در مسائل روزمرّه و جارى به صورت واضح مطّلع شد تا افراد نتوانند نظرات حضرتعالى را خلاف وانمود کنند؟
من آنچه که در سخنرانیها بیان مى‏کنم، لبّ نظراتم است. اساسیترین نظراتم همانهایى است که شما در سخنرانیها از من مى‏شنوید. هیچ نظرى درباره مسائل جارى کشور و مسائل اسلام و مسلمین و مسائل اجتماعى وجود ندارد که من آن را درِگوشى به کسى بگویم و نشود آن را در علن گفت. نظرات من، نظراتى شفّاف و روشن است که در خطبه نماز جمعه و در سخنرانى با گروههاى مختلف، شما اینها را مى‏شنوید.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‏‏ 77/2/22)

راه دست‌یابی به نظرات امام (ره) چیست؟
نظرات امام یک مجموعه است و خوشبختانه بیانات امام ثبت شده است و همین است که هست. مثل همه‏ى متونى که از آنها میشود تفکر گوینده را استنباط کرد؛ منتها با شیوه‏ى درستِ استنباط. شیوه‏ى درستِ استنباط این است که همه حرفها را ببینند، آنها را در کنار هم قرار بدهند؛ توى آنها عام هست، خاص هست؛ مطلق هست، مقید هست. حرفها را باید با همدیگر سنجید، تطبیق کرد؛ مجموع این حرفها، نظر امام است. البته کار خیلى ساده‏اى نیست، اما روشن است که باید چه کار کنیم: یک کار اجتهادى است؛ اجتهادى است که از عهده‏ى شما جوانها برمى‏آید. بنشینند واقعاً گروه‏هاى کارى در زمینه‏هاى مختلف، نظر امام را استنباط کنند، از گفته‏هاى امام به دست بیاورند.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)

آیا ما به عنوان سربازان انقلاب و فعالان جریانات دانشجویی انقلابی باید عینا از همان موضعی سخن بگوییم که رهبری معظم به اقتضای جایگاه رفیع ولایی و سکانداری کشتی انقلاب از آن سخن می گویند؟
میگویند آیا ما هم باید مثل رهبرى موضع بگیریم یا نه؟ خوب، رهبرى یک تکلیفى دارد، ما یک تکلیف دیگر داریم. ببینید، نبادا کسى تصور کند که رهبرى یک نظرى دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمى مطرح میشود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزى نیست. اگر کسى چنین تصور کند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیره‌اى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همینى است که صریحاً اعلام میشود؛ همینى است که من صریحاً اعلام میکنم.

چند سال قبل که یک قتلى اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال کردند، تبلیغات کردند و گفتند اینها فتوا داشتند، دستور داشتند، و میخواستند یک جورى پاى رهبرى را میان بکشند، توى نماز جمعه گفتم: اگر من یک وقتى اعتقاد پیدا کنم که یک نفرى واجب‌القتل است، این را توى نماز جمعه علنى خواهم گفت. نه جایز است، نه شایسته است که مواضع دیگرى غیر از آنچه که رهبرى به صورت علنى و صریح به عنوان مواضع خودش اعلام میکند، وجود داشته باشد؛ نه، همینى است که دارم میگویم.
البته ممکن است کیفیت روزه گرفتن شما با بنده، نماز خواندن شما با بنده یک تفاوتهائى داشته باشد. خوب، شما جوانید، دانشجوئید؛ فعالیت دینى شما، فعالیت اجتماعى شما جوانانه است؛ با رفتار پیرمردانه‌ى پیرمردها طبعاً تفاوت پیدا میکند. از این تفاوتهاى قهرى و طبیعى نمیشود صرف‌نظر کرد.
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)

به ما بگویید در این اوضاع آشفته، وظیفه یک دانشجوى آگاه و آماده در مقابل جریانهاى سیاسى مختلف چیست؟
درست فکر کردن، درست تحلیل کردن، تحلیل درست را به دیگران منتقل کردن و سعى در روشن و آگاه کردن کسى که فکر مى‏کنید ناآگاه است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)‏

لطفاً نظر خود را در مورد آینده فعالیتهاى سیاسى دانشجویان و سمت و سوى این حرکات بفرمایید.
من سه، چهار سال قبل از این گفتم که دانشجویان بایستى سیاسى شوند؛ و بعد هم علیه کسانى که دانشگاه را از سیاست دور کردند، تعبیر تندى کردم. یک سال بعد از آن، یا همان وقتها، در یک اجتماع دانشجویى گفتم که اشتباه نکنید؛ من که مى‏گویم فعّالیت سیاسى، معنایش این نیست که فعالیت سیاسى حتماً باید علیه دولت، علیه مسؤولان و علیه نظام باشد. بعضى از بدخواهان، فعالیت سیاسى را این‏گونه تعبیر مى‏کنند. فکر مى‏کنند فعّالیت سیاسى، یعنى سیاسیکارى! این، یک نوع سیاسیکارى و یک نوع تقلّب است که آدم تصوّر کند فعّالیت سیاسى در دانشگاه، فقط با بدگفتن و با فحّاشى کردن و با اهانت کردن به این و آن حاصل مى‏شود؛ نه. فعّالیت سیاسى، براى پیدا شدن قدرت تحلیل در دانشجوست. این دانشجو اگر قدرت تحلیل سیاسى نداشته باشد، فریب مى‏خورد و فریب خوردن دانشجو، درد بزرگى است که تحمّلش خیلى سخت است. بالاخره اگر دانشجویان بخواهند قدرت تحلیل پیدا کنند، باید فعّالیت سیاسى بکنند؛ باید سیاست را بخوانند، بنویسند، بگویند، مذاکره و مباحثه کنند. تا این کار نشود، دانشجویان توانایى پیدا نمى‏کنند. عقیده من، هنوز هم همین است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‏ 77/2/22)

اولویّتهاى سیاسى، فرهنگى در دانشگاهها و راهکارهاى صحیح حرکتهاى دانشجویان مسلمان انقلابى را در رسیدن به آنها بیان فرمایید.
به نظر من، اولویّتهاى سیاسى امروز، نباید موضوعات را مشخّص کند؛ روشها را باید مشخّص کند؛ موضوعات خیلى تفاوتى نمى‏کند. به نظر من، بحثهاى سیاسى دانشجویان خوب است. بحث کنند؛ منتها بحثهاى جستجوگر و کاوشگر، نه بحثهاى فرمایشى. ما مثلاً به بعضى از شخصیتها یا افراد یا مقاماتى که همه چیز را فرمایشى بیان مى‏کنند، اعتراض مى‏کنیم؛ اما بعد ناگهان مى‏بینم که فلان دانشجو در یک گردهمایى، اجتماع کوچک یا بزرگ، یک فرمایش صادر مى‏کند! اگر فرمایش بد است، همه جا بد است. بحث دانشجویى باید باز، قابل کشش، قابل انعطاف، قابل کم و زیاد شدن باشد، تا در نتیجه قدرت تحلیل سیاسى دانشجو بالا برود. هدف بحثهاى سیاسى دانشجویى باید همین باشد تا دانشجو بتواند قدرت تحلیل سیاسى پیدا کند. در مورد مسائل فرهنگى هم همین‏طور است. حالا اگر وارد این بحث شویم، خیلى طول مى‏کشد؛ اینها بحثهاى طولانى است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‏‏ 77/2/22)

بهترین شیوه برخورد با منکرات چیست؟
بستگى به این دارد که چه کسى بخواهد برخورد کند. اگر شما بخواهید برخورد کنید، «زبان» است. شما به غیر از زبان، هیچ تکلیف دیگرى ندارید. نهى از منکر براى مردم، فقط زبانى است. البته براى حکومت، این‏طور نیست. اگر منکر بزرگى باشد، برخورد حکومت احیاناً ممکن است برخورد قانونى و خشن هم باشد؛ لیکن نهى از منکر و امر به معروفى که در شرع مقدّس اسلام هست، زبان است؛ «انّما هى اللسان»

تعجّب نکنید. من به شما عرض مى‏کنم که تأثیر امر و نهى زبانى - اگر انجام گیرد - از تأثیر مشت پولادین حکومتها بیشتر است. من چند سال است که گفته‏ام امر به معروف و نهى از منکر. البته عدّه‏اى این کار را مى‏کنند؛ اما همه نمى‏کنند. همه تجربه نمى‏کنند، مى‏گویند آقا چرا اثر نمى‏کند؛ تجربه کنید. منکرى را که دیدید، با زبان تذکّر دهید. اصلاً لازم هم نیست زبان گزنده باشد و یا شما براى رفع آن منکر، سخنرانى بکنید. یک کلمه بگویید: آقا! خانم! برادر! این منکر است. شما بگویید، نفر دوم بگوید، نفر سوم بگوید، نفر دهم بگوید، نفر پنجاهم بگوید؛ کى مى‏تواند منکر را ادامه دهد؟

البته به شما بگویم عزیزان من! منکر را باید بشناسید. چیزهایى ممکن است به نظر بعضى منکر بیاید؛ در حالى که منکر نباشد. باید معروف و منکر را بشناسید. واقعاً باید بدانید این منکر است. بعضى گفته‏اند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من مى‏گویم احتمال تأثیر همه جا قطعى است؛ مگر در نزد حکومتهاى قلدر، قدرتمندان و سلاطین. آنهایند که البته حرف حساب به گوششان فرو نمى‏رود و اثر نمى‏کند؛ اما براى مردم چرا. براى مردم، حرف اثر دارد. بنابراین، پاسخ من این شد که بهترین روش براى شما که از من سؤال کردید، «زبان» است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)

امام فرمودند دانشجویان باید در مقابل انحرافات، شجاعانه بایستند. اگر ایستادگى دانشجو باعث اصلاح مسؤولان نشد، تکلیف چیست؟
چرا، عاملِ اصلاح خواهد شد. البته ایستادگى دانشجو معنایش این نیست که مبارزه مسلّحانه کند. انسان به مسؤول باید بگوید، تذکّر بدهد و بخواهد؛ این خواستن باید در روش، برخورد و انتخاب او اثر بگذارد، که بلاشک اثر مى‏کند؛ ممکن نیست اثر نکند؛ بنده این را به‏صورت یک امر قطعى عرض مى‏کنم. اگر روى این نکته دقّت کنید، خواهید دید امکان ندارد یک مجموعه چیزى را بخواهد و در نظامى مثل نظام ما - که نظام مردم‏سالارى و انتخاب است - تحقّق پیدا نکند؛ بالاخره تحقّق پیدا خواهد کرد.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى‏ 82/02/22)

اگر اشکالى در سیاستها و عملکردها باشد، آیا باید آن را ابراز کرد؟ چگونه مى‏توان این کار را کرد که متّهم به مخالفت با فرمایش شما در حمایت از دولت نشویم؟
من البته هیچ‏وقت جلوِ انتقاد را نگرفته‏ام و کسى را منع نکرده‏ام. انتقاد صحیح و دلسوزانه ضررى ندارد؛ اما این انتقاد بایستى به تخریب نینجامد. بعضیها طورى انتقاد مى‏کنند که تخریب است؛ این مصلحت نیست. کسى که مسؤولیت سنگینى در کشور بر دوشش هست و از او توقّع داریم که فلان کار را بکند - اقتصاد را درست کند و... - اگر ما او را تقویت نکنیم؛ اگر یک وقت ضعفى هم پیدا شد، آن را نپوشانیم؛ آیا مى‏توانیم چنین توقّعى داشته باشیم؟ باز هم مى‏توانیم امیدوار باشیم که آنچه که ما مى‏خواهیم، انجام خواهد گرفت و آنچه که وظیفه اوست، انجام مى‏گیرد؟ به نظر من، وظیفه همه است که به مسؤولان کشور کمک کنند و آنها را یارى نمایند؛ البته تا وقتى که در خطّ مستقیم اسلام و امام حرکت مى‏کنند. اگر کسى از خط مستقیم اسلام و امام منحرف شود - هر کسى باشد - او درخور حمایت نیست. این فرق هم نمى‏کند؛ از بالا تا پایین همه یکسان هستند؛ خود من هم همین‏طور هستم. اگر خداى نکرده من هم از آن خطّ صحیحِ اسلام تخطّى کنم، بر مردم واجب نیست که از من حمایت یا تبعیت کنند. البته احیاناً یک وقت اشتباه و اختلاف سلیقه‏اى وجود دارد. این اختلاف سلیقه نباید موجب شود که ما مسؤولان کشور و مسؤولان بخشهاى گوناگون را از حمایت خودمان محروم کنیم؛ نه، باید آنها را حمایت کنیم.

شما هم بدانید عزیزان من! امروز این کشور اقتدارش به همین است که دولت و ملت به هم وصلند. هیچ جاى دنیا هم این‏گونه نیست. این را که عرض مى‏کنم، با علم و اطّلاع مى‏گویم؛ یعنى حتّى در کشورهاى دمکراتیک، این حالتى را که شما در این‏جا مشاهده مى‏کنید - و خوشبختانه نظایر آن در این کشور زیاد است که یک مسؤول بنشیند و با مردم، صمیمى و خودمانى حرف بزند؛ نه آنها از او احساس وحشت کنند، نه او از آنها احساس وحشت و بیگانگى کند - وجود ندارد. این هم به برکت دین و به برکت اسلام است، والاّ آن حکومتهاى به خیال و به ادّعاى خودشان مردمى - که بى‏دین و ملحد بودند - حجابهایشان از مردمشان، خیلى خیلى قطورتر از دیگران هم بود! بنابراین، این اتّصال دولت و ملت، به برکت دین و اسلام است. این را نباید از دست داد؛ این چیز خیلى مغتنمى است. این ارتباط بین مسؤولان دولتى و مردم، حمایت اینها از آنها، علاقه و دلسوزى آنها به اینها، چیز بسیار با ارزشى است.
(پاسخهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى به پرسشهاى دانشجویان در دانشگاه صنعتى شریف 78/9/1)

حدود و خطوط قرمزِ ما در جنبش عدالتخواهى چیست؟ چون گاهى برخى مسؤولان رده پایین در سخنرانیهاى خود، رفتار ما را تخریبى و مغایر با منافع نظام تفسیر مى‏کنند. نظر حضرت‏عالى چیست؟
اى کاش مى‏گفتند عملى که به عنوان رفتار تخریبى تعریف مى‏شود، چیست، تا بنده بگویم تخریبى است یا نه. بنده نمى‏دانم چطور رفتارى بوده که آنها آن را تخریبى دانسته‏اند. به هرحال، جنبش عدالتخواهى هنگامى‏که در جمع دانشجویان و خطاب به آنها گفته مى‏شود، مقصود این است که این طلب و خواسته و خواهش به عنوان یک خواسته عمده مطرح شود. نباید بگذارید این مطالبه مهم از ذهنها دور شود؛ یعنى بایستى عدالت آن‏چنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسؤولى - چه بنده و چه هر کس دیگرى که در جایى مسؤول است - ناچار باشد به مقوله عدالت، ولو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد. یک وقت است که ما مثلاً به وزارت اقتصاد و دارایى مى‏گوییم عدالت را رعایت کن، یا به قوّه قضاییّه مى‏گوییم عدالت را رعایت کن؛ اما یک وقت به جوانان مى‏گوییم شما عدالت را مطالبه کنید. هر کدام معناى خاصّى دارد. مطالبه عدالت به معناى این است که عدالت، گفتمان غالب در محیطهاى جوان و دانشجویى شود؛ عدالت را مطالبه کنند و آن را از هر مسؤولى بخواهند. اگر غیر از این کارى صورت گیرد، ممکن است درست و یا غلط باشد، که بنده چون نمى‏دانم، نظرى نمى‏دهم.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)

برخى از مسؤولان فرهنگى و حتّى روحانیون و افراد موجّه و دلسوز، ما را نصیحت مى‏کنند که اعتراض به مسائل ضدّعدالت، به نظام و انقلاب ضربه مى‏زند و این کارها تندروى است. در پاسخ به این افراد چه باید گفت؟
باید گفت مطالبه عدالت نه فقط به نظام ضربه نمى‏زند، بلکه نظام را تقویت مى‏کند. البته من نمى‏دانم شما آن را چگونه مطالبه کرده‏اید که آنها گفته‏اند ضربه مى‏زند. ممکن است روش مطالبه، تند یا خشن یا نامناسب بوده، که من در این باره قضاوتى ندارم؛ اما اصل مطالبه عدالت، هیچ ضربه‏اى به انقلاب نمى‏زند؛ کاملاً هم در جهت تقویت انقلاب است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى‏ 82/02/22)

بعضى میگویند اگر چنانچه صدا و سیما را نقد کنیم، بر خلاف رهبرى مطلبى گفته‏ایم چون رهبرى رئیس صدا و سیما را معین میکند! نظر شما چیست؟
اگر واقعاً ملاک این باشد، که آدم باید به هیچ‏کس اعتراض نکند؛ چون رئیس قوه‏ى قضائیه را هم رهبرى انتخاب میکند، رئیس جمهور هم بعد از انتخابات، تنفیذ رهبرى دارد؛ میگوید نصب کردم. پس باید به هیچ‏کس اعتراض نکرد. نه آقا، اولاً صدا و سیما را رهبرى اداره نمیکند؛ این معلوم باشد. صدا و سیما را رئیس صدا و سیما اداره میکند. و رهبرى هم در موارد زیادى اعتراضهائى دارد. همین اعتراضهائى که شما دارید، بعضى‏هایش یا خیلى‏هایش، اعتراضهاى ما هم هست. احتمالاً اعتراضهاى دیگرى هم هست که چون براى من از جوانب مختلف گزارش مى‏آورند - با اینکه خود من ممکن است به قدر شما تماشاچى تلویزیون یا گوش‏کننده‏ى رادیو نباشم - اطلاعاتم زیاد است. از وضع صدا و سیما اعتراضهائى هم میکنیم، اشکالاتى هم میکنیم، گاهى با آنها دعوا هم میکنیم. بالاخره آنها هم یک ضرورتهائى دارند و جواب میدهند؛ گاهى جوابشان درست است، گاهى هم نادرست است. به هر حال اعتراض هست و انتقاد شما از صدا و سیما مطلقاً به رهبرى منتقل نمیشود. شما حق دارید انتقاد کنید؛ هیچ اشکالى ندارد.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)

آیا در مواردی که شائبه‌ای در سطح جامعه به وجود آمده و نحوه عملکرد دستگاه قضا یا هر نهاد دیگری، غیرشفاف و یا خدای نکرده سوال‌برانگیز به نظر می‌رسد طرح پرسش و درخواست پاسخگویی نمی‌تواند به حرکت عدالت‌خواهانه نظام کمک کند؟
یک سؤال این بود که آیا جریان دانشجوئى میتواند آنجائى که ایرادى به نظرش مى‌آید، سؤال کند؟ پاسخ این است که بله، باید سؤال کنید. ایرادى ندارد که سؤال کنید؛ به شرط اینکه همان طور که خود این برادر هم گفت، قضاوت نکنید؛ اما سؤال کنید. بهترین روش سؤال و پاسخ هم این است که مسئولین بیایند توى مجموعه‌هاى دانشجوئى. من همین جا از مسئولین درخواست میکنم که دیدارهاى دانشجوئى‌شان را زیاد کنند. امروز بهترین قشرهاى کشور اینهایند؛ هم جوانند، هم باسوادند، هم تحصیلکرده‌اند، داراى فهمند، داراى انگیزه‌اند؛ مسئولین بروند شرکت کنند. این سؤالات مطرح بشود، احتمالاً پاسخهاى قانع کننده‌اى هم خواهید شنید. کمااینکه خود من در برخورد با بعضى از مسئولین، احیاناً بعضى از همین سؤالهاى شما یا سؤالاتى از این قبیل را از آنها دارم. خوب، یک جوابى میدهند، انسان احیاناً قانع میشود؛ ممکن هم هست جواب قانع کننده‌اى نداشته باشند. به هر حال طرح سؤال، خوب است. مراقبت کنید طرح سؤال را مخلوط نکنید و اشتباه گرفته نشود با معارضه. آن چیزى که من قبلها هم گفته‌ام، بارها هم گفته‌ام، الان هم میگویم، این است که جریان دانشجوئى یا جنبش دانشجوئى یا هر چیز دیگر که اسمش هست، تصور نکند که وظیفه‌اش این است که با دستگاه متولى امر و متصدى اداره‌ى کشور معارضه کند؛ نه، این خطاست؛ چه لزومى دارد؟ معارضه کردن که کارِ همیشه درستى نیست؛ ممکن است یک جا درست باشد، یک جا درست نباشد. مهم این است که شما حرفتان را مطرح کنید، استدلالتان را مطرح کنید، پاسخ قانع کننده‌اى بخواهید؛ مسئولین هم باید پاسخ بدهند.
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)

آیا حرکتهایى همچون تجمّع مقابل قوّه قضاییّه و مطالبه شدید از آنها در جهت مبارزه با مفاسد اقتصادى، تضعیف نظام است؟
فرق مى‏کند. گاهى اوقات قوّه قضاییّه مایل است واقعاً کارى انجام دهد، که اگر پشتوانه این‏طورى هم ببیند، حتماً انجام خواهد داد. بعضى از امواج سیاسى جلوِ قوّه قضاییّه را در بعضى از کارها مى‏گیرد؛ بنابراین تصوّر نمى‏کنم این کار تضعیف نظام باشد. البته گاهى ممکن است در شرایطى تضعیف باشد، اما در شرایطى هم تقویت است؛ یعنى در واقع کمک به آنهاست تا کارى را که مى‏خواهند، بتوانند بکنند و در برابر بعضى از جریانهاى سیاسى که مزاحمت ایجاد مى‏کنند، حربه قویترى داشته باشند.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)

چرا برخی از دستگاه های مسئول با دانشجویان به جرم مطالبه ی عدالت برخورد می کنند در حالی که بعضا از برخورد با مفسدین و دشمنان عدالت شانه خالی می کنند؟
شما میگوئید که ما شعار عدالت میدهیم؛ دانشجو را میگیرند، اما آن کسى را که به عدالت صدمه زده، نمیگیرند. قوه‏ى قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان. خوب، اینجا شما باید زرنگى کنید؛ یک لحظه از درخواست و مطالبه‏ى عدالت کوتاهى نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانه‏ى این فکر هم با همه‏ى وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگى‏تان این باشد: گفتمان عدالت خواهی را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصى و مصداق‏سازى نکنید. وقتى شما روى یک مصداق تکیه میکنید، اولاً احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من مى‏بینم دیگر. من مواردى را مشاهده میکنم – نه در دانشگاه، در گروه‏هاى اجتماعى گوناگون – که روى یک مصداق خاصى تکیه میکنند؛ یا به‏عنوان فساد، یا به عنوان کجروى سیاسى، یا به‏عنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلاً اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و مى‏بینم اینجورى نیست و آن کسى که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است.

بنابراین وقتى شما روى شخص و مصداق تکیه میکنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیله‏اى به دست میدهید براى اینکه آن زرنگ قانوندانِ قانون شکن – که من گفته‏ام قانوندانهاى قانون شکن خطرناکند – بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گله‏اى میتوانید بکنید؟ اگر یک نفرى به‏عنوان مفترى یک شخصى را معرفى کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضى این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، ماده‏ى قانونى آن قاضى را ملزم به انجام یک کارى میکند؛ لذا نمیتوانیم از او گله کنیم. شما زرنگى کنید، شما اسم نیاورید، شما روى مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتى پرچم را بلند کردید، آن کسى که مجرى است، آن کسى که در محیط اجراء میخواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را میکنند. آن کسى هم که فریاد مربوط به محتواى این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمى میکند و کار پیش خواهد رفت. بنابراین به نظر من مشکلى در کار شما نیست؛ شما جوانهاى مؤمنى هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبى که داده میشود، بعد از اتکال به خداى بزرگ که همه‏ى دلها و زبانها و اراده‏ها دست اوست، تکیه به شما جوانهاست، امید به شما جوانهاست؛ این را بدانید. بالاخره همشهرى شما که از او شعر هم خواندید، میگوید:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافرى است رنجیدن‏
نرنجید؛ دنبال کار بروید.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى شیراز 1387/2/14)

بزرگترین آسیب و اشکال محتمل برای محیط دانشجوئی چیست؟
بدترین اشکال و اشکال وارد بر محیط دانشجوئى این است که دانشجو دچار محافظه‏کارى شود و حرفش را با ملاحظه‏ى موقع و مصلحت خیالى بیان کند؛ نه، دانشجو باید حرفش را صریح بزند. البته در کنار این صراحتِ در بیان، صداقت در نیت هم باید وجود داشته باشد و در کنار او، سرعت در پذیرش خطا؛ اگر ثابت شد که خطاست. فرق شماى جوان و دانشجو و صادق و پاکیزه‏دل، با یک آدم سیاسى‏کار باید در همین باشد؛ حرفتان را صریح بزنید؛ آنچه را که میزنید، از دل بزنید؛ و اگر چنانچه معلوم شد که اشتباه است، سریع پس بگیرید؛ راحت. این، به نظر من یکى از بهترین شاخصه‏هاى دانشجوئى است.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 1387/7/7)

بزرگترین مشکل دانشگاههاى ما، جوّ جمود و تحجّر در حوزه علم و فرهنگ ناب اسلامى است. به نظر شما این جوّ جمود را چگونه مى‏توان از بین برد؟
مطلب بسیار مهم و قابل توجّهى است. البته من در این‏که این بزرگترین مشکل ما باشد، تردید دارم؛ اما بلاشک جمود و تحجّر هرجا باشد، یک مشکل است و راه از بین بردنش هم این است که شما - که دانشجویان - هرچه مى‏توانید به کیفیّت فکرى خودتان در زمینه دانش و معرفت بیفزایید. هر یک نفر از شما، وقتى که اهل دانش، فرهنگ، فرزانگى، روشنفکرى و فرهیختگى است، مى‏تواند این مفاهیم را در عمل گسترش دهد؛ یعنى درست نقطه مقابل جوّ جمود و تحجّر. اگر بخواهیم با جمود بجنگیم، جنگ با جمود این‏گونه است؛ یعنى جنگ فرهنگى است. جنگ با جمود، جنگ شمشیرى نیست؛ چون از مقوله فرهنگ است. تحجّر و جمود هم نوعى فرهنگ است؛ منتها فرهنگ بسته! بایستى با روشهاى فرهنگى با آن مقابله کرد. به نظر من، دانشجویان مى‏توانند در این زمینه مؤثّر باشند.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)

اعمال سلیقه و دستوری شدن علم و اندیشه چه در دانشگاه و چه در حوزه‌های علمیه آفتی دیگر بر نهال نوپای آزاداندیشی است.
من چنین چیزى سراغ ندارم. در جامعه‌ى ما اندیشه دستورى نیست؛ نه علم دستورى است، نه اندیشه دستورى است. کجا؟ مشخص کنند بگویند. کسى که با این قضیه مبارزه کند، خودِ منم. ما طرفدار آزاداندیشى هستیم. البته من به شماها بگویم، آزاداندیشى جایش توى تلویزیون نیست؛ آزاداندیشى جایش توى جلسات تخصصى است. مثلاً فرض کنید در زمینه‌ى فلان مسئله‌ى سیاسى، یک جلسه‌ى تخصصىِ دانشجوئى بگذارید؛ دو نفر، پنج نفر، ده نفر بیایند آنجا با همدیگر بحث کنند؛ این میشود آزاداندیشى. همین جور، بحث سر معارف اسلامى است؛ همین جور، بحث سر تفکرات مکاتب گوناگون جهانى است؛ همین جور، بحث سر یک مسئله‌ى علمى است. بنابراین جلسه باید جلسه‌ى تخصصى باشد؛ والّا توى جلسات عمومى و در صدا و سیما دو نفر بیایند بحث کنند، آن کسى که حق است، لزوماً غلبه نخواهد کرد؛ آن کسى غلبه خواهد کرد که بیشتر عیّارىِ کار دستش است و میتواند بازیگرى کند؛ مثل قضیه‌ى عکس مار و اسم مار. گفت: کدام یکى مار است؟ مردم با اشاره به عکس مار گفتند: معلوم است، مار این است. بنابراین آزاداندیشى در جلسات تخصصىِ متناسب با هر بحثى باید باشد؛ در محیطهاى عمومى جاى آن بحثها و مناظره‌ها نیست. این هم معنایش این نیست که دارد تحمیل میشود؛ نه، بالاخره یک فکر حق مطرح میشود؛ «ادع الى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى احسن». این حکمت و موعظه‌ى حسنه و مجادله‌ى احسن براى چیست؟ «ادع الى سبیل ربّک». یعنى این قبلاً یک اصل موضوعى است، دعوت به سمت خداست. در همه چیز همین جور است. دعوت باید با زبان درست انجام بگیرد، اما جهت دعوت باید مشخص باشد. معنى ندارد که انسان جهت دعوت را آزاد بگذارد؛ این موجب گمراهى مردم میشود. مردم را باید هدایت کرد. مگر نمیگوئید که دولتها مسئول هدایت افکار مردم هستند؟
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)

آیا تولید علم را که مسأله بسیار گسترده و نیازمند توانهاى ذهنى و فردى و نیز اکتسابى بسیار گسترده است، مى‏توان از تک‏تک دانشجویان انتظار داشت، یا منحصر به افرادى است که چنین تواناییهایى دارند و بنابراین وظیفه آماده کردن محیط را به عهده دارند؟
وظیفه همه است. این که ما مسأله تولید علم را مکرّر در دانشگاه مطرح کردیم و باز هم مطرح مى‏کنیم و در آینده هم ان‏شاءاللَّه مطرح خواهیم کرد، معنایش این نیست که از یک‏یک مخاطبان مى‏خواهیم تولید علم کنند؛ بلکه معنایش این است که این ارزش، هدف و حرکت جمعى - که انگیزه‏هاى فردى در پى آن است - بشود. البته علمِ ترجمه‏اىِ محض خوب نیست؛ مگر به عنوان یک وسیله. ما نباید دچار ترجمه شویم. علم و فرهنگ ترجمه و سیستمها و روشهاى ترجمه‏اى، درست نیست. این بحثها در جلسه اساتید هم مطرح بود. بنده مى‏گویم ما به عنوان یک ملت با استعداد، باید علم‏آفرینى کنیم و مى‏توانیم. کسانى‏که علم‏آفرینى کرده‏اند، هم از لحاظ استعداد و هم از لحاظ سوابق علمىِ درخشانِ تاریخى‏اى که ما داریم، از ما جلوتر نبودند؛ بنابراین ملت ما مى‏تواند. این به عنوان طرح یک خواسته عمومى در دانشگاههاست، تا ان‏شاءاللَّه همه آن را دنبال کنند.

اصلاً این مسأله به این صورت، فردى نیست و شاید هم همه توانایى تولیدِ علم را ندارند؛ باید این به عنوان یک مطالبه عمومى درآید و سنّت کار در دانشگاه شود تا فقط به فکر یادگرفتن آنچه دیگران به دست آورده‏اند، نباشیم؛ بلکه افزودن بر ذخیره به دست آمده به وسیله دیگران را هم وجهه همّت خود قرار دهیم.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى ‏82/2/22)

علت اصلی مشکل از زبان نخبگانی که از کشور خارج می‌شوند به طور خلاصه اینطور بیان می‌شود که: «نخبگان در داخل کشور احساس تأثیرگذاری نمی‌کنند و دستاورد تحقیقات و اختراعاتشان در گوشه اتاقهایشان بایگانی می‌شود.»
من این حرفها را رد نمیکنم، ممکن است واقعاً همین اشکالات هم وارد باشد؛ اما آن نخبه‌اى که در دوره‌ى دانشجوئى و بعد از فارغ‌التحصیلى پا میشود میرود خارج، غالباً دلائلش اینها نیست؛ اینها بهانه است. آنجا کسانى هستند که درِ باغ سبز نشان میدهند، زمینه‌هاى مساعد کارى را به رخ این دانشجو میکشند؛ این دانشجو خیال میکند که حالا اگر برود آنجا، چنین و چنان خواهد شد. شاید هم واقعاً دستگاه‌هاى دولتى‌اى هستند که علاوه بر انگیزه‌ى نیاز به دانش و استعداد این جوان، یک انگیزه‌ى دیگر هم دارند و آن، مبارزه‌ى با جمهورى اسلامى است؛ لذا روى این سرمایه‌گذارى میکنند، برمیدارند میبرندش آنجا. حالا آنهائى که میروند، بعضى البته موفق میشوند، بعضى هم موفق نمیشوند، سرشان به سنگ میخورد، پشیمان هم میشوند؛ از این قبیل هم داریم. از آن طرف هم جوانهائى داریم که بدون اینکه بحث فرار نخبگان باشد، براى درس خواندن خارج رفته‌اند، مراتب علمىِ خیلى خوبى را هم گذرانده‌اند؛ اما ایمان و انگیزه‌ى دینى و اسلامى و انگیزه‌هاى سالم آنها، آنها را به داخل کشور کشانده. همه‌اش از این طرف نیست که دارند حرکت میکنند؛ از آن طرف هم جوانهائى که براى تحصیل رفته‌اند، دارند مى‌آیند. ما افرادى را مى‌شناسیم؛ بعضى‌شان نابغه‌اند، بعضى‌شان برجسته‌اند، بعضى‌شان نخبه‌اند؛ اینها مى‌آیند داخل، مشغول کار میشوند؛ مشغول خدمت میشوند. اینجور هم نیست که شما فرض کنید همه‌اش از این طرف میروند؛ نه، آنها هم مى‌آیند داخل، و امکاناتى هم وجود دارد و کارهائى هم انجام میگیرد.
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)

دانشجوى سال دوم یکى از دانشگاهها هستم که علاقه‏ى شدیدى به علوم اسلامى دارم و آینده خود را یک اسلام‏شناس و مبلّغ مى‏خواهم. بعضى مى‏گویند اوّل لیسانس بگیر، بعد به حوزه برو. شما چه توصیه‏اى مى‏فرمایید؟ آیا اوّل لیسانس بگیرم، بعد به حوزه بروم؟ یا فوق لیسانس بگیرم، بعد به حوزه بروم؟ یا دکترا بگیرم، بعد به حوزه بروم؟ یا اصلاً به حوزه نروم؟ یا الان به حوزه بروم؟
بعضى از برادران دانشجو به حوزه رفتند، تحصیلات حوزه‏اى را دنبال کردند، به مقامات عالى هم رسیدند؛ خیلى هم خوب بوده است. البته فکر مى‏کنم بعضى از آنها در پایان مقطع کارشناسى رفتند؛ بعضى هم در مقطع کارشناسى ارشد رفتند؛ بعضى هم هستند که الان طلبه‏اند و مشغول تحصیلات دانشگاهى. خیلى هم خوبند؛ البته قدرى سخت است.
اما این برادرى که از من سؤال کردند و گفتند «علاقه دارم»، من فکر مى‏کنم که به ظرفیتها و شوق و استعداد خودشان نگاه کنند؛ چون از بر نمى‏شود قضاوت کرد. من نه شما را على‏الظّاهر دیده‏ام، نه استعدادهایتان را مى‏شناسم؛ بنابراین براى قضاوت در این مورد، خیلى معلوم نیست من صلاحیت داشته باشم. شما نگاه کنید ببینید اگر واقعاً شوق و علاقه زیادى دارید، رشته‏تان هم یک رشته مورد علاقه‏تان نیست، مى‏توانید الان رها کنید بروید. البته حالا که در کنکور شرکت کرده‏اید و به دانشگاه آمده‏اید و لابد چند ترم را هم گذرانده‏اید، حیف است که تمام نکنید. به نظر من، بد نیست درستان را تمام کنید و حداقل مدرک کارشناسى را بگیرید. اما اگر مى‏بیند نه، شوقى چندانى ندارید، یا تردید دارید، حالا بگذارید جلو بروید، بعداً تصمیم‏گیرى خواهید کرد.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‏ 77/2/22)

نظر شما در رابطه با مشارکت دانشجویان در روند تصمیم‌گیری‌های مدیریتی دانشگاه ها چیست؟
اینجا من این مطلب را پرداخت کنم. توانائى تصمیم‏سازى خیلى خوب است. توانائى تصمیم‏گیرى یکى از مشکلاتى است که اگر وارد محیط دانشجوئى شد، خیلى از هنجارهاى مطلوب و درست را به هم خواهد زد؛ این تجربه‏ى ماست. بگذاریم دانشجو با فکر خود، با زبان باز خود، با تعلق کم خود، با گفتار و عمل خود، تصمیم‏سازى کند. تصمیم‏گیرى را بگذاریم کسى بکند که بتوان از او سؤال کرد و او مسئول و پاسخگو باشد. بنابراین دنبال این نباشیم که محیط دانشجوئى، محیط تصمیم‏گیرىِ براى اقدام باشد؛ این نه به نفع دانشجوست، نه به نفع آن اقدام. دنبال این باشیم که محیط دانشجوئى تصمیم‏سازى کند؛ یعنى گفتمان‏سازى کنید. ببینید بنده وقتى مسئله‏ى نهضت نرم‏افزارى را خواستم مطرح کنم، قبل از همه تو دانشگاه با دانشجوها مطرح کردم؛ حدود ده سال قبل. نه با وزارتها صحبت کرده بودم، نه با رئیس‏جمهور وقت صحبت کرده بودم، نه حتّى با اساتید صحبت کردم؛ اول‏بار در دانشگاه امیرکبیر این فکر را به میان آوردم. امروز شما ببینید این یک گفتمان است، یک مطالبه‏ى عمومى است، یک خواستِ همه‏ى دانشگاه‏هاى کشور است؛ که من هرجا هم میروم، از زبان دانشجو مطالبه‏اش را میشنوم؛ از زبان استاد و مدیر، اجرایش را در یک مرحله‏ى دیگر میشنوم، و اجراء هم دارد میشود. همین نوآورى‏هاى علمى بسیار، بخشى از انگیزه و توان خودش را از

با عرض سلام خدمت بردار گرامی جناب آقای محرابی عزیز
بسیار کمال تشکر و قدردانی از شما برادر گرامی را داریم با ارسال مطالب بسیار زیبا و آموزنده خود ما را در بهتر شدن مطالب وبلاگ
بسیار کمک می کنید. التماس دعا... مشتاق دیدار شما هستیم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد