مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان
مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

مسجدحضرت ابوالفضل(علیه السلام)-پایگاه امام خمینی(ره)اهواز-کوی انقلاب-کیان

دست نوشته شهید علم‌الهدی - نامه به خواهرش

۱۶ دی سالروز شهادت شهید علم الهدی را گرامی میداریم.
تصویر بزرگ
شهید علم الهدی پیشگام دانشجویان پیرو خط امام بود که در هویزه حماسه آفریدند و تا آخرین نفس در مقابل دشمن متجاوز ایستادند و خون پاک خویش را نثار کردند.
دست نوشته شهید علم الهدی
من در سنگر هستم. دراین خانه محقّر. در این خانه فریاد و سکوت، فریاد عشق و سکوت، در این سرد و گرم، سردى زمستان و گرماى خون، در این خانه ساکن و پرجوش و خروش. سکون در کنار رودخانه و هیجان قلب و شور شهادت، خانه نمناک و شیرین ، کوچکى قبر و عظمت آسمان.

سید محمد حسین، فرزند آیت الله حاج سید مرتضی، در هشتم مهر 1337، در اهواز چشم به جهان گشود. از آن جا که فرزند یک خانواده مذهبی و روحانی بود، از همان کودکی علاقه وافری به علوم دینی، بویژه تلاوت قرآن مجید داشت، تا جایی که با گذشت زمانی کوتاه این توانایی را به دست آورد که به تدریس قرآن کریم بپردازد. شور انقلابی و مذهبی وی سبب شد تا از 14 سالگی، پا به عرصه فعالیت های سیاسی بگذارد.

فعالیت های شهید در زمینه توسعه امور فرهنگی، مذهبی و سیاسی تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. تشکیل گروه موحدین با عده ای از دوستان، شروع مبارزه مسلحانه علیه رژیم طاغوت، تکثیر و پخش اعلامیه های امام (ره)، ایجاد هماهنگی و وحدت بین حوزه و دانشگاه و شرکت در ترور مستشار آمریکایی (پل گریم)، بالاترین مقام شرکت نفت در اهواز که سبب ایجاد وحشت بیشتر در دل رژیم و حامیان آن و در نتیجه تداوم اعصاب در شرکت نفت اهواز شد، از جمله فعالیت های شهید علم الهدی در دوران قبل از پیروزی بود.

بعد از پیروزی نیز علم الهدی منشأ فعالیت های مختلفی بود که تأسیس بسیج، مجاهدت در جهاد سازندگی، تأسیس سپاه هویزه و شرکت در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا همراه با سایر دانشجویان پیرو خط امام از جمله این مجاهدت ها می باشد. شهید که دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاریخ بود، با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی، به سوی جبهه های دفاع حق علیه باطل شتافت و در حالی که در حلقه محاصره دشمن در هویزه به اتفاق هم رزمان خود گرفتار شده بود، تا آخرین قطره خون به دفاع از ایران اسلامی پرداخت و به دیدار پروردگارش نایل آمد

دست نوشته شهید علم الهدی

من در سنگر هستم. دراین خانه محقّر. در این خانه فریاد و سکوت، فریاد عشق و سکوت، در این سرد و گرم، سردى زمستان و گرماى خون، در این خانه ساکن و پرجوش و خروش. سکون در کنار رودخانه و هیجان قلب و شور شهادت، خانه نمناک و شیرین ، کوچکى قبر و عظمت آسمان.

امشب پاس دارم

ساعت 1:39 چه شب باشکوهى! چه شب با شکوهى است! من به یاد انس على ابن ابیطالب با تاریکى شب و تنهایى او مى‏افتم. او با این آسمان پرستاره سخن مى‏گفت. سر در چاه نخلستان مى‏کرد و مى‏گریست. در همین تاریکى شب على برمى‏خاست و به نخلستان مى‏رفت. فاطمه وضو مى‏گرفت، پیامبر به سجده مى‏رفت و حسن و حسین به عبادت مى‏پرداختند.
 
این خانه کوچک است،این سنگر، این گودى در دل زمین، این گونى‏هاى بر هم تکیه داده شده پر از حرف است، فریاد است، غوغاست ... صداى پر محبت اصغر و حرف زدن آرام رضا و خوش زبانى منصور؛ بغض گلویم را گرفته، قطرات اشکم هدیه‏تان باد. تنهایى عمیق‏ترین لحظات زندگى یک انسان است.
 
خدایا این خانه‏کوچک را براى من مبارک گردان؛ در این چند روز با خاک انس گرفته‏ام، بوى خاک گرفته‏ام. حال مى‏فهمم که على ابن ابیطالب چگونه مى‏فرماید: سجده‏هاى نماز، حرکت اوّل خم شدن روى مهر، این معنا را مى‏دهد که خاک بوده‏ایم، حرکت دوّم این معنا را دارد که از خاک برخاسته‏ایم، متولّد شدیم. حرکت سوّم رفتن دوباره به خاک به این معناست که دوباره به خاک برمى‏گردیم مرگ. و حرکت چهارم به این معناست که دوباره زنده مى‏شویم. حیات قیامت
 

امّا در این سنگر همیشه در کنار این خاکیم و خاک پناهگاهمان است. درون سنگر با خود سخن مى‏گویم. راستى چه خوب است از این فرصت استفاده کنم و با قرآن آشنا شوم. آیات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد شعار زندگى کنم. باشد تا این دل پر هیجان و طپش را آرامش دهد. و بعد با این براى خود توشه سازم و توشه را راهى سفرم گردانم و در انتظار شهادت بمانم و بمانم.
 
آیات جهاد را، شهادت، تقوى، ایمان، ایثار، اخلاص، عمل صالح ...همه را پیدا کنم و سنگر کلاس درسم باشد و میعادگاه ملاقتم با خدا شود. سنگرم محرابم گردد. سنگرم خانه امیدم شود و قبله دوّمم گردد. از فردا حتما بیشتر قرآن خواهم خواند.
 
در این خانه کوچک که انتخاب کردم، روزها لحظات به گونه‏اى مى‏گذرد و شبها به گونه‏اى دیگر، روزها در تنهایى با خود سخن مى‏گویم و با دوستانم، در جمع در لحظاتى که اسلحه را بر دوش دارم به فکر ذوالفقار مى‏افتم؛ به فکر دست ابوذر مى‏افتم و دست پر توان او .... خدایا این اسلحه را در دست من به سرنوشت آن شمشیرها نزدیک بگردان. گاهى این تصوّر غلط به ذهنم مى‏آید که در یک تکرار به سر مى‏برم. یکنواختى و عادت را احساس مى‏کنم.
 
امّا زندگى در این خانه کوچک که یک قلب پرتپش است؛ یک دل خاکى است در زمین خدا، در متن پاکى نمى‏تواند تکرار پذیر باشد؛ زیراکه لحظاتى با خدا سخن مى‏گویم و ساعاتى را با شهدا و زمانى به خود مى‏اندیشم و زمانى به خمینى روح خدا و به فضاى پر غوغاى راهپیمایى‏ها و زمانى لحظه‏اى هم. .. آرى ... تنهایى موهبتى است الهى و در تنهایى مى‏توان به خدا رسید.
 
روزها به فکر سربازان صدر اسلام و حماسه‏هاى آنها مى‏افتم: جنگ بدر، غزوه احد، غزوه خندق، خیبر،تبوک و....آنها چگونه جهاد کردند و ما چگونه مى‏توانیم به آنها نزدیک شویم. در این اندیشه‏ام که قرآن درباره یاران پیامبر سخن مى‏گوید:
 
" مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلىَ الْکُفّارِ.."

نامه شهید علم الهدی به خواهرش

خواهر عزیز!
پس از اهداء سلام و درود، رسیدن به فلاح را برایتان آرزو می کنم.

چون در آغاز قدم گذاشتن در سال جدید از شما دور بودم و نتوانستم خود را به این راضی کنم که سال نو را آغاز کنم و در این لحظات حساس از عمر با شما سخن نگویم، ناچار برای اولین بار قلم به دست گرفتم و با شما حرف می زنم.

ساعتی پیش داشتم مطالعه می کردم، به یک جمله رسیدم. در مورد این جمله ی زیبا فکر کردم و مناسب دیدم که نتیجه ی این ساعات فکر را که در آستانه ی شروع سال جدید بود برایتان بنویسم.

شاندل Shandle متفکر بزرگ اروپای قرن بیستم در مورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم می گوید: «انسان این عصر زندگی را وقف تهیه ی وسایل زندگی می کند».

ما زندگی را در رنج می گذرانیم تا راحتی و آسایش ایجاد کنیم؛ تمام عمر می دویم به این امید که لحظاتی بنشینیم؛ تمام عمر زحمت می کشیم تا استراحت کنیم و البته عمر می گذرد و راحتی و آسایش و نشستن و آرامش را لمس نمی کنیم و نمی یابیم. زیرا مرتبا از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین می شود؛ نیازهای کاذب و مصنوعی که دائما در آرم به وجود می آورند به وسیله ی تبلیغات است. تلویزیون را روشن می کنید، بعد از دو ساعت خاموش می کنید به خودتان نگاه می کنید، می بینید هفت ـ هشت احتیاج خرید تازه به وجود آمد که قبلا لازم نداشتید؛ قبلا مثلا با خاکستر دیگ را می شستید، امروز حتما باید پودر ... بخرید. بوردا می خرید. زن روز می خرید. نگاه می کنید، در فکر تهیه لباس ها و مدل های آن می افتید. استعمار فرهنگی و فرهنگ زدائی از طریق تقلید، تشبه، رقابت، مصرف های مصنوعی و سمبلیک و جلب توجه است و اینجاست که به سخن عمیق محمد (ص) که «من یتشبه بقوم فهو منه» که از کلمه «شبه» استفاده شده، اگر زندگی مان مثل اروپایی ها شد، اگر وضع لباس مان مثل مدل های ارائه شده ی زن روز و بوردا و خانم ... شد، خود نیز از نظر خصوصیات انسانی و درک و انتخاب راه زندگی به سوی او شدن میل کرده ایم.

یکنواختی و قالبی شدن انسان ها در جوامع گوناگون و مخصوصا در ملت ما که مرتبا به وسیله برنامه های فرهنگی مان در سطح وسیعی از طرف مسئولان امر پیاده می شود، همه در قالب های ماشینیسم به خاطر بالا بردن مصرف جهانی، مخصوصا [در] جهان سوم که دنیای صنعتی به ما تحمیل می کند. غارت اصالت ها، منابع معنوی و از بین رفتن خصوصیات زندگی شرقی و یا اسلامی که عبارت از مصرف هر چه کمتر و تولید هر چه بیشتر به وسیله عوامل آموزشی دگرگون می شود. چرا که اروپای صنعتی می بایست برای تولیدات اضافی خود مصرف کننده پیدا کند. و چه کند که بتواند کالای مصرفی بدهد و مواد تولیدی بگیرد و منت هم بگذارد و خود را هم بالاتر و متمدن قلمداد کند و اگر هم سواری خواست، خر خوبی تربیت کرده باشد و ...)

ابتدا با استعمار فرهنگی کار خود را آغاز می کند و سپس از یک خصیصه ی پاک و اصیل خدایی که به رسم امانت به انسان داده شده استفاده می کند و آن تنوع که شکلی از تکامل است.

می بینیم (همراه با درد) که تمام فلسفه ها و مذهب ها و ایده آل ها و عشق ها و خواستن ها و ... خلاصه شده در این: اصالت مال زندگی مادی است. بنابراین وقتی زندگی مادی اصالت دارد، هدف، رفاه است. پس برای چه باید کار کرد؟ برای ساختن وسایل آسایش.

به نظر شما آیا انسان امروز بیشتر آسایش دارد یا انسان دیروز؟

پس همه نیروهای مان صرف فدا کردن آسایش زندگی، برای تهیه ی وسایل آسایش زندگی [است].

داستان شازده کوچولو را خوانده اید؟

آیا قربانی شدن آسایش زندگی برای چه؟ برای تکامل؟ برای تعالی؟ برای رفتن به حقیقت؟ برای رسیدن به ایده آل های مقدس انسانی؟ برای تقرب و نزدیکی به بهترین دوست و یار او (الله)، نه برای به دست آوردن وسایل آسایش زندگی. زیستن برای مصرف، مصرف برای زیستن.

یک دور باطل، دور حماقت، کار، استراحت، ‌خوردن، خوابیدن؛ همین و بس!!

بهتر است کمی فکر کنیم ملاک ما برای شناختن افراد چیست؟ مثال می زنم: آیا وقتی مثلا به خواستگاری می روید، چه می پرسید؟ می پرسید که آیا شما آدم باهوشی هستید؟ با شهامت هستید؟ چه مقدار وقار و اصالت دارید؟ چه مقدار قرآن را درک کرده اید؟ چه مقدار در تاریخ و اقتصاد و جامعه شناسی و انسان شناسی و تفسیر و فهم سخنان ائمه (ع) مطالعه دارید؟ معلوماتتان چقدر است؟ و ... هرگز!

درست همان گونه می اندیشیم و همانگونه انتخاب می کنیم که فرهنگ مادی بورژوازی غرب به ما تحمیل کرده و معیار ارزش هامان بسته بندی شده از غرب می آید، اما خود نمی دانیم و نمی فهمیم و خیال می کنیم که اندیشه و فکرمان اسلامی است؛ در صورتی که اندیشه ای که قرآنی به ما می خواهد بدهد، درست عکس آن است و با آن در تضاد کامل است و اصلا اندیشه ی تربیتی قرآن برای از بین بردن چنین ارزش ها و معیارها و طرز تفکرها و برداشت ها و چنین شناختی است نسبت به زندگی، حیات و مسایل مادی، نیازها، آرزوها، خواست ها، ایده آل ها و ...)

و ما تمام تلاش مان و ناراحتی هامان و رنج ها و حتی نوع احساس هامان در این است که بهتر زندگی کنیم؛ به جای اندیشیدن به اینکه چگونه باید زندگی کنیم و چرا؟ زندگی یعنی چه؟ تلاش برای چه؟ اصلا چرا زندگی می کنیم؟ و به اینها توجه نداریم، چرا که نتوانستیم خود را از لجن فرهنگ بورژوازی نجات دهیم؛ از لجن مصرف بدون تولید، از لجن زندگی خلاصه شده در مادیات و تمام نیروهای خلاق و نبوغ های سرشار را در وسیله خلاصه کردن، درست مثل کسی که پله ای گذاشته تا خود را به پشت بام برساند، اما همین که پا روی پلکان اول گذاشت، آن قدر راجع به خود پله فکر کند، سوراخ ـ سمبه های آن، رنگ آن و ... که لحظه ای خواهد رسید و مرگ گریبان او را گرفت و هنوز در فکر این است که پله چوبی را تبدیل به فلزی یا فلزی را تبدیل به کائوچو یا طلا و یا .. کند و در نتیجه، عمر تمام می شود و خود را به پشت بام نرسانده.

خواهش می کنم این جمله را با دقت بخوان و فکر کن تا عظمت آن را درک کنی: «الناس نیام اذا ماتوا انتهبوا» (مردم خوابند، وقتی که مردند، متنبه می شوند، بیدار می شوند)...

نتایجی که من از این جمله گرفته ام به شما ارائه می دهیم، چه بسا که شما فکر کنید و به نتایج عمیق تری دست یابید: مردم خوابند؛

1. خواب معمولا در شب است و از خصوصیات شب، تاریکی و سیاهی و ظلمات است.
2. کسی که خواب است از وقایعی که در اطرافش اتفاق می افتد، بی خبر است.
3. کسی که خواب است از خود نیز بی خبر است.
4. اگر دشمنی داشته باشد به سادگی می تواند او را از بین ببرد تا در دام بیندازد.
5. هنگامی که خورشید که مظهر نور است و روشنایی طلوع کرد، انسان از خواب بیدار می شود.
6. کلمه «ناس» به کار رفته به معنای توده مردم [است].
7. چه کسی متنبه می شود، بیزار می شود، پشیمان می شود، بعد از آنکه بیدار شد؟

کسی که می فهمد استعدادها و نیروهای بسیار در وجود داشته، سرمایه های عظیمی خدا به او اعطا کرده و [او] آنها را راکد در عالم خواب و ناآگاهی قرار داده، (همانند آب راکدی که می گندد و بوی بد می دهد) و در ثانی کار از کار گذشته و مرگ فرا رسیده و راه بازگشتی نیست.

هدف او (الله) از آفرینش انسان، تکامل به سوی اوست و سرمایه های مادی را در اختیار انسان گذارده تا در خدمت آن هدف به کار بریم، اما... چگونه به دست خود، استعدادها و نبوغ های مان را دفن می کنیم و در گورستان فراموشی رها می کنیم و به قول قرآن، زندگی مان کافرانه می شود [؟!]

«زین الذین کفروا الحیوه الدنیا و یسخرون من الذین امنوا و الذین اتقوا فوقهم یوم القیامه؛

کسانی که کفر ورزیدند و حیات دنیا برای آنان زینت داده شده و ایمان آورندگان را مسخره می کنند، ولی کسانی که تقوا پیشه کردند روز قیامت و حیات اخروی برایشان بسیار برتر و مهم تر است.»

در آیه 14 سوره آل عمران مراجعه کنید و در یابید که در این آیه نقش زن در تعیین جهت فکری و مسیر زندگی مرد و اجتماع چگونه مطرح شده.

ـ الدنیا مزرعه الآخره

[آیه] 12 [سوره] یونس. هر چه که نداشتیم از خدا می خواهیم و هنگامی که خدا آن را به ما داد، او را فراموش می کنیم. پس جزء مسرفین هستیم.

زیرا آنچه را از نعمت ها که خدا به ما داده تا در راه رسیدن به او به کار بریم و اگر به کار نگرفتیم، مسرفیم.
کذلک زین للمسرفین ما کانوا یعملون ... ان الله لا یحب القوم المسرفین.

[آیه] 31 [سوره] اعراف. این آیه بسیار عمیق زیبا و رسا است؛ خطاب به بنی اسرائیل (همان قومی که پیامبر، ما را به آنها تشبیه می کند)؛ متاع و زینت دنیا را حرام نکردیم بر مردم، بلکه اینها وسیله است برای مردم با ایمان و اینها فقط در دنیاست و البته در آخرت، بهتر از اینها را به مردم با ایمان خواهیم داد. به سوره کهف آیه 7، سوره اعراف آیه 31، سوره حدید 20، سوره کهف 28، سوره قصص 78 و 79، سوره احزاب 28، سوره توبه 38، سوره نساء 77، سوره آل عمران 185، سوره نحل 117، سوره یونس 23 و 70، سوره رعد 26، قصص 60 و 61، سوره غافر 39، سوره شوری 36، سوره زخرف 35 مراجعه کنید. با دقت به سخن خدا گوش کنید تا چگونگی زندگی و راه و هدف و نوع نیازها و خواست های مان را از فرهنگ و ایدئولوژی قرآن بگیریم و به جهانیان ثابت کنیم که قرآن برای همه ی زمان هاست و عمل کردن آن برای همه ی نسل ها.

منتظر پاسخ خدا...
برادرتان از مشهد ـ حسین

منبع: کتاب امتداد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد